حالات سالکان ۱ الی ۵۸
حالات سالکان 1 _ انکسار غریبانه
گاهی روح سالک به قدری لطیف میشود که برگ گل و شبنـم به حال او غبطـه میخورند و نسیم صبا از آن درس میآموزد ؛ اینجاست که اگر همنـفسی نبـاشد، غربت تمـام وجود او را فـرامیگیرد .
من چه گویم که تو را نازکی طبع لطیـف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد
اینجاست که آه از دل میکشد :
کجاست همنفسی تا بدو شرح دهم
که دل چه می کشد از روزگار هجرانش(1)
در این حال هر تلخی برای سالک شکننده است و مظلوم واقع میشود ، لذا باید از آه او ترسید .
____________________________________
(1) دیوان حافظ : غزل ۲۸۰ .
حالات سالکان 2
سالک را خدا کل بر دیگران نیست و دائما در حال تلاش است جهت رزق حلال و توسعه در امورات منزل و رسیدگی حالات اخوان است اما گاهی جذبه های توحیدی و ولائی چنان اورا میگرد که ممکن است از امور ظاهریه خود و خانواده باز بماند ان وقت است که تکلیف سایر سالکان است تا بازگشت از ان حالت وی و عیالاتش را تحت تکفل بگیرند تا ظهور اسم مدبرالامور و رزاقیت را درک کنند.
حالات سالکان 3
گرچه همه مومنان وشیعیان هنگامی که گناهی مرتکب گردند بلافاصله چوب ان را خواهند خورد ،
بواسطه بلاهایی که می اید وهمان هم سبب مغفرت انان می گردد،اما سالکان الی الله اگر در ذهن هم خطای کنند چوب سخت می خورند چنانچه برای یک موضوع غیر واقعی چه بسا ذهن و فکر انان به شدت مشغول می گردد،گاهی از ناحیه اولاد گاهی زن وشوهر گاهی پدر ومادر و گاه نزدیکترین کسان انسان.
حالات سالکان 4
یکی از خطراتى که سالک مبتدی را تهدید می کند
تصور فهم بالا از همه چیز است تا جائی که خود را یک سر و گردن بالاتر مى پندارد،ونسبت به افرادی که به زعم او اهل سیر و سلوک به دید خاصی نگاه میکند و نسبت به علماء ظاهر و فقهای عظام بدبین و بی رغبت میشود، از این حالت باید اول به خدا پناه برد و سپس مجاهده نمود تا این حالت برطرف گردد.
حالات سالکان 5
سالک الی الله در مراحلی از سلوک چون ناخود اگاه خود را تافته جدا بافته میداند همه چیز را از خدا میپندارد،گرچه واقعیت هم همین است ولکن یقین به این حقیقت امری است بس دشوار و البته لذت بخش، مشکل اینجاست که گاهی برای سالک جبر و توحیدافعالی با هم اشتباه گرفته میشود به این معنا بدون اعتقاد قلبی وعلمی به حقیقت توحید و با تنبل کاری و بی تدبیری و ندانم کاری امور خود را منتسب به خدا میکند و هیچ اقدام و عملی نمیکند نا خود اگاه ولو علما معتقد به جبرگرائى نباشد ولی عملا جبرگرا است و در بیان وخیال خویش خود را معتقد به توحید افعالی میداند در حالیکه توحید افعالی غیر از این است که تصور میشود
حالات سالکان 6
سالک الی الله گاهی دچار میشود بلکه خداوند که قابض است او را دچار ـ میکند که این باعث انکسار وی که نتیجه ان رشد سالک است میشود وگاهی دچار بسط میشود این حالت انبساط دمیدن روح جدید در وجود سالک است ،البته شیطان در دو حالت حاضر میشود که از ان حالت تنبلی را به سالک القاء کند و از حالت بسط غرور را به ایشان القاء کند.
حالات سالکان 7
مهمترین حال سالک کُوی دوست ،حس خدا جوئى اوست ،سالک الی الله در اول سیر باید بگوید :خدا
وسپس غیر خدا را وانهد ،در مبارک سوره انعام ،شریف آیه ٩١امده است:
قُلِ اللهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ بگو خدا و غیر اورا واگذار.
و در بین راه نیز گاهی اگر همراهی غیر را احساس کرد بایستد توبه کند ،دل را از غیر خدا و خدائیان یعنی اهل بیت و اولیاء انان پاک کند و سپس به سیر خود ادامه دهد،چرا که سیر و سلوک ولو ملازمت مختصر با غیر در ان پیش اید ان سیر سیر و سلوک الى الدنیا است .
حالات سالکان 8
سالک الی الله گاهی جهت رفع موانع درون و پرواز روح خویش نیازمند شنیدن مواعظ ،اشعار و جملات حکمت امیز است با موسیقی خاص.
جناب شیخ الرئیس عبارتی دقیق دارد که عبارت است از:
ثمّ نفس الکلام الواعظ من قائلٍ زکىٍّ بعباره بلیغهٍ ونغمهٍ رخیمهٍ و سمتٍ رشید
ویژگی اول:
گوینده و خواننده پاک و مزکى باشد،
ویژگی دوم:
از عبارات بلیغ و اشعار فصیح استفاده شود،
ویژگى سوم:
از نغمات و دستگاه های اثر گذار استفاده نماید،
ویژگى چهارم:
از مطالب مناسب وعمیق استفاده شود.
انس سالک با مطالب حکمت امیز و اشعار عاشقانه با نغمه خوب برای وى مفید خواهد بود.
حالات سالکان 9
سالک الی الله در سیر خود حالاتی به دست می اورد که برای سخن گفتن به وجد می اید و دوست دارد از خدا و اولیاء الهی دم بزند و الطاف حضرت حق را بیان کند؛در این حالت شیطان با سلاح رجاء کاذب ممکن است نفوذ کند؛ پس راه استفاده حقیقی از این مرتبه و بستن راه شیطان
چند امر است:
١.خلوت را بیشتر کند؛
٢.تفکر؛
٣.عمل یعنی اعمال ومناسک عبادی بیشتر بشود.
