متن بیانات استاد موسوی مطلق در برنامه تلویزیونی کلمه _ کلمه چهل و چهارم : سیره توسل
برنامه تلویزیونی کلمه شبکه یک سیما
کلمه چهل و چهارم : سیره توسل
میهمان: حجتالاسلام سیدعباس موسوی مطلق
میزبان: وحید یامینپور
۱۶ مرداد ۱۴۰۲
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
بسم الله الرحمن الرحیم
آقایان خانمها سلام شب شما بخیر تسلیت عرض میکنم ایام عزاداری حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را و آرزو میکنم انشاالله طاعات و توسلات شما تا امروز و امشب مقبول درگاه حق واقع شده باشد. در برنامه کلمه، ویژه برنامه کلمه به مناسب ماه محرم ما متمرکز هستیم بر مفهوم معرفت الامام و البته دستورات و مراقباتی که از عرفا و اهل معنا به مناسبت ایام ماه محرم و صفر به ما رسیده. در این برنامه هم افتخار دارم در خدمت و میزبان حجت الاسلام والمسلمین سید عباس موسوی مطلق باشیم.
حاج آقا سلام شب شما بخیر.
استاد موسوی مطلق:
بسم الله الرحمن الرحیم
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله بنده هم عرض سلام و ادب و احترام و تسلیت دارم خدمت حضرت عالی و همه عوامل برنامه و بینندگان عزیز و ارجمند و عزادار فرهیخته برنامه کلمه که معادن کلمات الله اهل بیت عصمت و طهارت باشد. انشاالله این برنامه قدم همه ما را نسبت به اهل بیت نزدیکتر کند.
دکتر یامین پور:
الهی آمین انشالله. ما یک روایت نورانی را وسط گذاشتیم حاج آقا، دورش گشتیم و طواف کردیم. روایت نورانی حضرت صادق علیه السلام از حضرت اباعبدالله الحسین خطاب به اصحابشان ناظر به مفهوم معرفت الله و این فقره خاص که حضرت اباعبدالله میفرماید در پاسخ به آن مرد که گفته بود:
بِأَبى أَنْتَ وَاُمّي فَما مَعْرِفَةُ اللّه ِ؟
فرمودند: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمْ اَلَّذى يَجِبُ عَلَيْهِمْ طاعَتُهُ.
یک جمله ای را شما فرمودید که شاید مقدمه خوبی باشد برای ورود به بحث.
در برنامه امشب که شما فرمودید:
کسی که حرف از معرفت الله بزند ولی خاکسار درگاه ولایت نباشد این فرد مدعی است! اهل معنا نیست! ادعای معنا و معنویت حق دارد. این را یک مقداری باز بکنیم با تکیه بر تعبیر حضرت اباعبدالله که: مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمْ اَلَّذى يَجِبُ عَلَيْهِمْ طاعَتُهُ. (علل الشرايع، ص 9)
استاد موسوی مطلق:
آن نکتهای را که ما عرض کردیم به شما از همان الهام گرفتید و سوال او را پرسیدید این جز اعتقاد ماست و اتفاقاً یکی از شاخصههای عرفان حقیقی و عرفان اهل بیتی است و عرفان به معنای واقعی است. امروزه جولانگاهی شده، آثاری که خلق میشود، مجالسی که وجود دارد در داخل و خارج برای بروز و ظهور عرفانهای نوظهور، یک شاخصههایی باید وجود داشته باشد. ما وقتی میگوئیم عرفان حقیقی یا عرفان فقاهتی شاخصههایی دارد برایش،؛ یکی همین توحید است. شما باور میکنید!؟ که باور میکنید! چون اهل مطالعه هستید. داریم میبینیم که یک عدهای دم از عرفان میزنند، عرفان بدون خدا!!! خوب مگر میشود!؟
چطور؟ بله میشود دارند بیان میکنند. مدرس مثنوی هستند! اما چیزی به نام نماز و دستورالعملها و طاعت و اینها را قبول ندارند! چه بسا آثاری را میخوانند از حتی علوم عقلی، عرفان نظری، اما خیلی خیلی که چه عرض بکنم چون دیدم، بحث کردیم و گاهی بیان میکنند.
اصلاً اعتقادی ندارند به این گونه امور. بعضیها هم که عرفان را منصه بروز و ظهور کرامات میدانند که اگر کسی کراماتی داشت و حالا لفظ کرامات را هم نباید آلوده کرد و آورد به این سمتها!!
