زادروز: | 2 بهمن 1297 | 20 ربیع الثانی 1337ه.ق |
محل تولد: | کربلا |
وفات: | 5 آذر 1384 | 23 شوال 1426ه.ق |
آرامگاه: | حرم حضرت معصومه (س) |
دین: | اسلام |
مذهب: | تشیع |
آیتالله حاج شیخ احمد سیبویه
آیتالله حاج شیخ احمد سیبویه
حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق:
زندگینامه کوتاه
آیتالله میرزا احمد سیبویه در 20 ربیعالثّانی 1337 در کربلا تولّد یافت. درسهای مقدّماتی و ادبیّات و سطح را نزدِ پدر و عمویش (مرحوم حاج شیخ محمّدعلی سیبویه، از عالمان کربلا) فرا گرفت و سطحِ نهایی و خارج فقه را از علّامه حاج شیخ یوسف بیارجمندی شاهرودی[1] آموخت.
وی در سال 1400 قمری[2] از سوی دولت بعث عراق به ایران رانده شد... و در تهران به اقامهی جماعت، ترویج دین، تبلیغ احکام و ذکر مصایب خاندان رسالت – به ویژه سالارِ شهیدان – مشغول گشت. گهر گفتارهای او از آن جا که مخلصانه بود، تأثیر عمیقی در مخاطبان مینهاد.
مرحوم سیبویه به مقام معظّم رهبری – دامت برکاته – ارادت خاصّی داشت[3] و به مردم بسیار احترام میگزارد... آن بزرگوار، خود را آزاد شدهی امام حسین علیه السلام میدانست و میفرمود:
در بستر بیماری در عالَم مکاشفه بودم. همراه پدرم در حرم امام حسین علیه السلام ایستاده بودیم. پدرم از امام علیه السلام شِفای مرا خواست. حضرت اباعبدالله علیه السلام فرمود: «اَجَلش رسیده است» و پدرم امام را به مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها قَسَم میدهد و میگوید: اگر شما بخواهید، میشود. سپس امام حسین علیه السلام به داخل حرم رفتند و بعد از مدّتی بیرون آمدند و به پدرم فرمودند: «ما، شِفای پسر شما را از خدا گرفتیم.»
میرزا احمد، سَحَرخیز و بسیار اهل مناجات بود و معمولاً ساعتها قبل از اذان صبح برمیخاست... همچنین احترامش به سادات، بینظیر بود؛ هرگا بر منبر مینشست و سیّدی وارد مجلس میشد، تمام قد میایستاد و گاه پایین میآمد، دستِ سیّد را میبوسید و دیگربار بر منبر میرفت.
مرحوم سیبویه، هنگام برپایی مراسم روضهخوانیِ امام حسین علیه السلام از روضه خوانانِ مُسن دعوت میکرد تا در مجالس، روضه بخوانند. و به اِزای یک شب، صلهی 10 شب را به آنها میپرداخت... ایشان بزرگترها را مایه ی برکت مجلس میدانست و معتقد بود نباید تجربههای آنان زیرِ سؤال برود... این افراد، عمری برای امام حسین علیه السلام روضه خوانده و از اهلبیت علیهم السلام احترام کسب کردهاند.[4]
مزار مرحوم آیتالله سیبویه در حرم حضرت معصومه سلام الله علیهاو کنارِ قبر شهید مفتّح است و هر هفته متوسّلین به حضرت عبّاس علیه السلام در آنجا مجلس روضه برپا میکنند.[5]
این عالِمِ عارفِ با مَحبّت، دعوت ما را بارها برای سفر به دورود پذیرفت، و در قم نیز به منزل ما آمد. یک روز که به منزل تشریف آورد، جلسهی بسیار باصفایی بود و مزیّن به حضور بزرگانی همچون: حضرت استاد شوشتری، سَرورِ ارجمند، حاج آقا فرحزاد و عالِمِ ربّانی، حاج آقا گنجی.
سفارش مرحوم آیتالله عبدالهادی شیرازی
میفرمود:
مرحوم آیتالله حاج سیّد عبدالهادی شیرازی میگفت: بعد از گفتن اقامه و قبل از تکبيرةالاحرام، دست روی سینه بگذارید و سهمرتبه بگویید: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِالله»؛ بلکه به این وسیله بگویی: حسین جان! این نمازی که داریم، به برکت وجود شماست. و حقّ امام را بهجا آورده باشی[6].