حالات سالکان 10
سالک الى الله در مسیر سیر با اشخاص فوق العاده اى برخورد میکند که میل دارد در محضر او فانى شود؛در این حالت باید وفای به ان کسى که براى او خون دل خورده فراموش نکند؛یا با اذن او باشد ویا او را باعظمت یاد کند.
بشنو الفاظ حکیم پرده اى
سرهمانجا نه که باده خورده اى
یکى از سم های مهلک برای سالک بى وفایی و نادیده گرفتن حقوق حق داران معنوى است .
با چشم خویش دیدم انانی را که به کسانی که به انان که عشق ومحبت خدا را اموختند و انان را با مسائل معنوى اشنا کردند بى وفایی کردند و حتی مدتی را هم در خدمت افرادی که چه بسا از استادان و رفقای سلوکی قبلی کامل تر بودند،اما طرفى بر نبستند وچگونه عاقبت به شر شدند و به ظلالت افتادند ومشکلات عجیبه انان را فرا گرفت.
حالات سالکان 11
سالک الی الله
به هر چه می نگرد از آن عبرت میگیرد،چنانچه در حدیث شریف از امیرالمومنین امده است:
ما اکثر العبر و اقل الاعتبار
چقدر اسباب عبرت فراوان است و چقدر عبرت گیرنده گان اندک هستند
(نهج البلاغه، حکمت ۲۹۷)
در اثر این نگاه ،نگاه وی رشد می کند و حقیقت اشیا را میبیند
اللهم ارنی الاشیا کما هی
و در اثر این رشد به جائی می رسد که جز خدا نمی بیند.
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
حالات سالکان 12
سالک الی الله با حکمت و دقت حرف می زند وقتی انسان در کلاس سیروسلوک قرار میگیرد سخن گفتن او در اثر تحول درونی تغییر میکند این تغییر همان حکمت است .
از نشانه هاي حكمت و انسان حكيم اين است:
خوب سخن ميگويد؛
سخنِ خوب ميگويد؛
به موقع سخن گفتن؛
وبر پايه ى برهان سخن ميگويند؛
فلذا بعضى فقط كلمات را خوب ادا ميكنند و بعضى ديگر به ظاهر هم فن بيان عالي دارند و هم در ديد عوام حرف هاى خوبي ميزند و البته بعضي گاهي هم حرف خوب هم خوب حرف ميزنند ولى هر سخن جائى و هر نكته مكانى دارد،
متاسفانه اوضاع كنونى مشاهده ميشود عده اي سه ويژگي را دارند ولى سخن انان استوار ،متقن و عالمانه نيست بلكه مخالف عقل و نقل است و بيشتر به دنبال شهرت و مريدپرورى و يا مقاصد دنيوى ،عوام پسند حرف ميزنند.
هر جا عقلا ،دانشمندان و عالمان ربانى حساسيت و واكنش نشان دادند بايد تامل كرد و سر تعظيم فرود اورد.
حالات سالکان 13
سالک الی الله عقلانی ترین اقوال و افعال را دارد،سالک با عقل طی طریق می کند تا به حقیقت عرفان برسد و آنگاه است که حقیقت عقل را به نحو تمام درک میکند، حقیقت عقل نزد عارفان است و عارفان عاقل ترین مردمان هستند.
حالات سالکان 14
سالک الی الله هرگاه دید آثار عشق و محبت در وجود او نمایان شده بداند در مراقبه موفق بوده است، سیر و سلوک بدون مراقبه معنا ندارد، مراقبه برای سالک حرکت است و عدم مراقبه متوقف شدن است.
حالات سالکان 15
سالک الی الله تقدیرهای الهی را برای خود خیر می بیند و از این خیر حالت خرسندی و ارتباط با خدا به او دست می دهد، چنانچه در روایت داریم مولایمان حضرت امام باقر سلام الله علیه فرمودند:
فِی قَضاءِ اللهِ کُلُّ خَیرٍ لِلمومِنین
در قضای خداوند هر گونه خیری برای مومن نهفته است. ( التمحیص، ص 58)
و به قول جناب خواجه عارف شیراز:
در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
حالات سالکان 16
سالک الی الله با هر چه که دایره ی انتخاب او را گسترده کند مبارزه میکند، او سعی میکند زود انتخاب کند و معیار وی رضایت حق تعالی است، سالک خود را در زندان انتخابات های گوناگون مانند: خوراک ، پوشاک و امور گوناگون دیگر محبوس نمی کند، انتخابات های جزئی بخش مهمی از فضای قلب و ذهن سالک الی الله را می گیرد و این یعنی دور ماندن از مقصد.
حالات سالکان 17
سالک الی الله در همه حال و در همه جا مراقبه دارد ولکن باید حال او اینچنین باشد که بداند خداوند تبارک و تعالی از مراقبه ی او مراقبت می کند، حاصل این فکر دو چیز است:
یکم : تقویت روح توحید؛
دوم : مبارزه با حجاب منیت؛
سوم : گرفتار نشدن به موضوع جبرواختیار و اینگونه مسائل؛
چهارم: تقویت روح تعادل بین موضوع خوف و رجا.
حالات سالکان 18
گاه سالک وسوسه می شود که کسب و کار، اکل و شرب، رفت و آمد، درس و بحث ، همه را تعطیل کند ،در این حالت تقلیل خوب است ولکن تعطیل نمودن از دام های ابلیس است بلکه باید این گونه امور را قربه الی الله انجام دهد ولکن آلوده نشود، اثر نگیرد بلکه اثر ببخشد.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
حالات سالکان 19
گاه سالک مبتدی به بهانه ی اینکه خدا هست و همه چیز تحت اراده ی اوست،(که البته چنین است ولکن فهم حقیقت این مطلب از فهم سالک مبتدی خارج است) اقوال و افعال خود را بدون فکر و تدبر لازم انجام می دهد و این خطرناک است و در نهایت باعث سرخوردگی او خواهد شد، بلکه باید بداند از نشانه های عقل و انسان های خداباور این است که هر قول و فعلی را می خواهند انجام بدهند، غایت آن را در نظر می گیرند و سپس اقدام می کنند.