کارهای خارقالعادهای داشت یا به ظاهر نسبت متافیزیک مثلاً یک اقدام خاصی را میتواند انجام بدهد، به او عارف گفته میشود!! چه کسی گفت چنین کسانی اصلاً عارف هستند!؟
ساحت مقدس عرفان مقدستر و پاکتر از این حرفها است.
یک کسی به مرحوم آقای حافظیان از مرتاضان پاکستان گفته بود. ایشان یک اِعلان قدرتی کرده بود که حالا مفصل است و اینجا بیانش ضرورتی ندارد.... مرحوم آقای حافظیان هم اِبراز قدرتی کرده بود. بعد آن مرتاض هندی به خاطر اینکه کم نیاورد، گفته بود به مرحوم آقای حافظیان: که ما باهم اشتراکاتی داریم! یا در مبادی یا در نهایه!
مرحوم حافظیان گفته بود:
نخیر ما هیچ اشتراکاتی با هم نداریم. اولین فرق ما این است که شماها مینشینید در دل شب با خودتون این چنین گفتگو میکنید که:
من میتوانم.
من قدرت دارم.
من من میکنید.
اما ما نه، به ما یاد دادند در دل شب بلند شوید، سر به سجده بگذاریم، انا الحقیر، انا الفقیر.... ایچنین بیان کنید. یعنی همه چیز را از خودت سلب بکنی. این خیلی فرق کلی است که ما خودمان را اصلاً دارای قدرت ندانیم. هرچه هست از خدا است. هرچند اگر که نمیشناسیم.
یک بزرگی، فردوسی را خواب دید در جای عالی قرار دارد.گفت: این را به چه مقامی به تو دادهاند!؟
گفت: برای این بیت....
خداوند بالا و پستی تویی
ندانم چه ای هرچه هستی تویی
هرچند نشناسیم اما میفهمیم که:
«أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» آیه 15 سوره فاطر
این فرقش است. شما طور دیگری مسیر را دارید میروید. حالا امتیازاتی دارد عرفان حقیقی با عرفان دکانداری و دم و دستگاهی.... یکی بحث توحید است. یکی بحث روح حماسه و جهاد است. یکی بحث شرعیات است. یکی هم همین بحث اهل بیت عصمت و طهارت است. اصلاً بدون ولایت معنایی ندارد. میشود همان قدرتهای شیطانی.
آیا شیطان قدرتهایی داره یا ندارد؟
چون از جن است، قدرت های که از دید ظاهری بشر عادی جزء امتیازات است. صرف داشتن یک قدرت یا حرف زدن که نشد عرفان! عرفان حقیقی آنهم از مجرای اهل بیت عصمت و طهارت که امام اطاعتش بر همه ما واجب است. آنهم اطاعتی توأم با معرفت، محبت و ولایت. ممکن است یک کسی محبت داشته باشد. اینها باید همه اش با هم جمع باشد که آن معرفت اهل زمان به نحو کامل صدق بکند. ممکن است کسی امام را دوست بدارد. چون:
نمیشود علی را دوست نداشت.
نمیشود امام حسین را دوست نداشت.
نمیشود امام حسن را دوست نداشت.
گفت:
کندر این ره کشته بسیارند قربان شما... این شخصیتها دوست داشتنی هستند. یک کسی دلربایی کرده اما واقعاً قبول دارد ولایت اهل بیت را یا ندارد؟ گرچه معرفتش کامل نیست.
یک کسی ممکن است غلام این خاندان باشد. خریدن و آوردن، خب این هم اطاعت میکند اما آن اطاعتی که معرفت باشد نه!! که اینها حجج الهی هستند. حجج الهی یعنی چه؟
اتفاقا خوب است من این را اینجا عرض بکنم به نظرم ضرورت هست.
گاهی میپرسند:
این معرفتی که می گویند در زیارت داشته باشید. در زیارت سیدالشهدا حتی کریمه اهل بیت حضرت معصومه و امام رضا و بقیه اهل بیت داریم. این معرفت یعنی چی؟ که ما باید داشته باشیم؟
توی یه جمله باید بگوئیم یک کسی اگر این است که کسی معتقد باشد امیرالمومنین جانشین بلافصل پیغمبر است و آن شاَن را دارد و بعد اهل بیت این میشود معرفت.
