نقدی بر گفتار دکتر الهی قمشه ای (قسمت سوم)
بسم الله الرحمن الرحیم
علی القاعده جناب دکتر الهی قمشه ای بحث رجعت یا بحث معاد جسمانی را باید قبول داشته باشد، اما این سخن وى در شأن ایشان نبوده و خود آگاه یا خود ناآگاه این مسائل مهم اعتقادی که بیان شده و در شماره های آینده عرض خواهم کرد همه را زیر سؤال برده ….
بحث معاد جسمانی یک بحث مفصل و دامنه داری است که بعدا مفصلا بدان خواهیم پرداخت.
مقدمه بحث در نقد ٢ گذشت. در این مقام سخن سیدالحکما و العارفین فخرالفقها مرحوم آیت الله العظمی امام خمینی به نظرم برای اینجا کافی، وافی و شافی است و ان شاءالله در شماره های بعدی به بحث قبر و زیارت خواهیم پرداخت.
آن مرد الهی فرموده در تقریرات شرح اسفار مرقوم فرموده اند: چنین نیست که بعضی پنداشته اند که بعد از مرگ، روح را از جسم و بدن دنیوی خارج میکند و به جسم قالب مثالی دیگری که آنجا گذاشته شده داخل میکنند، نه، فی الواقع در تمام عوالم، یک جسم و یک حقیقت و یک شخصیت مطرح است. منتها وقتی که کمال طبعی اش تمام شد و وقتی که قوای طبیعی اش کاملا به قوای برزخی تبدیل شد و جسم طبیعی به جسم برزخی تبدل یافت،مستقل میگردد؛کانه پوست می اندازد و از غلاف بیرون می آید،بدون آنکه لازم باشدکه آن پوسته و غلاف قبلی بدنش باشد….
تجدد و تبدل باعث زوال شخصیت و عینیت و وحدت و تغییر هویت نیست.همان جسم بعینه مراتب را بالا می رودو در یکی از مراتبی که بالا می رود(که آخرین مرتبه است) هیولی از او جدا می شود و پیوند او در عالم طبیعت تمام می شود؛ولی تمام شدن پیوند او با عالم طبیعت سبب نمی شود که این جسم همان جسم متوطن در طبیعت نباشد،جسم همان است،منتها وطنش عوض شده….
آخوند که فرمود در روز حشر ((صورت)) حاضر است،یعنی صورت جسمیه ی همین بدن ،ولی البته دیگر هیولی را رها کرده و فقط خودش است و خودش،و شیئیت شیء هم به صورتش است نه به ماده اش….
سرانجام در اثر تحولات و تبدلات ،مغز و لب به حد کمال رسیده،قشر ضخیم و بزرگ بدن محسوس را دور می اندازد و این آخرین قدم تکامل دنیوی است که نهایت حد دار طبیعت به شمار می رود و اول قدم عالم برزخ است.در عالم برزخ مرتبه ی ثانیه جسم ظاهر می شود.از این لب صاف تر،لب اللباب است یعنی نفس انسانی به اضافه ی بدنی که به مقام تجرد رسیده است.بدنی با این لطافت مثل ظل نفس است و چنین جسمی می تواند با بلاهای عظیم مواجه گردد و آنها را تحمل کند.زیرا جسم هرچه در جسمیتش خالص تر بوده و مشوب به قوه نباشد افتراق اجزاء و از بین رفتنش مشکل تر است،اگرچه با نار بسوزد، و هرچه جسم اصفی باشد شدت احساسات نفس بیشتر است و هرچه احساسات قوی تر باشد تألم قوی تر خواهد شد…..
افزودن دیدگاه جدید