متن بیانات استاد موسوی مطلق در برنامه تلویزیونی کلمه _ کلمه سی‌ و هشتم : سیره علما و بزرگان در توسلات به حضرت سیدالشهداء

شبکه یک سیما
کد خبر: 18154

برنامه تلویزیونی کلمه شبکه یک سیما

کلمه سی و هشتم  : سیره علماء و بزرگان در توسل به سیدالشهداء 
میهمان: حجت‌الاسلام سید‌عباس موسوی مطلق  
میزبان: وحید یامین‌پور

۲۹ تیر ۱۴۰۲

 

دکتر یامین پور: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ

بسم الله الرحمن الرحیم
آقایان و خانم‌ها سلام شب شما بخیر انشالله که طاعات و توسلات شما تا این وقت مورد قبول درگاه احدیت واقع شده باشد با ویژه برنامه کلمه به مناسبت ماه محرم در خدمت شما هستیم. مستحضر هستید که آنچه که محور گفتگوهای برنامه کلمه در محرم است موضوع معرفت الامام هست. نسبت  معرفت امام با معرفت الله. که هر سالک طریقی نسبت به این موضوع حساس هست و توجهش معطوف به آن. در این برنامه میزبان جناب حجت الاسلام والمسلمین سید عباس موسوی مطلق هستیم و باعث افتخار من است.
سلام و خیلی ممنون که تشریف آوردید. 

استاد موسوی مطلق:
 بسم الله الرحمن الرحیم
ادب اقتضا می‌کند این گدا سلامی به سید مظلومان داشته باشیم, صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله...
و عرض سلام و تسلیت دارم خدمت حضرت عالی و همه بینندگان عزیز و ارجمند و فرهیخته برنامه کلمه. انشالله که بتوانیم در خدمتگزاری صادق و کوشا باشیم.

دکتر یامین پور: 
خیلی ممنونم لطف کردید. یک روایتی را آقای موسوی ما محور قرار دادیم برای برنامه کلمه در ماه محرم یک روایت نورانی که برای اهل معنا شاید بگیم روایتی است که دائم در ذهن و جانشان حمل می‌کردند
امام صادق علیه السلام به نقل از حضرت اباعبدالله علیه السلام خطاب به اصحاب که فرمود:

اَيُّهَا النّاسُ! اِنَّ اللّه َ جَلَّ ذِكْرُهُ ماخَلَقَ الْعِبادَ اِلاّ لِيَعْرِفُوهُ، فَاِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، فَإذا عَبَدُوهُ اسْتَغْنُوا بِعِبادَتِهِ عَنْ عِبادَةِ ماسِواهُ.

تا اینجا را معنا بکنیم که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام خطاب به اصحاب فرمود:
 که ای مردم به درستی که خلق خود را نیافرید مگر اینکه به او معرفت و شناسایی پیدا بکنند و او را بشناسد و زمانی که را شناختند عبد او می‌شوند، به بندگی او روی می‌آورند و به واسطه اینکه بنده خدا می‌شوند از بندگی غیر او بی‌نیاز می‌گردند.
اما در ادامه روایت:
فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: يَابْنَ رَسُولِ اللّه ِ بِأَبى أَنْتَ وَاُمّي فَما مَعْرِفَةُ اللّه ِ؟
شاید هر کدام از ما خدمت حضرت بودیم بلافاصله این سوال را می‌پرسیدیم: پدر و مادرم به فدای تو پس معرفت خدا معنایش چیست؟

قالَ: مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمْ اَلَّذى يَجِبُ عَلَيْهِمْ طاعَتُهُ. (علل الشرايع، ص 9.)
حضرت فرمودند:
معرفت اهل هر زمان یعنی شناخت امامشان، آن امامی که اطاعتش بر مردم واجب است.
نسبت به بین معرفت خداوند و معرفت امام چیست؟ ما می گوئیم خداوند را به رحمانیت و رحیمیت و قهاریت و خالق بودن، رازق بودن، و امثال این‌ صفات و اسماء الهی می شناسیم. اما اینکه برای شناخت این حقیقت، برای راه پیدا کردن به معرفت الله، برای آن توحید برتر، نیاز باشد که ما امام را بشناسیم، اینجا در این روایت راه پیدا کردن به توحید و معرفت الله منوط شده به معرفت ودشناخت امام این را چطور میشود فهمید؟