یک مقداری میخواهیم برویم بالاتر
اگر کسی این مقاماتی که در زیارت جامعه کبیره آمده است اینها را قائل باشد برای اهل بیت عصمت و طهارت این به معرفت واقعی رسیده است. یعنی در یک جمله بدانیم که اهل بیت عصمت و طهارت به اذن الله علی کل شی علیم و به اذن الله علی کل شی قدیر هستند.
به اذن الهی است.... وقتی حضرت عیسی قدرت دارد خلق بکند!! آخر بعضیها بگذارید این کلمه با ادب است، بیادب است چه جوری است من معادلش رو پیدا نمیکنم! حالا معادل ما بر آشفته میشود، نگوئیم رم میکنند. بعضیها تا یک جملهای راجع به اهل بیت می گوئیم بلافاصله برآشفته میشوند که نه آقا این چنین نیست. این قدرتها حتی قدرت خلق برآشفتگی ندارد!
صریح آیه قرآن در سوره مبارکه آل عمران حضرت عیسی علیه السلام دارد:
« أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ»آیه 49 سوره آل عمران
دکتر یامین پور:
هم خلق را دارد «وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللَّهِ» آیه 49 سوره آل عمرانرا دارد... شفا میدهد نابینا را و هم خبر میدهد «وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ»آیه 49 سوره آل عمران میگوید در خانه های شما چه خبر است. در واقع غیب خانهها را به عنوان معجزه میفرماید.
استاد موسوی مطلق:
وقتی یک امری ثابت شده برای حضرت عیسی علیه السلام، به طریق اولی برای اهل بیت است. آخر یک آقایی میگفت: این ضمائر در زیارت رجبیه به ملائکه برمیگردد چرا به خدا!؟
خوب آقاجان! اگر به ملائکه برگردد به طریق اولی... چون صد آید نود هم پیش ماست.
اهل بیت هم همین این قدرت را دارد مگر العیاذ بالله کسی قائل باشد ملائکه برتر از انبیا هستند که این چنین نخواهد بود. اینکه داریم می گوئیم معرفت داشته باشند نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت که برسند چون مجرای معرفت بالله معرفتِ امام است و الّا اصلاً امکان ندارد کسی بگوید من خدا را شناختم به غیر طریق اهل بیت عصمت و طهارت.
این اِدعاست!!! بله اِدعا فراوان است اما خوب معرفت را بریز روی دایره ببینم مقصود شما از معرفت چیست؟ بعد وقتی میریزند روی دایره میبینیم یک سری لوازمات اخلاقی را که اینها میگویند معرفت الله.
دکتر یامین پور:
حالا من از بیان شما این نکته ظریف را روش تاکید میکنم که در صدر بیانات شما، بحث خاکسار بودن و اِبراز فقر نسبت به ولی الله. خیلی از ماها حالا در بالاخره وساوس نفس و ضعف نفس است که ما وقتی سراغ اعمال عبادی می رویم، سراغ توسلات میرویم، زیارت میخواهیم برویم، گاهی برای خودمان می رویم. یعنی نه برای حاجات، فرمودند برای حاجاتتان هم بیائید.....گویی برای کسب یک قدرتی که باز احساس استعلاء بکنیم. مثلاً یک قدرت کشف و کرامتی به دست بیاریم. یک توانمندی نفسانی مثلاً پیدا بکنیم. یعنی مقدسترین پاکترین امور را بهانه و ابراز میخواهیم بکنیم برای اینکه دوباره که منیّت را تقویت بکنیم، نفسانیت را تقویت بکنیم. این چنین گرفتم از بیان شما که اتفاقاً این اهل معنا هرچه قدرتمندتر شدند در معنویت بر خضوع و خاکسار بودنشان در درگاه اهل بیت افزوده شد. شاخص اینکه کسی مدعی است یا واقعا اهل معنا است این است که چقدر خاکسار در درگاه ولی الله است.
استاد موسوی مطلق:
دقیقاً همین است. در عصر معصوم هم وقتی نگاه میکنیم. فرق سلمان و امثال دیگران این است. اینکه آنها در مقام جایگاه امام هیچ منیّتی برای خودشان قائل نبودند. هیچی!!!!