حالات سالکان 20
سالک الی الله هر روز و برای هر فعل و قول ،توبه و استغفار میکند یکی از آثار این حالت محبوب خدا شدن است چرا که در قرآن فرموده:
إِنَّ أللهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ (بقره، ایه ۲۲۲)
خداوند آنان که بسیار توبه میکنند را دوست دارد.
مقصود از آنان که زیاد توبه می کنند فقط این نیست انان که از یک گناه دائما توبه می کنند ، بلکه انان است که از تمام اقوال و افعال خود هر روز و شب بلکه هر ساعت توبه می کنند و استغفار می نمایند
حالات سالکان 21
سالک الی الله اگر مقصودش دارا شدن کرامات ، اطلاع از ضمائر یا برتری از دیگران و این گونه مسائل باشد او سالک الی النفس است نه سالک الی الله .
هرگونه انانیت برای سالک یعنی سم مهلکی است که او را به سقوط می کشاند.
حالات سالکان 22
گاهی سالک الی الله در اثر مجالست و قرب به استاد و زیاد انجام دادن اعمال سلوکی گرفتار ساده انگاری و سهل انگاری نسبت به مسیر و استاد و اعمال می شود که این امر باعث دوری از سیر و خستگی و گاهی رها نمودن سیروسلوک می شود.
حضرت استاد آیت الله العظمی جوادی املی یکروز در درس فرمودند:
در روایات داریم بی رغبت ترین مردمان نسبت به انبیا و اولیا، اهل دیار و نزدیکانشان هستند.
برای اینکه گرفتار خطرات این افت نگردیم باید:
استغاثه به خدا و امام زمان نمود؛
حرمت و حریم استاد حفظ گردد؛
اعمال را با آداب باید انجام داد؛
و احوالات اولیا و عارفان را دائما باید مطالعه نمود.
حالات سالکان 23
حالات سالکان
بیداری کامل شب برای سالک ضرر دارد چنانچه خواب زیاد در روز هم آثار سو دارد.
خداوند متعال به پیامبرش هم که عظیم ترین شخص عالم و عابدترین مخلوقات است می فرماید :
يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا
الا ای رسولی که در جامه (فکرت و خاموشی) خفتهای. (هان) شب را (به نماز و طاعت خدا) برخیز مگر کمی. که نصف یا چیزی کمتر از نصف باشد (به استراحت پرداز). سوره مزمل ایات ۱ الی ۳
خواب شب خصوصا اوائل شب تا قبل از نیمه شب بسیار موثر است و برای سالک مفید و لازم است، خواب روز جز اندکی که مورد سفارش است سبب غفلت می کردد.
خواب بین الطلوعین دل را میمیراند، رزق را کم میکند و روح را افسرده می نماید.
حالات سالکان 24
با عرفان نظری بدون عرفان عملی نمی توان سالک الی الله شد بلکه عرفان نظری به تنهایی بجای الی الله ما را به الی النفس می کشاند.
عرفان نظری سبب غرور ، تکبر و توهم می شود و مصلح ان عرفان عملی است، والا کسی با انباشتن الفاظ، و جمع کتب، و بازی الفاظ به مقامات عرفانی واقعی نائل نگشته بلکه دور گشته است، حجب خرق ننموده بلکه حجب جمع نموده است.
از آنجاست که بزرگ عارف قرن بلکه بزرگ عارف دوران ها بعد معصومین علیهم السلام در تذکری شعری از ابوسعید ابوالخیر خواندند وفرمودند:
در رفع حجب کوش نه در جمع کتب
وز جمع کتب نمی شود رفع حجب
ولکن چنانچه عرفان نظری و عرفان عملی با هم جمع گردد نورعلی نور می شود.
حالات سالکان 25
گاهی سالک الی الله متوجه می شود حرکت او کند شده و یا العیاذ بالله متوقف گردیده است مهم ترین دلیل آن کم کردن مراقبه است و باید ببیند که آیا این کند یا متوقف شدن در سیر علتش در چیست؟ البته معمولا در این موارد است:
کم توجهی به شرعیات؛
رفاقت با نااهل؛
خوردن غذای شبهناک.
با جبران و استغفار و توسل به دامان حجت پروردگار حرکت آغاز و یا شدت پیدا میکند
حالات سالکان 26
یکی از بدترین حرف ها برای همگان و خصوص یک سالک الی الله این است که بگوید:
گوشم از موعظه و نصیحت پرشده است.
معتقد بودن و زدن این حرف یعنی سقوط در دنیا.
حضرت مولانا امیرالمومنین سلام الله علیه به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه سفارش فرموده :
احی قلبک بالموعظه
قلبت را با موعظه زنده کن(نهج البلاغه نامه ۳۱)
موعظه و تذکر نیاز همیشه ی سالکان الی الله است، برای عمل به این مهم این چند کار را انجام بدهد :
خودش نفس خویش را موعظه کند؛
هفته ای یک یا دوبار در یک مجلس موعظه شرکت کند؛
گاهی کسی را دعوت کند یا برود و بگوید مرا موعظه و نصیحت کن؛
گاهی از استاد و یا رفقای راه طلب موعظه کند؛
مواعظ و تذکر بزرگان را مطالعه کند؛
رعایت همه ی موارد فوق لازم است و هر کدام آثری مخصوص به خود دارد.