عَظَّمْتَ وَلَدی فَعَظَّمْتُکَ
میفرمود:
زمانی، حضرت آیتالله بروجردی رحمت الله علیه[7] مشهد مقدّس مُشَرَّف شد. عدّهای از علما از جمله حضرت آیتالله حاج شیخ علیاکبر نهاوندی[8] به آقا عرض کردند: تشریف بیاورید مسجد گوهرشاد نماز بخوانید. جناب آیتالله نهاوندی جای خود را به ایشان داده و تمام علما پشت سر آقای بروجردی نماز میخواندند. مدّتی بعد از این جریان، آیتالله نهاوندی، مُشرّف به نجف اشرف میشود. علمای کربلا و نجف از طرف آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی رحمت الله علیه[9] خدمت آقای نهاوندی میرسند و میفرمایند: شما در صحن مطهّر مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام نماز بخوانید. آیتالله نهاوندی، قبول نمیکند، که یکی از آقایان میگوید: سیّد، امر کرده و بالأخره [سرانجام] ایشان هم قبول میکند. آیتالله نهاوندی میفرماید: هنگام مغرب وقتی رفتم سرِ سجّادهی سیّد و اقامه را گفتم، خواستم نیّت کنم، که ناگهان صدایی از قبر مطهّر حضرت علی علیه السلام آمد، بدین مضمون: «عَظَّمْتَ وَلَدی فَعَظَّمْتُکَ»[10].
ضریح را ببوس
میفرمود:
یک سال که به مشهد مقدّس مُشَرَّف شده بودم، روز آخِر مشغول زیارت وداع بودم و گفتم:
آقا جان! کنار ضریح خیلی شلوغ است؛ دوست دارم که ضریح را بگیرم و ببوسم امّا نمیخواهم مزاحم زُوّار باشم. مشغول همین گفتگو بودم که یک نفر کنار ضریح ایستاده بود، اشاره کرد بیا جلو. رفتم کنار ضریح. مَردم عقب رفتند، دستِ مرا گرفت و فرمود: ببوس ضریح را و دستپاچه مشو. گفتم: آقا! خیلی ممنون. و ضریح را بوسیدم.
واسطهی خیر
میفرمود:
زمانی که در نجف اشرف اقامت داشتیم، روزی منزل بودم که ناگهان کسی در زد. رفتم در را باز کردم [و] دیدم شخصی دَمِ دَر ایستاده است. دو دینار به من داد و رفت. من هم بیدرنگ آن را در کُلاهم گذاشتم و برگشتم و نشستم. چند لحظه بعد دوباره کسی در زد. رفتم بیرون؛ شخص دیگری بود، گفت: مشکلی دارم [که] با دو دینار حل میشود. من خیلی سریع کلاه را برداشتم و دو دینار را به او دادم. آن شخص خیلی تعجّب کرد و رفت. و من فهمیدم در این امر، واسطهی خیر بودهام.
روضهخوان
میفرمود:
یک شب که از روضه و مِنبر به منزل برگشتم، متوجّه شدم اهل خانه همه خواب هستند و من هم خیلی گرسنه بودم. همانجا گفتم: آقاجان! گرسنهام و پلو میخواهم. حرفم تمام نشده بود که کسی در زد.
رفتم در را باز کردم، یک نفر دَمِ دَر ایستاده بود که بشقابی پلو داغ به من داد و رفت. و اصلاً نفهمیدم که بود!
جورابِ نذری
باز میفرمود:
دعوتم کرده بودند حسینّیهی فاطمیّون مِنبر بروم. وقتی خواستم حرکت کنم، همسرم - خدا رحتمش کند - گفت: یک جوراب بخر و بپوش، بَعد برو.
از منزل خارج شدم و به مقصد رسیدم. بعد از روضه از منبر که پایین آمدم، یک نفر جلو آمد و گفت: یک جفت جوراب برای شما خریدهام و خودم هم نذر کردهام که پایتان کنم! [سپس] با اصرار جوراب را پایم کرد [و] به منزل برگشتم. از این ماجرا فهمیدم اهلبیت علیهم السلام از هیچ چیز ما غافل نیستند.