نگاه کنید سلمان یک کسی است که دارای اسم اعظم بوده، علم بلایا و منایا بوده است. بعضیها او را جز اوصیاء حضرت عیسی میدانند. یک الف بچه هم نبوده وقتی آمد خدمت پیغمبر، بیش از ۴۰۰ سال سنش بوده، وقتی از دنیا رفت جناب سلمان بیش از ۴۵۰ سال سن مبارکش بوده.جزء معمرین عالم بوده. اما وقتی امام صادق علیه السلام او را بر میشمارد به عنوان منا اهل البیت. بعد سوال میکنند چرا؟
یکی این است:
سلمان خواستِ امامش را یعنی امیرالمومنین را بر خواستِ خودش مقدم میدانست. که این تازه اول کار است هذا اول الکلام هست.
که بعضیها می آیند به امام پیشنهاد میدهند و امام را مجبور میکنند به یک کاری یا امام یک نرمش قهرمانانه ای در مقابل آنها انجام میدهد، این معنایش این نیست که آنها در معرفت رشد کردهاند. امام رفیق شفیق است و دلسوزانه اینها را می آورد جلوتر. حالا ما در یاران ائمه معصومین علیهم السلام در عصر خودشان می بینیم آنهایی که خاکسار امام بودند به مقاماتی رسیدند. همینطور در عصر ما که بزرگان ما و مراجع که در نزد ما بزرگ هستند. اما در عالم به این بزرگی اصلاً بزرگی فقط مخصوص خداوند و ذات مقدس خداوند هست، هرچه جلوتر میرفتند فقیرتر، ندارتر، ضعیفتر، خودشان را می دانستند. جاهل خودشان را میدانستند در مقابل اهل بیت عصمت و طهارت، اینچنین نبود که عرض اندامی بکنند در مقابل.
ببینید مرحوم آیت الله العظمی میلانی .... استاد ما میفرمودند: من در خدمت ایشان بودم و ایشان فرمودند:
فلانی من برای یک قاعده علمی فلسفی دوازده دلیل پیدا کردم. رسیدم به دو حدیث آن دوازده دلیل به ظاهر عقلی را زیر پا گذاشتم و این دو حدیث را روی سر گذاشتم.
ببینید اینها به کجا رسیدند؟! بعداً اصلاً خودشان را کنار میگذارند اصلاً منیّتی وجود ندارد. هر چیزی را که انتصاب پیدا میکنند به اهل بیت برای آنها مقدس است در نتیجه اینها خودشان را خاکسارتر میدانند. بعضیها میگویند خب ما این فقر را چطور دریافت بکنیم؟ خوب ما هرچه اطلاعاتمان، معرفتمان، توسل مان بیشتر بشود میفهمیم.
یک راهش هم همین است با صدق محض تکریم بکنیم متعلقات به اهل بیت عصمت و طهارت. بعد این یک نوری است در دل ما قرار میدهند. میگذارند در دل انسان و انسان فی الجمله عظمت آن بزرگوران را احساس می کند.
دکتر یامین پور:
بسیار عالی برای. برای بخش بعدی گفتگو من دو سه سوال دارم که در حوزه دستوراتی که برای مراقبات ماه محرم و صفر هم هست به ما رسیده و نکته بعد بحث مهم اشک و بکاء است که گویی چشمههای اشک در روز اول ماه محرم یکباره به جوش و خروش در می آید و یک اختصاصاتی دارد. حالا من منتقل شدم به یکباره به کتاب مشهور شیخ شوشتری که دهها دلیل و روایت و توضیح و شرح راجع به اشک بر حضرت اباعبدالله در آن کتاب است. در این مورد خواستم از شما سوال کنم چه بهتر به نظرم از آن موضوع اشک در واقع شروع بکنیم. در خود بکاء و اشک بر حضرت اباعبدالله یا در واقع همدردی با مسائل اهل بیت عصمت و طهارت چه خصوصیتی است که اینقدر اهل معنا و عرفا به آن تاکید داشتند ولو گفتند که لحظهای، ولو دقیقهای، ولو به اندازه بال مگسی؟
استاد موسوی مطلق:
گریه برای اباعبدالله الحسین نگریستن انسان را به تمام عوالم عوض میکند. متفاوت میکند.
این یکی از آثار مهم است. چون گریه بر سیدالشهدا علیه السلام یک آثار مادی دارد، یک آثار معنوی معرفتی دارد که اینها در روایات ما متعدد آمده است. آری آثار اخرویش نجات از دوزخ است، ترفیع درجات است، بخشش گناهان است. یکی هم رشد هست، انسان را رشد میدهد این اشک بر سیدالشهدا.