و بدانیم چنانچه مومن باشیم این مواعظ و تذکرات در ما موثر واقع خواهد شد چنانچه قرآن عزیز در سوره مبارکه ذاریات ایه شریفه ۵۵ فرموده:
وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ
و پند ده؛ زیرا پند به مؤمنان سود می دهد؛
حالات سالکان 27
سالک الی الله باید از قرآن حظ ببرد و برای این بهره مندی امور ذیل پیشنهاد می گردد:
الف :
هر روز تلاوت داشته باشد واگر امکان داشت و مزاحمت برای کسی نداشت با صوت بخواند؛
ب:
صوت قرآن را گوش کند گاهی به یک قاری بگوید با صوت حزین بخواند و گوش کند، حتی گاهی مانند روضه خوان قاری دعوت کند و به تلاوت با سکوت و تامل گوش بدهد چنانچه میسر نبود صدای آنان را از طرق دیگر استماع کند؛
ج:
برای کسانی که قواعد عربی بلد نیستند ترجمه ی قرآن را بخوانند؛
به حسب سواد و معلومات یک دور تفسیر بخواند؛برای افراد مبتدی تفسیر نمونه و نور و برای غیر مبتدی ها تفسیر المیزان توصیه می گردد و البته یک دور تفسیر روائی را نیز تلمذ کند خوب است.
د:
از ختم قران غفلت نکند به هر نحو ممکن.
ه:
و سپس در آیات باید تامل ،تدبر و تفکر نمود.
حالات سالکان 28
در این که سیروسلوک بدون بهره گیری از آثار عجیب و غیرقابل درک از عزای سیدالشهدا سلام الله علیه بی نتیجه است جای هیچ شک و تردیدی نیست و گاهی سالک به بهانه ی معرفت و درک مقام حسینی از گریه و عزاداری سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام کم بهره می شود در چنین حالی باید بداند این از وسوسه های نفس است و اگر این حالت ادامه پیدا کند بسیار خطرناک است.
پس باید:
در عزای سیدالشهدا کوشا بود؛
باید گریست ، هم زیاد و هم بلند؛
باید با اشک تفکر کرد که این اشک سبب تطهیر قوه فکر می گردد؛
باید در ایام عزا رخت سیاه به تن کرد؛ هیچ نمازی بدون تربت نخواند مگر اینکه مقدور نباشد؛
باید در دستگاه سیدالشهدا خدمت کرد و اگر چنین کرد یقین حاصل کند در طریق معرفت قرار گرفته است.
حالات سالکان 29
علاقه شدید به استاد سلوک حالتی است که سالک در خود احساس می کند پیرامون این حالت تذکر چند نکته ضروری است:
۱. علاقه ی به استاد در امر تربیت بسیار مهم است اگر علاقه وجود نداشته باشد تربیت ناقص خواهد بود.
۲. علاقه ی به استاد اگر سالک را به تفکر و حرکت وادار کند ممدوح است واگر چنین نباشد مذموم است و گرفتار مجاز شده و خود خبر ندارد و بلافاصله باید در مسیر درمان قرار بگیرد.
۳. اگر محبت استاد و هر محبت دیگر بیش از محبت خدا و حجت خدا باشد خطرناک و پرتگاه سقوط است برای ازدیاد محبت خدا چند کار باید صورت بپذیرد:
الف: مطالعه و تفکر حول محور توحید و ولایت؛
ب: نشست و برخاست با عشاق خدا و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین باید بیشتر گردد؛
ج: استعاذه به خداوند متعال و استغاثه به امام زمان بیشتر گردد؛
د: نماز شب و نماز اول وقت؛
ه: اذکاری چون یا خیر حبیب و محبوب و صلوات موثر است.
۴. برای اعتماد به استادی که از نفس گذشته و از عباد صالح پروردگار باشد تفکر حول داستان موسی و خضر علیهما السلام بسیار موثر است.
حالات سالکان 30
سالک الی الله بواسطه ی شوق زائد الوصفی که دارد عجول است و باید بداند عجله از ویژگی های ابلیس است فلذا در روایت شریف داریم:
العجله من الشیطان (1)
بهتر است که صبور باشد، لذت میان مسیر بودن کم از رسیدن به مقصد نیست، و شاعر معاصر جناب فاضل نظری چه خوب گفته:
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست
گرعشق مقصداست،خوشا لذت مسیر
و سالک باید بداند:
اوحدی شصت سال سختی دید
تا شبی روی نیک بختی دید
عجله مقابل سرعت نیست، عجله یعنی بدون مقدمات و طی مسیر بی تابی کردن برای رسیدن، سالک مجذوب راهی جز طی مسیر طبیعی سلوک ندارد، مجذوب سالک حکایتش فرق دارد گر چه مجذوب سالک عجله نکرده بلکه حضرت محبوب او را خواسته وسیر داده است.
(1) امام باقر (ع)، بحارالانوار، ج71، ص340، ح10.
حالات سالکان 31
گاهی خاطر سالک مشوش می گردد در حالیکه سالک الی الله جمعیت خاطر می خواهد، ضروری است که از هر کاری که تشویش خاطر بیاورد پرهیز شود.
عمده ی عوامل تشویش عبارتند از:
۱.معیشت؛
برای معیشت باید اولا: فکری کرد و یک شغل باشد چرا که بیکاری با سلوک منافات دارد.
ثانیا: باید قناعت را پیشه ی خود سازد، با قناعت انسان عادی نیز به خیلی از خواسته های مادی خود می رسد.
ثالثا: باید درس توکل را خوب آموخت در قرآن سوره مبارکه احزاب امده: وَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفىٰ بِاللَّهِ وَكيلًا؛
رابعا: بداند به قول استاد اعظم عالم ربانی مرحوم حاج سید حسین یعقوبی قائینی که می گفت: مال دنیا اگر خوب بود خدا به فاطمه زهرا سلام الله علیها می داد.
۲.زیاد سخن گفتن؛
به مصباح الشریعه باب صمت مراجعه کنید.
۳.ازدیاد کارهای مباح، بیهوده و لغو؛
استفاده ی بیش از حد از فضای مجازی نیز در همین قسمت جای می گیرد.
