قبل از اذان صبح خدمت مومنِ راسخ، پیر روشن ضمیر مرحوم حاج سیّد جلال هراتی مشرّف شدم، پس از تعارفات معمول عرض کردم مقارن طلوع آفتاب با ماشین مشهد مشرّف می شوم، ایشان فرمودند:
«خُب! یک روضه ی سه ساله امام حسین، خانم رقیه، بخوان.»
حقیر هم روضه ای خواندم و ایشان هم اشک و آه و ناله ای داشتند و بعد فرمود...