هم طریقیت دارد هم موضوعیت دارد گریه کردن بر امام حسین علیه السلام و سیره سلف هم همین بوده است. سلف دارم می گویم از حضرت آدم علیه السلام گریه کردند. همین که می گوئیم:
راه آن است که رهروان رفتند.....
و همین است که از لوح و قلم طبق همان تقسیم بندی که مرد حوزه و روضه شیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه الشریف ایشان فقیه عظیم الشأن بوده، مجتهد و فقیه جامع الشرایط بوده، مردم از ایشان تقلید میکردند یک جلوه ایشان هم منبر بوده با افتخار و بیاناتی هم دارد.
از لوح و قلم بر امام حسین گریه کردند. انبیاء و اوصیاء و ائمه و اولیاء و صلحاء و همه اینها.... خوب پس معلوم است یک خبرهایی هست. فی الجمله باید علم به این پیدا بکنیم که این کار است.
تعبیر بسیار لطیف و خاصی دارد حضرت آیت الله جوادی آملی، می گوید:
همچنان که عرش الهی بر آسمان است.
«وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ» آیه 7 سوره هود
در همین کتاب شمس الوحی تبریز که در احوالات مرحوم علامه طباطبایی ایشان آورده است دارد و در درس هم ایشان بارها فرموده است. می گوید:
قَلْبَ اَلْمُؤْمِنِ هم که عَرْشُ اَلرَّحْمَنِ است بر اشک سوار است. (قَلْبَ اَلْمُؤْمِنِ عَرْشُ اَلرَّحْمَنِ)
عرش بر آب، قلب بر اشک سوار است. همین که میبینیم بزرگان ما جزع و فزع دارند، گریه میکنند. اینکه گاهی هم می پرسند آقا ما چه کنیم که پر اشک بشویم، پر سوز و گداز بشویم، راهی هست؟
بله. اصلاً این دغدغه بوده. کاروان اسرا چنان گریستن که اشک چشمانشان بحسب ظاهر خشک شد. مراجعه کردند به سیدالساجدین که آقا ما چه کنیم؟ حضرت یک دستورالعمل ظاهری هم مرحمت کردند. چون یک رابطه بین روح و جسم برقرار است که روزی این رابطهها باید کشف بشود. حضرت دستور مثلاً..... دادند که انجام بدهند. اینکه بزرگان ما حالا خواهیم رسید در مراقبهها توجه دارند به تغذیه و لذایذ. چون تاثیر مستقیم داره شکم سیر و پر از تمام لذایذ، خوب این معلوم است که خیلی نمیتواند گریه بکند، اشک داشته باشد و از آثار آن اشک
بعضی از دعاهای ما را ببینید: می گویند اهتمام بکنید از چشمانتان اشک بیاد ولو به اندازه بال مگسی. اما چه کنیم اشک چشم زیاد بشود؟ یک بخشش به همین دستورات طبی مربوط میشود. یک بخشی هم نه... واقعا اهل معنا گفتند اگر کسی میخواهد اشک چشمش زیاد بشود نماز شب بخواند. بعضی از بزرگان گفتند: انفاق و صدقه خیلی مهم هست که در همین ماه محرم به اوج خودش هم میرسد. خوبه انسان هر روز به همین نیت صدقه بدهد. یکی از شاگردان مرحوم استاد علی صفایی حائری (عین صاد) میگفتند:
من یک روز به ایشان گفتم: که آقا شما چه کردی گریه میکنی؟ ایشان با اینکه خیلی آدم خوش مشرب و شوخ طبعی هم بودن در عین حال خیلی اهل بکاء بودن.
قرآن میخواندند گریه میکردند.
دعا میخواندند گریه میکردند.
حافظ میخواندند، گریه میکردند. مناجات میخواندند، گریه میکردند
گفت همین را که از ایشان سوال کردم، ایشان یک پرتقالی کنارش بود این پرتقال را به من داد و پوست گرفت و گفت بخور. من پرتقال را که گرفتم دستم، گفت: شروع کردم به گریه کردن! ایشان همینطور که گریه میکردم نگاهی به من کرد. ما نمیدانستیم سرّش چه بود؟ گفت: این پرتقال را دیدی؟ من اگر بخورم لذتی میبرم و چند ساعت بعد هم تبدیل میشود. اما این را دادند.. بدهید، بُگذرید از آنچه که دارید.
«تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» آیه 92 سوره آل عمران
این خیلی مهم هست. مرحوم آقای دولابی میفرمودند: که راه ثروتمند شدن این است که موقع نداری ببخشید.
گفت:
در عین تنگدستی در عیش و کوش و مستی
کین کیمیای هستی قارون کند گدا را
اینهم راه دومش هست: انفاق و صدقه اینها، بعدش نماز شب، یکی هم خود مراقبه و مواظبت از چشم است. انسان این توجه را داشته باشد.
حالا دستورالعملهای دیگری هم مثل تلاوت قرآن و اینها بیان میکنند برای این کار. اما این را هم بدانید که علاوه بر اشک، طریق دیگری هم هست به نام تباکی بر سیدالشهدا علیه السلام.
بزرگی از اهل معنا که حق زیادی گردن ما دارد. استاد ما مرحوم حاج شیخ محمدتقی انصاری همدانی شاگرد مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد جواد انصاری. ایشان میگفتند: یکی از چیزهایی که قساوت قلب می آورد، هنگام استماع و شنیدن و دیدن مصائب سیدالشهدا زل زدن است.
دارند ذکر مصیبت میکنند آقا زل میزند تو چشم روضه خوان!! نگاه میکند به ذاکر!! میگفت: سرت را بینداز پایین ولو اینکه به هر دلیلی... یا حواست نیست یا حالشو نداری یا بعضیها هم....
گفت:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچهایم
دارند روضه میخوانند، این دارد فکر میکند که اِعراب ش رو درست خواند یا نخواند؟ آیا این سند دارد یا ندارد؟ عقلی هست یا نیست؟ آنها به جای خودش... میگفت: دچار قساوت قلب میشویم.
دکتر یامین پور:
یعنی یک ادبی داره مجلس توسل به حضرت اباعبدالله علیه السلام.
استاد موسوی مطلق:
اَحسنت بله. یکی از آدابش همین هست، حالا تباکی هم طریقی است که معصوم فرموده است. من درآوری نیست!! تباکی هم دو معنا داره یک معنا این است که شما الان اشکت نمی آید به هر دلیلی، اما خودت را بزنی به حالت تباکی .
دکتر یامین پور:
این همان رعایت ادب است
استاد موسوی مطلق:
بله. رعایت ادب است. اصلاً بعضی از خوبیها، فضائل، اینقدر خوب هستند، فرمودند: اگر ندارید اَداش رو در بیاورید. ما که اینقدر مخالفیم با اَدا و اصول درآوردن، میگوئیم با صدق محض. اما بعضی از کارها آنقدر ذیقیمت است. می گوید اگر الان اصلش رو نداری، اَدا در بیاورد
دکتر یامین پور:
در مورد خشوع و خضوع در نماز هم من این را شنیدم.
استاد موسوی مطلق:
بله. خشوع و خضوع در نماز، یکی هم حلم است.
امیرالمومنین میفرماید: «اِنْ لَمْ تَكُنْ حَليما فَتَحَلَّمْ» اگر حلیم نیست، فَتَحَلَّمْ.... خودت را به حلم بزن.
دکتر یامین پور:
آثارش می آید.
استاد موسوی مطلق:
بله. یک کسی حرم حضرت علی بن موسی الرضا رسید. خیلی به ما جسارت کرد.
من به ایشان گفتم نگاه کن من که الان با اخلاق رفتار کردم، فقط صرف اخلاق نبود، موبایلها روشن بود!!!!
خودم را به حلم زدم.
و الّا برخوردم طور دیگری بود و جواب میدادم.
ببینید حلم انقدر زیباست، اگر نداریم خودمان را حلیم و صبور و بردبار جلوه بدهیم. یکی هم گریه بر سیدالشهدا است. این دُر اینقدر ارزشمند است، حال هم نداری.....
یک معنای عمیقتر دارد که اون معنای تحیّر است. که در عرفان این بحث حیرت و تحیّر در امور ولایّه و توحیدیه بالاتر و بلندی است یعنی گاه چنان شما درک مصیبت میکنید متحیر میشود. مثل روز عاشورا عزیزانی که گاه روز عاشورا رفتند کربلا. قبضی آنها را فرا میگیرد تا ساعتها نمیتوانند گریه بکنند! این حالت تحیّر به وجود میآید. اینقدر اوج دارد این تباکی برای اهلش. کَفَ ش این است به حالت گریه کنندگان از درک مصیبت. دیگر ضجه، گریه و ناله به جایی نمی رسد. کاَنه بعد از همه اینها تباکی قرار دارد. خوب است که اهتمام بکنیم التماس بکنیم!!!