۴. معاشرت زیاد و بی مورد با مردم خصوصا غافلان.
۵.دخالت بی حساب و کتاب در امور اجتماعی و سیاست بازی، اگر این دخالت ها با حساب و کتاب باشد مصداق بارز آن می شود:
امامین انقلاب؛
و نمونه های برجسته ی دیگر فی المثل سه تن از شاگردان عارف واصل آیت الله العظمی اخوند ملاحسینقلی همدانی در امور سیاسی بوده اند:
آیت الله العظمی سیدعبدالحسین لاری
آیت الله سید محمدسعید حبوبی و مرحوم آقا سید جمال الدین اسد آبادی
و البته عوامل تشویش خاطر سالک زیاد است که به برخی از آنان اشاره شد و صد البته با تقویت روح توحید خاطر جمع می شود.
حالات سالکان 32
سالک الی الله در اظهار نظر پیرامون موضوعات و اشخاص بسیار با احتیاط عمل می کند چرا که نکند خدای ناکرده حقی از ذی حقی ضایع گردد، سالک الی الله چون همه را از خود برتر می بیند پس به این راحتی ها با کسی در نمی افتد، مخصوصا اگر کسی را یک عده ولی خدا می دانند ولکن مشرب و مسیر سلوکش با او یکی نباشد، باید ترسید از اهانت و بی توجهی به اولیا خدا ، چرا که عاقبت بسیار بد و تلخی دارد.
اگر با اولیا خدا در بیفتی با خدا در افتاده ای آنگاه است که بنیاد برانداز است چرا که اهانت به دوستان خدا اعلان جنگ با خداست، در حدیث ذیل که در کتاب چهل حدیث سیدالعلما والعرفا امام خمینی نیز آمده است تاملی بنماید:
بالسّند المتّصل إلی ثقة الإسلام، محمّد بن یعقوب الکلینیّ، قدّس سرّه، عن عدّة من أصحابنا، عن أحمد بن محمّد بن خالد، عن إسماعیل بن مهران، عن أبی سعید القمّاط، عن أبان بن تغلب، عن أبی جعفر، علیه السّلام، قال لمّا أسری بالنّبی، صلّی الله علیه و آله، قال: یا ربّ، ما حال المؤمن عندک؟ قال: یا محمّد، من أهان لی ولیّا، فقد بارزنی بالمحاربة، و أنا أسرع شی ء إلی نصرة أولیائی، و ما تردّدت فی شی ء أنا فاعله کتردّدی فی وفاة المؤمن یکره الموت و أکره مساءته. و إنّ من عبادی المؤمنین من لا [یصلحه ] إلّا الغنی، و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک. و إنّ من عبادی المؤمنین من لا [یصلحه ] إلّا الفقر، و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک. و ما یتقرّب إلیّ عبد من عبادی بشی ء أحبّ إلیّ ممّا افترضت علیه. و إنّه لیتقرّب إلیّ بالنّافلة حتّی أحبّه، فاذا أحببته، کنت إذا سمعه الّذی یسمع به و بصره الّذی یبصر به و لسانه الّذی ینطق به و یده الّتی یبطش بها، إن دعانی أجبته، و إن سألنی أعطیته.
جناب باقر العلوم، علیه السّلام [فرمود]: چون برده شد رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، در شب معراج به ساحت قدس، عرض کرد: «ای پروردگار، آیا چگونه است حال مؤمن نزد تو؟» فرمود: «ای محمد، کسی که اهانت کند برای من دوستی را، به جنگجویی با من برخاسته، و من از هر چیز زودتر یاری دوستان خود کنم. و من مردد در هیچ امری نشدم، که من فاعل آن هستم، آن طور که در وفات مؤمن مردد هستم: کراهت دارد مرگ را، و من کراهت دارم بدی او را. و همانا بعضی از بندگان مؤمن من هستند اصلاح نمی کند آنها را مگر غنا و بی نیازی، و اگر باز گردانم آنها را به سوی غیر آن هلاک گردند. و همانا بعضی از بندگان مؤمن من هستند که اصلاح نمی کند آنها را مگر فقر، و اگر باز گردانم آنها را به سوی غیر از این هلاک شوند. و نزدیک نمی شود به سوی من بنده ای از بندگان به چیزی که محبوبتر پیش من باشد از آن چیزی که واجب نمودم بر او. (یعنی فرایض محبوبتر است در بین چیزهایی که بنده را متقرب به من می کند) و همانا بنده نزدیک می شود به سوی من به نافله تا آنکه دوست بدارم او را، پس وقتی که دوست داشتم او را، می باشم من گوش او که به آن می شنود، و چشمش که به آن می بیند، و زبانش که به آن سخن می گوید، و دستش که به آن اخذ می کند. اگر بخواند مرا جواب دهم او را، و اگر از من چیزی بخواهد عطا می کنم به او.»
و در این زمینه تجربه ی جناب لسان الغیب حافظ قابل توجه است آنجا که می گوید:
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
با درد کشان هر که در افتاد بر افتاد
حالات سالکان 33
سالک الی الله در خود بسیار احساس غربت می کند در این حالت باید بداند:
این غربت لطف خداست؛
این غربت برای سالک مانند نور خورشید برای نباتات موثر است؛
این غربت دائما با سالک در طول مسیر وجود دارد فقط در هر منزل و مقام جنس غربت فرق می کند اما تا سالک از دنیا سفر نکند این غربت قابل حس است، سفر از دنیا قبل از مرگ که سفر اجباری است لذت دیگری دارد.
و حقا مومن در دنیا غریب است چنانچه در روایت شریف امده است:
امام صادق (علیه السلام)
اَلْمُؤْمِنُ فِي اَلدُّنْيَا غَرِيبٌ لاَ يَجْزَعُ مِنْ ذُلِّهَا وَ لاَ يَتَنَافَسُ أَهْلَهَا فِي عِزِّهَا.
( تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، ج ۲، ص ۳۷۲)
مومن در دنيا غريب باشد. از خواري اش بي قراري نكند و در سرافرازي اين سراي، با اهل دنيا رقابت نكند.
و همچنین امده است:محب الله فی الدنیا غریب؛
ان کس که خدا را دوست دارد در دنیا غریب است.
حالات سالکان 34
سالک الی الله خدای متعال به واسطه ی خواب های شیرین و معنوی از او پذیرایی می کند، گاهی خواب های خوب و بشارت آمیز خودش می بیند و گاهی دیگران برای او خواب های خوب می بینند، فقط باید توجه داشت خواب های خود سالک باید برای او بشارت باشد اما به خواب های دیگران به دید انذار ببیند چرا که ممکن است سبب عجب و تکبر شود، ضمنا این که این خواب ها گاهی امتحان است مبنی بر اینکه سالک چقدر سرنگهدار است و یا اینکه خیالات او را بر می دارد یا نه، بلکه سالک صادق از دیدن این خواب ها بیشتر در خانه ی خدا شکسته می شود.
غرض این که به خواب ها دل نبندید عقل ببندید.
حالات سالکان 35
سالک الی الله رند و کیس است؛ رندانه و کیسانه سخن می گوید و عمل می کند.
رند در لسان اهل سلوک به انسان و سالکی که پخته عمل کند گفته می شود، کلمه ی رند خیلی به کیس بودن نزدیک است، کیس یعنی زرنگ و زیرک .
رندانه عمل کردن یعنی جمع بین رضایت خلق و خالق.
البته جمع این امر دشوار به نظر می رسد ولکن میسور است دلیل آن هم دو چیز است :
یک: سالک بر اساس عقل و تکلیف عمل میکند.
دو: سالک اعتبار خلق را از خالق می داند و تمام امور خلق اگر در طول مسیر خالق باشد می پذیرد و اگر نباشد به آن هم فکر نمی کند تا چه رسد به اینکه دل را مشغول سازد.
زیرکانه عمل کردن سالک
یعنی آخرت مقدم بر دنیاست.
یعنی به بقا می اندیشد نه به عالم فانی.فلذا در روایات امده:
إنّما الكَيِّسُ كَيِّسُ الآخِرَةِ(۱)
زیرک ان کسی است که برای آخرت زرنگ بازی در اورد.
(۱) بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۱۶۲
حالات سالکان 36
بسم الله الرحمن الرحیم
وجود مقدس امیرالمومنین سلام الله علیه برای برنامه شب پرهیزگاران که همان سالکان الی الله هستند دو برنامه معرفی کرده اند یعنی آنان در شب این دو کار را انجام میدهند:
أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ، تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا...
یکم:
نماز
دوم :
تلاوت قرآن
و برای این تلاوت قرآن نیز اداب و حالاتی را بیان فرموده اند که عبارتند از:
تلاوت جز جز یعنی با طمانینه؛
تلاوت با تدبر و تفکر؛
تلاوتی که سبب حزن ممدوح شود؛ بزرگان ما توصیه میکردند آیات محزون را با صوت محزون بخوانید و یا قاری دعوت کنید که محزون بخواند.
تلاوتی که درد با آن درمان گردد؛
تلاوتی که به سبک دلدادگی باشد یعنی واکنش مناسب نشان دادن به آیات عذاب و بهشت.
تلاوتی که گویا صدای اتش دوزخ در گوششان طنین افکن شده است
این نوع تلاوت حال آنان را منقلب میکند به نحوی که کمرآنان چون رکوع خم میشود و پیشانی و صورت خود را بر خاک میمالند، آنچه مهم است تقاضایی است که بعد از این حالات دارند و آن تقاضای رهایی دارند؛ رهایی از آتش،رهایی از نفس ،رهایی از غل و زنجیرهای خود ساخته.
حالات سالکان 37
سالک الی الله گاهی به واسطه ی روح توکل که در او بوجود می آید عجولانه برخورد میکند، در امور دنیوی عجله مذموم است، سالک الی الله هیج کاری را تا به سرانجام رسیدن آن به کسی نمی گوید،معمولا تا قبل از اتمام کارها بیان آن سبب توقف و انجام ندادن آن می شود.
حالات سالکان 38
هر گاه سالک الی الله احساس کرد در معرض وسوسه ی شیطان قرار گرفته است بداند به فیض و رحمت الهی نزدیک گشته و شیطان می خواهد او را از این فیض و رحمت دور کند، پس یقین کند چنانچه بر وسوسه غلبه کند نسیم لطف و رحمت را احساس خواهد کرد.
حالات سالکان 39
سالک الی الله باید بداند شاخصه ی تشخیص و محک مدعیان عرفان سه موضوع است:
شرع مقدس؛
عقل محوری؛
و ولایت قوی.
اگر اثری و یا شخصی که مدعی عرفان است از این سه موضوع تهی بود از مجالست با چنین کسی و چنین آثاری بپرهیزد که بسیار مضر است، چرا که اثر منفی در حالات معنوی سالک دارد.
حالات سالکان 40
سالک الی الله هر گاه با خلق خدا مشکلی پیدا می کند ابتدا در خلوت با خدا می نشیند و ریشه را در نوع ارتباط خود با خالق می بیند و هرگاه بین خود و خدا را اصلاح کرد خداوند بین او و مردم را اصلاح میکند.
ریشه ی همه مشکلات و معظلات ما ریشه در به هم ریختن ارتباط ما با خدا دارد.
حالات سالکان 41
گاهی سالک الی الله دچار قبض شدید می شود، باید بداند:
اولا قبض اگر دلیل آن معصیت نباشد برای تربیت نفس مفید است.
ثانیا: بعضی از معاصی باعث قبض شدید می گردد از جمله:
ترک صله رحم ؛
نشست و برخاست با دنیا طلبان؛
جدل ؛
موسیقی و حرف های بی اساس، پس از این گونه امور باید اجتناب شود.