یادمان
میفرمود:
حضرت آیتالله حاج سیّد عبدالکریم کشمیری، بسیار گریان بود. وقتی پای منبر ما میآمد، پشتِ منبر مینشست و برای اهلبیت علیهم السلام گریه میکرد. وقتی خواستم ایران بیایم، نزدِ ایشان رفتم، به خاطر سفرم استخاره کردم، فرمود: بِرَوید تهران، به نفع شماست.
گفتم: آقا! منزل چه میشود؟
فرمود: تا بِرَوید تهران، منزل هم دُرُست میشود. اتّفاقاً همینطور هم شد؛ یعنی وقتی به تهران آمدم، منزل دُرست شده بود و در همین منزلی که الان سکونت دارم، قرار گرفتیم و با فرصت کافی، منزلِ نجف را فروختیم و پول همین خانه را دادم.
امر مادرم زهرا سلام الله علیها
میفرمود:
در جلسهی روضهی هفتگیِ منزلمان در کربلا، یک هفته مرحوم حاج عبدالزّهرا و مرحوم آیتالله سیّد محمّدکاظم قزوینی رحمت الله علیه با هم به جلسهی روضه آمدند. مرحوم حاج عبدالزّهرا رحمت الله علیه که قرار بود منبر برود، به مرحوم آیتالله قزوینی رحمت الله علیه تعارفِ منبر کرد. در این حال مرحوم قزوینی به مرحوم حاج عبدالزّهرا گفت: مگر دیشب مادرم زهرا سلام الله علیها شما را امر به منبرِ امروز نکردند؟
بَعد، معلوم شد هر دو بزرگوار با بیبی حضرت زهرا سلام الله علیها ارتباط دارند.
مراهم دعا کنید
بسمالله الرّحمن الرّحیم
اَللّهُمَّ اِنّی اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ نَبِیَّ الرَّحْمَةِ وَ اَهْلِ بَیْتِهِ الَّذینَ اخْتَرْتَهُمْ عَلی عَلْمٍ عَلَی العالَمینَ. اللّهُمَّ فَذَلِّلْنی صُعُوبَتَها وَ حُزُنَتَها، وَ اکْفِنی شَرَّها، فَاِنَّکَ الکافِی الْمُعافی وَ الغالِبِ الْقادِرِ القاهِر.
این دعای شریف را همیشه بخوانید، که فواید زیادی دارد؛ مخصوصاً در شداید و سختیها این بندهی عاصی را هم فراموش نفرمایید. مرا دعا کنید.
حرّرَه الاَحقَر میرزا احمد سیبویهالیَزدیالحائِری 4 محرّمالحرام. وَ صَلّیاللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ. 1420ق.
بسمالله الرّحمن الرّحیم
اَللّهُمَّ ارْزُقْنی مِن فَضْلِکَ الواسِعِ الحَلالِ الطَّیِّبِ رِزْقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً بَلاغاً لِلدُّنْیا وَالآخِرَةِ صَبّاً صَبّاً هَنیئاً مَریئاً مِنْ غَیْرِ کَدٍّ وَ لا مَنٍّ مِنْ اَحَدِ خَلْقِکَ اِلّا سَعَةً مِنْ فَضْلِکَ الواسِع، فَاِنَّکَ قُلْتَ: (وَاسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ) فَمِنْ فَضْلِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ عَطِیّتِکَ اَسْئَلُ وَ مِنْ یَدِکَ الْمَلَاءِ اَسْئَلُ.[11]
عرض میکنم خواندن این دعای شریف برای وسعت رزق بسیار نافع است؛ بر خواندن این دعا مواظبت نمایید.
حرّرَه الاحقر میرزا سیبویهالیَزدیالحائِری 13 ربیعالثّانی سَنهی 1420. و صَلَّیاللهُ عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِهِالطّاهِرینَ وَ الحَمْدُللهِ رَبِّ العالَمینَ.
از یک یادداشت
مرقوم فرموده: قال رسولالله|: ثَلاثَة تحیی النَّفْسَ: کَلامُ العُلَماء وَ لِقاءُ الْاَصدقاء وَ مُرُورِ اَلایّام بِقِلّةِ البَلاءِ».
وَ قالَ عَلِیٌّ علیه السلام دَواءُ الْاَحْزانِ لِقاءُ الْاِخْوان».