بخدا قسم بعضی از اهل معنا میگفتند:
التماس کنید به چشمانتان!!
میگفتند: قبل از محرم بنشین با چشمت حرف بزن. بگو امسال با من یاری بکن. با دستت، با قلبت حرف بزن. با پاهات، نکند یک وقت مشکلی پیش بیاید نتوانسته باشم در عزای حضرت سیدالشهدا شرکت کنم!؟ با دست هم همین طور، دستت را گاهی ببوس، بگو: من به تو نیاز دارم برای اقامه عزاداری سیدالشهدا. قلبت را برای درک، ذهنت را، مغزت را برای این کارها..... این چنین عشق بازی میکردند که یک درک درستی از محرم و عزای سیدالشهدا داشته باشند،
اقلّش در محرم و الّا در طول سال این توسل وجود دارد.
مرحوم آیت الله العظمی بهجت هر روز که حرم مشرف میشدند، ببینید: اینکه می گویند: کسی از طریق غیر اهل بیت باشد دم از معرفت زدن خطاست!!! این مرد الهی که مرحوم آیت الله العظمی بهاءالدینی فرمودند: الان ثروتمندترین فرد از لحاظ معنوی آقای بهجت است. ایشان هر روز مقید بودند، میآمدند به زیارت دختر موسی بن جعفر با کمال تواضع، مشهد که میرفتند تابستان هم همینطور. این بزرگان هر روز زیارت عاشورا میخواندند، هر جمعه اقامه عزا داشتند، چندین نفر روضه خوان میآمدند و میخواندند. بزرگان مثل مرحوم علامه طباطبایی که در اوج قرار دارد. الان شما داشتید میفرمودید قبل از برنامه به آن حالت ایشان در حرمها رفتهاند که اگر منعی نبود من با صورت رو می کردم و با اون حالت تواضع و خضوع نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت.
دکتر یامین پور:
حاج آقا در این دقایق پایانی ما وعده کردیم که راجع به مراقبات ماه محرم و صفر، نسخهها و دستورالعملهایی که بزرگان از عرفا داشتهاند برای هم حفظ حرمت این دو ماه و هم بهرهمندی هرچه بیشتر از توسلات بشنویم از شما و آشنا بشویم.
استاد موسوی مطلق:
این نکتهای را که قابل تامل است، به نظر میآید باید الهام بگیریم از عارف بالله مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد آقای ملکی تبریزی. خوب مستحضرند اهلش که ایشان کتاب شریف و نفیسی دارند بنام المراقبات. مراقبههای را در آن کتاب آورده. در ماه محرم هم ایشان مراقبههای بیان کرده است. خلاصهاش میشود این: چون مفصل است باید مراجعه کنند، در اینترنت هم جستجو کنند میآید اگر این کتاب را ندارند همین جستجویی کنند و توجه کنند خلاصه میشود این مراقبات:
یک: در حفظ ظاهر و باطن در عزای سیدالشهدا علیه السلام. یعنی ما ظاهراً و باطناً عزادار امام حسین باشیم. ظاهراً یعنی چه؟ حتماً مقید باشیم به لباس عزا پوشیدن برای امام حسین علیه السلام بچههای ما هم همینطور، سابق بر این، ایچنین بوده است الحمدالله الان هم هست. اتفاقاً الان فهمی که بین بچهها هست، خیلی بیشتر است. از نوع سوالاتشان و احتمام شان که وجود دارد.
ولی به هر حال همه ما مینطور از اول محرم که میشد، لباسهای عزا را به تن میکردیم. حتماً این شکل عزا خیلی مهم است، این را باید رعایت کرد و ظاهر ما عزادار باشد. اینکه مرحوم میرزا جواد آقا میفرماید: مثل اینکه مصیبت بر خود ما وارد شده است، باید این چنین باشیم. جایی برای خندیدن نیست! فرمود علی بن موسی الرضا علیه السلام:
پدرم موسی بن جعفر سلام الله علیه اول محرم، شهرالعزا که آغاز میشد، کسی دیگر خندان حضرت را نمیدید!!! این خیلی مهم است.