ثالثا برای رفع قبض کارهای لازم است از جمله:
یاد اموات و هدیه نثار آنان نمودن؛
صله رحم؛
تلاوت و یا شنیدن قرآن به صوت حزین؛
صدقه دادن؛
هدیه دادن به اقربا و اصدقا؛
صلوات با طمانینه فرستادن؛
نماز پیامبر عظیم الشان که در مفاتیح امده است و اعمال دیگر که بزرگان فرموده اند.
حالات سالکان 42
گاهی سالک الی الله در اثر شوق زائدالوصفی که به عبادات و معنویات در او پدید آمده است از موضوع رفق غافل می گردد و در نتیجه باعث توقف، خستگی ،و بعضا انحراف می شود.
رفق به معنای مداراست ،سالک باید با خودش رفق و مدارا داشته باشد، با اطرافیان مانند: پدر و مادر، همسر و فرزندان، برادران و خواهران و اصدقا و احبه با مدارا برخورد کند و نسبت به حقوق آنان غافل نباشد.
سالک نسبت به سایر رفقای اهل سلوک خصوصا سالکان مبتدی با رفق و مدارا برخورد می نماید.
حالات سالکان 43
بعضی از سالکان با توجه به شوق فراوان یا متاسفانه به جهت حس کنجکاوی با عجله و اصرار بیجا و یا زور قصد دارند از اولیا الهی چیزی دریافت کنند، در حالی که از خدا و اولیا خدا اینگونه چیزی دریافت نمی شود و به محضر آنان نخواهد رسید بلکه با ادب و تواضع و خدمت می توان از محضر انان استفاده کرد.
سالک اگر بخاطر حس کنجکاوی سوالی کند یا فعلی انجام دهد به شدت متضرر خواهد شد.
حالات سالکان 44
سالک الی الله هر گاه دید به جسم بیشتر از روح اهمیت می دهد باید بداند از مسیر منحرف شده است، باید اهمیت جسم و روح را مساوی بداند بلکه روح را بیشتر توجه کند.
مولا امیرالمومنین در خطبه ۱۸۲ نهج البلاغه فرموده :
وَ خُذُوا مِنْ اَجْسادِكُمْ فَجُودُوا بِها عَلى اَنْفُسِكُمْ، وَ لاتَبْخَلُوا بِها عَنْها؛
و بدن ها را فداى جانها کنید و در این راه بخل نورزید.
حالات سالکان 45
اگر سالک الی الله در نفس خود حالتی حق به جانب دید بداند نفس او چراگاه شیطان شده، ولکن اگر حال و فعل و قول خود را متهم می کرد خدا را بر این نعمت شکر کند.
سالک همیشه نفس خود را متهم میکند تا در پیشگاه الهی حاضر شود.
حالات سالکان 46
سالک الی الله گاهی میل به سخن گفتن و اظهار نظر دارد ولکن باید به نحو کامل بداند: هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: فرشِ هر مجلس نشوید. هرکه هر صحبتی کرد، گوشهاش را نگیرید ادامه بدهید. با رفیقی که مثل خودتان است، رفیق بشوید.
(منبع : اقیانوس علم و معرفت، محمدکریم پارسا، ص۲۵۹.)
حالات سالکان 47
سالک الی الله هیچ گاه از گفتن و شنیدن مطالبی که در او ایجاد یاس و ناراحتی و کدورت باشد استقبال نمی کند چرا که یکی از مضرات این کار حالت تفکر او را از بین می برد و ایضاً حال معنوی را کم رنگ و یا بی رنگ می کند.
حالات سالکان 48
سالک الی الله آن چه از گناه خلق الله به چشم خود دیده و به گوش خود شنیده نقل نمی کند تا چه رسد به این که از کس دیگر شنیده باشد و بخواهد شنیده ها را نقل کند.
سالک آن چه را دیده هم نقل نمیکند تا چه رسد آن چه شنیده باشد.
حالات سالکان 49
سالک الی الله همیشه تشنه دیدار است ،یک علامت مهم در محبت و معرفت شوق به دیدار و ملاقات است، حضرت موسی علیه السلام نیز همین تقاضا را از خداوند داشت و خداوند راه ملاقات را که تجلی رب بود به او نشان داد،عاشق خدا شوق لقاء الله دارد،عاشق امام زمان شوق تشرف دارد،عاشق ائمه شوق زیارت دارد،عاشق رفیق شوق ملاقات رفیق را دارد و…
علامت شوق حقیقی و کاذب آن است که شوق حقیقی انسان را به حرکت وا می دارد و شوق کاذب فقط در دل است و در انسان ایجاد انگیزه نمی کند.
و لابد می دانید محبت با دیدن شدت پیدا می کند…
حالات سالکان 50
سالک الی الله در ابتدای سلوک برای دریافت حاجات خود چنان به خداوند ایمان دارد که توقع دارد اگر حاجتی هم به مصلحت اونیست خداوند به مصلحتش فرماید اما سالک راه رفته هیچ گاه چنین چیزی را از خداوند درخواست نمی کند چرا که اعتماد به خداوند یعنی : هر چه آن خسرو کند شیرین بود .
تامل در این حدیث شریف این حقیقت را اشکار می کند : حضرت رسول الله صلی الله علیه واله وسلم فرمودند:
قالَ اللّه ُ تَبارَكَ وتَعالى : يابنَ آدَمَ ، أطِعْني فيما أمَرتُكَ ، ولا تُعَلِّمْني ما يُصلِحُكَ .
خداوند تبارك و تعالى فرموده است : اى آدميزاد! از فرمانى كه به تو داده ام اطاعت كن و صلاح كار خود را به من نياموز .
(بحارالانوار ، ج ۲۴ ، ص ۱۷۸)
حالات سالکان 51
گاهی سالک به استادی صاحب نفس و عارفی وارسته می رسد و بعضاً کمر به خدمت او نیز می بنند ولی خود می فهمد که آن بهره و استفاده ای را که باید از او ببرد نمی برد ، یک دلیل آن ممکن است این باشد که نسبت به استادی که از او استفاده کرده کم توجه شده یا او را رها کرده است و چوب بی وفایی را اینچنین می خورد.