هر دردی دوایی و علاجی دارد. روشنایی و اطمینان قلب و آرامش و صفا و آن به یاد و فکر پروردگار است (اَلا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ)[12] که در اینجا به مناسبت چند بیت عرض کردهام، خدمتتان تقدیم مینمایم، انشاءالله تَعالی:
درون را دلا! پاک کُن، نی برون
که آبْ اَز گِلِ پاک آید برون
تو ای سیبویه! لحظه حالی نما
درون را، زِ اغیار، خالی نما
نما زِ اغیار فرار و شو رستگار[13]
دلت را به یادِ خدا، زندهدار
در حدیث است: «قَلْبُکَ حَرَمُ الله فَلا تُسْکِنْ فی حَرَمِ الله غَیْرَ الله.»[14] باز در حدیث است: «اِذا صلحَ القَلْب صلحَتِ الجَوارِح وَ اِذا فَسَدَ القَلْب فَسَدَتِ الجَوارِح». مطلب زیاد است؛ بزرگان ما فرمودهاند: «خَیْرُ الکَلامِ ما قَلَّ وَ دَلَّ» در اینجا این حدیث شریف به نظرم رسید که میفرمایند: «اَفضَلُ الْاَعْمالِ اَدْوَمَها وَ اِنْ قَلَّ» بی ادبی میکنم «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است»: «اللّهُمَّ قُلُوبَنا بِطاعَتِکَ وَ لا تحزنا بِمَعْصِیَتِکَ وَ احْفَظْنا مِنْ مُضِلّاتِ الفِتَنِ وَ عَجِّلْ لِوَلِیَّکَ الْفَرَج وَ اجْعَلْنا مِنْ شیعَتِهِ وَ اَنْصاره وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرَینَ» حرّره الْاَحْقر میرزا احمد سیبویهالیَزدی.
ختم مجرّب
به خطّ مبارک پدر بزرگم، عالِم ربّانی، سلمان زمان خود، مرحوم شیخ علی اکبر سیبویه یزدی حائری - رضوانالله علیه - دیدم مرقوم فرموده بود: دعای ختمِ «اِذا وَقَعَتِ الْواقِعَه» که چون اوّل ماه دوشنبه اتّفاق افتد، شروع مینماید تا روز چهاردهم بهاین طریق: روزِ اوّل ماه، یک مرتبه سوره را قرائت مینماید، روز دوم دو مرتبه، روز سوم سه مرتبه، تا روزِ چهاردهم چهارده مرتبه سوره را قرائت مینماید و هر روز بعد از فراغ از خواندن سورهی واقعه، این دعا را میخواند:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یا مُسَبِّبَ الْاَسْبابِ وَ یا مُفَتَِّحَ الْاَبْوابِ. اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ یَسِّرْ عَلَیْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَیْنَا الصَّحابَ، اللّهُمَّ اِنْ کانَ رِزْقی فِیالسَّماء فَاَنْزِلْهُ وَ اِنْ کانَ فِی الْاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ و اِنْ کانَ بَعیداً فَقَرِّبْهُ وَ اِنْ کانَ قَریباً فَیَسِّرْهُ وَ اِنْ کان یَسیراً فَکَثِّرُه وَ اِنْ کانَ کَثیراً فَخَلِّدْه وَ اِنْ کانَ مُخَلَّداً فَطَیِّبْهُ و اِنْ کانَ طَیِّباً فَبارِکْ لی فیهِ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ یارَبِّ فَکَوِّنْهُ بِکَیْنُونیَّتِکَ وَ وَحْدانِیَّتِکَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ کانَ عَلی اَیْدی شِرارِ خَلْقِکَ فَاَنْزِعْهُ وَ انْقُلْهُ اِلی حَیْثُ اَکونُ وَ لا تَنْقُلْنی اِلَیْهِ حَیْثُ یَکُوُن.