باطناً هم همان انکسار قلبی است. کافی است ما لحظه ای را فکر بکنیم حضرت سیدالشهداء چگونه از اسب زمین افتاد!؟ همین...
شهدای کربلا امام حسین بالای سرشان آمدند ولی خود سیدالشهدا علیه السلام کسی را نداشت!! هر کدوم از مسائل را لحظهای فکر کنید اون انکسار قلبی ایجاد میشود.
دوم: ترک لذایذ است. بعضی از لذایذی که در سال.... مثل ماه مبارک رمضان یک سری چیزها که حلال است، در ماه مبارک رمضان در بخشی بر ما حرام میشوند. بخشی از این لذایذ را انسان را کم بکند. مصداقش خوردن و آشامیدن است. یعنی به اَقل خودش و به سادهترینش. انفاق بکند برای دیگران، برای کسانی که در طول سال.... اما انسان خودش در منزلش و بقیه جاها این را خیلی توجه بکند.
قبول کنیم ماه محرم، ماه تفریح و این لذایذ نیست. یعنی همه باید این را بفهمند که یک خبری شده است.
سوم: ایشان میفرماید: مقید باشید به شرکت در مجالس سیدالشهدا و این را به عنوان یک تکلیف برای خودمان بدانیم و حداقل روزی یک یا دو مجلس را برویم و حضوراً شرکت بکنیم، این خیلی فرق می کند. فرق است بین شرکت حضوری و تا مجازی و کذا و کذا مگر ضرورتی مثل دورانهای قبل مثل چند سالی که بواسطه بیماری پیش آمده بود و برگزاری مراسم، ایشان میفرماید: در منزل، برای اهل منزل، به هر ترتیبی، اگر نشد میگوید: کمک به برگزاری مجالس سیدالشهداء برادران دینی که در مجالس، مساجد، تکیهها و حسینیه ها برگزار می کنند، یعنی انسان این اهتمام را داشته باشد. گفت:
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم اگر جُوی زیان ببینی
اهلش میگویند ما هرچه در راه سیدالشهداء علیه السلام دادیم، بینهایت برابرش برای ما جبران شد. اهتمام بکنیم، افتخار شیعه این است که مردم حمایت کردند و خود افراد کار دلی انجام میدهند.
اینهم که اشکالاتی وارد میکنند چون گران و سنگین می آید بر دیگران که چه شده؟
هر دم از این حادثه نو میشود
تازهتر از روز جلو میشود
مردم با جان و دل میآیند جلو. یک دستورالعملهای عملی هم دارند، من جمله زیارت عاشورا است که عرض شد مرحوم میرزا ملکی تبریزی میفرماید: در این ماه یکی از مراقباتش همین است، در همین دهه حداقلش به زیارت عاشورا، سایر بزرگان هم نکاتی دارند که حالا ظاهراً دیگر وقت بیش از این نیست.
دکتر یامین پور:
سپاسگزارم از شما آقای موسوی مطلق، انشاالله توفیق داشته باشیم برای عمل به دست کم برخی از آداب و دستورالعملها در این ماه، خسته هم بنا نیست در این نفوس ضعیفی مثل ما که ممکن است زود خسته بشوند، ظاهراً دستور اساتید این است که فشار آنچنان به خودتان نیارید که پس بزنه، به تعبیر عامیانه نفس تون پس بزنه، بعضی از احوالات را.... هرچند که آنچه که از نشاط در اعمال عبادی آدم در آیین مناسک ماه محرم میبیند، جایی دیگر کمتر میبیند. در ایام دیگر کمتر میبینیم. یعنی حال و احوال این بچه هیئتیها را آدم بعد از هیئت و بعد از روشن شدن چراغها وقتی میبیند، احساس میکند که بهجت واقعی و شادی و نشاط حقیقی الان در جان اینها شکوفه زده، جای دیگه خندهها و قهقهها بیشتر نمایش است. علی الظاهر اَدای شادی و نشاط است. انشاالله اون نشاط و بهجت حقیقی که ناشی از ارتباط جان و قلب با حضرت اباعبدالله است در جان ما هم خودشان را نشان بدهد. از شما سپاسگزارم خیلی ممنونم، ممنونم که با ما همراه بودید تا این لحظه انشالله توفیق باشد باز خدمت شما باشیم. خداحافظ شما.
افزودن دیدگاه جدید