شرح دعای دوازدهم صحیفه سجادیه _ شماره ۵۹۲ جلسه ۹

روزنامه عصر ایرانیان یکشنبه 20 خرداد 1403 شماره 4129
کد خبر: 18141

شرح دعای دوازدهم صحیفه سجادیه از حجه الاسلام والمسلمین موسوی مطلق
انتشار در روزنامه عصر ایرانیان

یکشنبه 20 خرداد 1403 شماره 4129

جلسه 9

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِی عَظُمَتْ ذُنُوبُهُ فَجَلَّتْ، وَ أَدْبَرَتْ أَیامُهُ فَوَلَّتْ حَتَّی إِذَا رَأَی مُدَّةَ الْعَمَلِ قَدِ انْقَضَتْ وَ غَایةَ الْعُمُرِ قَدِ انْتَهَتْ، بنده‌ای که بزرگ شد گناهان او، وگناهانش در نهایت بزرگی رسید و روزهای عمر او به او پشت کرده به مانند بخت برگشتگان، تا آن جا که دید فرصت و مدت عمل او تمام شده و عمر او به پایان رسیده است. در این فراز چند نکته قابل توجه است: ۱. موضوع عظمت گناه؛ که در این زمینه فقیه ربانی آیت الله وحید خراسانی سخنی جامع دارند که می‌فرمودند :۲ گناه باید دید عظمتش چقدر است: اولاً: کفران هر نعمتی سنجیده می‌شود با آن نعمت. این یک مقدمه. مقدمه دوم: اهانت به هر شخصی منوط است به شخصیت آن شخص. اهانت به جاهل با عالم یکسان نیست؛ اهانت به فاقد کمال و واجد کمال عقلا مساوی نیست. باز مقدمه سوم این است که به درجات کمال، آن اهانت فرق می‌کند؛ مثلاً اهانت به مقام عالم با آن اهانت به اعلم عقلاً برابر نیست؛ چون طرف فرق می‌کند، قهراً اضافه مؤثر می‌شود.الا اگر طرف اهانت هم حقش بر ذی الحق إلی غیر النهایه است، هم کمالش و عظمتش فوق لا یتنهی است؛ قهراً آن گناه، آن اهانت به مقام ربوبی قابل مقایسه با هیچ خطایی نیست. اما عظمت، علم و حکمت در طرفی که نافرمانی او می‌شود، فوق ما لا یتنهی بما لا یتنهی. در گناه دو کار می‌شود - هر گناهی ولو کوچک‌ترین گناه-: اولاً: کفران نعمتی که لا تعد ولا تحصی - ما اگر بفهمیمم که قرآن چه بیان می‌کند، کافی است - نعمت إلی غیر النهایه؛ از این ناخن گرفته تا عدسه چشم، تا شیارهای مغز؛ بعد چه کرده در این بدن و چه کرده در این روح؛ بعد چه کرده در این عالم برای اداره این بدن و برای تربیت این روح؛ آن وقت یک گناه، می‌شود کفران همه این حقوق. عدد [این حقوق]، قابل حد و حصر نیست؛ و إن تعدوا نعمة الله لا تحصوها. یک گناه در نهایت کوچکی، به کفران آن نعمت لا تعد ولا تحصی، و به اهانت به این عظمت، علم حکمت و قدرت و رحمت؛ لا محاله سزای این گناه قابل حد و حصر نیست .۲. پشت کردن روزهای عمر در اثر گناه است، و پشت کردن روزها یعنی استفاده نکردن از روزهاست و بی برکت بودن آن است.۳. عمل ما فرصت محدودی دارد و آن هم در این نشئه است و در عوالم دیگر و نشئات دیگر دار دار پاداش است ونه عمل.۴. توجه به پایان عمر است که انسان را به حرکت وا می‌دارد.

منبع

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.