و روز پنجشنبه که در میان چهارده روز واقع میشود، این دعا را بخواند: یا ماجِدُ یا واحِدُ یا جَوادُ یا حَلیمُ یا حَنّان یا مَنّان یا کَریم اَسْئَلُکَ تحفة من تحفاتک تلم بِها شعثی وَ نتنی بِها دینی و تصلح بِها شَأنی بِرَحْمَتِکَ یا سَیّدی اللّهُمَّ اِنْ کانَ رِزْقی فِیالسَّماءِ فَاَنْزِلْهُ وَ اِنْ کانَ فِی الْاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ وَ اِنْ کانَ بَعیداً فَقَرِّبْهُ وَ اِنْ کانَ قَریباً فَیَسِّرْهُ وَ اِنْ کانَ قَلیلاً فَکَثِّرْهُ وَ اِنْ کانَ کَثیراً فَبارِکْ لی فیهِ وَ اَرْسِلْهُ عَلی اَیدی خیارِ خَلْقِکَ وَ لا تحوجنی اِلی شِرارِ خَلْقِکَ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ فَکَوِّنْهُ وَحْدانِیَّتِکَ اَللّهُمَّ انقُلْهُ اِلی حَیْثُ اَکُونُ وَ لا تَنْقُلْنی اِلَیْهِ حَیْثُ یَکونُ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیر. یا حَیُّ یا قَیُّوم یا واجِدُ یا مَجید یا بِرّ یا کَریمُ یا رَحیمُ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَمِّمْ عَلَیْنا نعمتک وَ هنئنا کرامَتِکَ وَ اَلْبِسْنا عافِیَتِکَ. نویسنده بنده شریف میرزا احمد سیبویه حائری، التماس دعا دارد از برادران و خواهران دینی فراموشم نفرمایید. به تاریخ 29 جمادیالاوّل 1401 وَ صَلَّیاللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ.
در زُلالِ دوستی
میفرمود:
بنده در عمرم با اینکه اشخاص مختلفی را دیدهام، کمتر کسی را این چُنین زلال دیدهام. ایمان ایشان [استاد شوشتری] به خدا و اهلبیت علیهم السلام مخصوصاً حضرت حجّتبنالحسن - عجّل الله تعالی فرجهالشّریف - از روی یقین است. ای کاش من زودتر ایشان را میشناختم، ای کاش میشد خدمت ایشان باشم؛ ولی هر جا باشم دعاگوی او هستم. فقط امیدوارم شاگردان و دوستانش به خوبی از ایشان استفاده کنند.
توصیههای غذایی
میفرمود:
مَردُم اگر این چند کار را انجام دهند، هم از برکات مادّی و هَم معنویِ آن استفاده خواهند نمود:
1. قبل و بعد از غذا شُستن دستها؛
2. بسمالله الرّحمن الرّحیم گفتن. اگر برای هر لقمه گفته شود، بِهتر است؛
3. نمک خوردن قبل و بعد از غذا؛
4. مقیّد شدن اینکه با دست غذا خورده شود؛
5. اهمّیّت دادن به میوه؛ خصوصاً میوهی هر فصل در زمان خودش.
منبع: عطش حضور، تالیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق، صفحه 169 الی 183
پی نوشت ها
[1] . از مجتهدان و عالمان مبارز کربلا.
[2] . برابر با 1359 شمسی.
[3] . و گاهی در مجالس خصوصی، در محضر مقام معظّم رهبری، روضه میخواند.
[4] . به نقل از: مهدی صادقنژاد (برادر خانم پسر آیتالله میرزا احمد سیبویه).
[5] . سایت ثقلین.
[6] . این دستور یکی از سفارشات مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نیز بوده است.
[7] . آیتاللهالعظمی سیّدحسین بروجردی طباطبایی (1292 - 1380 ق)؛ مدفون در مسجد آیتالله بروجردی، قم.
[8] . ایشان در مسجد گوهرشاد نماز میخواند و هر شب منبر میرفت (1278 و به نقل دیگر 1277 - 1369 ق).
[9] . نیابت ایشان از طرف حضرت ولیّعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف مشهور است (1284 - 1365 ق)؛ مدفون در صحن مطهّر علوی.
[10] . فرزندم را بزرگ داشتی، من نیز تو را بزرگ داشتم.
[11] . اصول کافی، ج2، ص510 - 511، باب الدّعا للرّزق... .
[12] . رعد / 28؛
م. طلوع:
گر توسنِ نَفْسِ آدمی، رام شود
خوش سیرت و خوش صورت و خوشنام شود
روی آر، به ذکرِ حق، مسلمان! زیرا
با یادِ خداوند، دلْ آرام شود
[13] . «زِ اَغیار بگْریز و شو رستگار»؛ شاید بِهتر باشد. همچنین در ابیات قبل نیز وزن و قافیه، رعایت نشده است!
[14] . بحارالانوار، ج 67، ص 25: «قال الصّادق علیه السلام : اَلْقَلْبُ حَرَمُاللهِ فَلا تُسکِنْ حَرَمَاللهِ غَیْرَالله».