چند سال پیش از این از منبر مسجد شهید بهشتی پایین امدم ،یک اقای محترم جلو امد وگفت: پدرم شما را می شناسد مریض احوال است گفته شما از مریض عیادت نمی کنید؟
فهمیدم این طرز سخن به انسان معمولی نمی ماند،زود به دیدارش شتافتم ایشان عبارت بود:از مرحوم اسماعیلی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط.
شب خوبی بود سخن...