حالات سالکان 52
سالک الی الله گاه می بیند دیگران هر گناهی می کنند هر فکر و خیالی که دارند مشکلی کمر شکن یا به سختی های عجیبه گرفتار نمی شوند ولی او از مشکلی به مشکلی دیگر از قبضی به قبض دیگر از محرومیتی به محرومیت دیکر گرفتار می شود و این امر ممکن است سبب ناامیدی او گردد وحتا العیاذبالله بروز این گونه امور را بی توجهی خداوند به خودش می داند و یا حمل بر عدم لیاقت خوبش می نماید در حالی که اینچنین نیست اینها نشان از تقرب او دارد چرا که قرب سبب جلب غیرت می شود و خداوند او را گاه به سبب یک سوء ظن محروم می کند تا روح او جلا پیدا کند و حریم قرب را نگه دارد ؛ عالم زاهد عارف ابوطالب مکی در قوت القلوب می گوید : به شخصی سوء ظن پیدا کردم، و به همین دلیل، ۲۷ سال نماز شب از من گرفته شد. ۲۷ سال محروم شدم! مدتها اهل سحر بودم، حس و شوق نماز شب داشتم، همین که بد گمانی آمد، خدا درب سحر را به روی من بست. و یا حکایت تذکر استاد عارف آیت الله کشمیری به آن جماعت اهل ذکر و محرومیت ایشان از تشرف به مسجد سهله برای مدتی .
حالات سالکان 53
گاه سالک الی الله علاقه زیادی به ذکرلسانی و یا مطالعه ومباحثه آثار عرفانی دارد تا آنجا که بیش از تفکر نباشد مانعی نیست ولی اگر ذکر لسانی و یا مطالعه و یا هردو بیش از تفکر باشد حرکت سالک متوقف است وحتی اگر بواسطه آن ذکر یا کتاب دچار عجب شده باشد که پس رفت هم داشته است پس لازم است اگر یک ساعت ذکر می گوید دو برابر آن به تفکر بپردازد حالا ممکن است یک ساعت آن حین خود ذکر باشد که فکر پیرامون آن ذکر توجه قلبی او را بیشتر می کند و یا مطالعه نیز دو برابر مطالعه باید تفکر حول آن باشد .
و بهتر است بعد از هر ذکر یا مطالعه و حتی فکر ، استغفار صورت بکیرد که راه نفوذ شیطان مسدود گردد .
حالات سالکان 54
تغییر حال سالک عواملی دارد که نباید از این یک علت نیز غافل شد گاهی حالات بر اثر مقامات سالک الی الله تغییر می کند و باید بداند هر مقامی حالی دارد مثلا سالکی که در مقام توکل است نسبت به خلق بی توجه می شود .
در چنین مواقعی مراقبه باید بیشتر شود چرا که محل تخم گذاری شیطان است .
به طور کل سالک الی الله به محض تغییر حالت باید توجه خود را به منشا تغییر و خدا بیشتر کند
حالات سالکان 55
سالک الی الله کمتر اهل قال و بیشتر اهل حال است .
حیات حقیقی و معنوی سالک با حال است ، سالک اگر حالات درونی متفاوت نداشته باشد سیر او متوقف شده است .
قال زیاد حال خوب را از سالک می گیرد.
حالات سالکان 56
شیطان مهمترین دشمن سالکان الی الله است و برای ضربه زدن به آنان در کمین است وگاهی حالاتی را شبیه حالات خوش معنوی برای سالک ایجاد می کند بهترین راه تشخیص حالات حقیقی وکاذب این است :
حالات باید عرضه به کلام الله و سیره معصومین واولیاء دین باید بشود .
حالت حقیقی برای سالک آرامش خاطر ، اطمینان قلب و وحدت آور است ، در حالی که حالات کاذب اضطراب و تشویش و تفرقه به دنبال دارد.
حالات سالکان 57
کاهی سالک الی الله بین خلوت و انزواء که مقدمه ای برای ترک عادات بیخود است و ترک این عادات بیخود سبکباری را به دنبال دارد و بین حضور در اجتماع و صله رحم و خدمت به خلق که مورد تاکید دین است گیر می کند و قدرت تصمیم گیری ندارد و جمع بین این امر بشدت روح و روان سالک الی الله را آزرده می کند حل این مشکل بر می گردد به نوع نگاه سالک با سلوک الی الله به این معنا که اگر تمام این امور قربة الی الله باشد نه تنها مانع سلوک نیست بلکه سرعت بخش است و این که انجام اموری که مستلزم ارتباط و حضور در اجتماع است باید به قدر ضرورت و به عنوان یک دستورالعمل سلوکی مورد توجه قرار بگیرد .
بلکه سالک باید چنان اهتمامی داشته باشد که جمع و دیگران را همرنگ خدا کند که بهترین رنگ ها رنگ خدائی است ، پس در نزد سایر مخلوقات مانند فرشتگان خواهی نشوی رسوا همرنگ الهی شو .
حالات سالکان 58
از آفات سلوک که وسوسه آن در صدور سالکان توسط دشمن سالکان افکنده می شود سه چیز است:
مال است و نام است و جاه
مال محبتش بد است ، جمع کردنش بد است ، خرج کردنش اگر من میان نباشد خوب و حیاتبخش است .
سالک از نام گریزان است مگر به این درک رسیده باشد نام در عالم فقط نام خداست والا
از نام چه گوئی که مرا ننگ ز نام است .
در مورد جاه فقط عرض کنم چنانچه آمده :
آخَرُ ما یَخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِدّیقین حُبُّ الْجاه; آخرین چیزى که از دل صدّیقان خارج مى شود، دوستى جاه و مقام است».
افزودن دیدگاه جدید