استاد موسوی مطلق: 
این روایتی که فرمودید از روایات بسیار خاص و مهم و محل بحث بین بزرگان و علما بوده، در طول تاریخ مرحوم صدوق اعلی الله مقامه فرموده است همیشه در طول تاریخ مورد بحث بوده. علتش هم اهمیت موضوع است. چون بحث معرفت است و گره خوردن معرفت الله به معرفت امام. روایات متعدد که موید این روایت باشد فراوان است مثل همین روایت معرفت امیرالمومنین به نورانیت، که معروف هم هست به حدیث معرفت، که سلمان و ابوذر آمدند خدمت وجود مقدس امیرالمومنین علیه السلام، نهایتاً به آنجا رسید که مَعْرِفَتِي مَعْرِفَةُ اللَّهِ بِالنُّورَانِیةِ یعنی معرفت خدا، معرفت امام و معرفت امام هم معرفت خدای عزوجل. اما اینکه اینها چه نسبتی دارند با هم یک مقداری باید صفحات تاریخ را عقب برگردانیم و برویم به سمت قبل از اینکه ما خلق بشویم و ابتدای کار.
اینکه در این روایت استناد می‌کند به این آیه شریفه و توضیح داده میشود: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» 
آیه 56 سوره ذاریات
بعد لِيَعْبُدُونِ را عرفان معرفی می‌کند. شناخت را یَعْرِفُونَ معنا می‌کند. خب یه مقداری اگر بخواهیم این را باز کنیم.
اولاً: این لِيَعْبُدُونِ چون قرینه اینجا آمده است که معلوم است شناخت مقصود است. قطعاً مقصود لِيَعْبُدُونِ عبادت نیست و عبودیت است. خب حالا برگردیم به قبل ببینیم منظور ما چه بود؟ منظور ما این است خدای متعال وقتی اراده فرمود که انسان را خلق بکند. خوب ملائکه هم در جریان قرار گرفتند. اگرچه اعتراضی هم کردند جوابی هم گرفتند: «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»
آیه 30 سوره بقره ابلیس اینجا  یک مشکل خیلی خاص دارد. خوب البته موانع اینکه دستور خدای متعال را اجرا نکرد زیاد است. «أَبَىٰ وَاسْتَكْبَر»آیه 34 سوره بقره اِبا کرد، استکبار ورزید، این‌ها جای خودش. اما آن نکته اصلی اینجاست.  شیطان خدا را قبول داشت. ۶۰۰۰ سال به تعبیر امیرالمومنین علیه السلام در خطبه قاصعه که حضرت می‌فرماید: تازه معلوم نیست این ازرسال‌های دنیوی است یا اخروی است!!! نزد امیرالمومنین علیه السلام معلوم است، بیانش معلوم نیست برای درک ما!!! حالا ۶۰۰۰ سال دنیوی حساب کنید. اغوا روی سالش ما نداریم.  خدا را قبول داشته که عبادتش کرده است. معاد را هم قبول داشت. چون گفت:

«أَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»آیه 14 سوره اعراف

دکتر یامین پور:
إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُون به من فرصت بده!

استاد موسوی مطلق:
یعنی شیطان مبدا و معاد را قبول داشت. کجا بود گیرش این وسط!؟
انسان کامل را قبول نداشت. سر تسلیم در مقابل ولایت فرود نیاورد. قرار بود عالم خلقت یک بروز ظهور جدیدتری داشته باشد از ولایت و از اینجا باید آغاز می‌شد. 
شیطان این را قبول نکرد. شیطان یک عمری عبادت کرده بود!!! عبودیت نکرده بود!!! الان صحنه و عرصه عبودیت بود.
کما اینکه دارد که خدای متعال در حدیث قدسی: من  می‌خواهم آن طوری که خودم می گویم عبادت بشوم نه آنطوری که تو می گویی.... چون او تصورش این بود که من عبادت کردم از الان به بعد هم هستم. بعضی از ملائکه هم گفتند:
«نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ»
آیه 30 سوره بقره
ما تو را تسبیح و تقدیس می‌کنیم!!
ملاک برای خدا تسبیح و تقدیس نبود! ملاک عبودیت است که سر تسلیم فرود بیاورند.
اگر کسی به این رمز پی ببرد، قطعاً خدا را شناخته و امام را هم شناخته است.
اینکه معرفت خدا منوط می‌شود به معرفت امام!! خوب ظهور و بروز ذات مقدس پروردگار در کجاست؟ 
بروز و تجلی کاملش در کجاست؟ 
آیا جهان هستی این امکان را دارد که محل تجلی ذات مقدس ربوبی به نحو اکملش باشد؟ یا نه تجلیاتی است که دارد؟ قطعاً این ظرفیت وجود ندارند!!! اما آن کسی است که می‌تواند امام هست. مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ، امام است. چنانچه در زیارت شریف جامعه کبیره دارد: اگر کسی می‌خواهد معرفت خدا را بشناسد نیازمند به یک محلی است. آنجا باید یک معرفت باشد که بتواند بشناسد و آن امام است. 
 لذا خودشان هم فرمودند:
بِنَا عُبِدَ اَللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اَللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اَللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى
(الکافي  ج۱ ص۱۴۵)
خوب ما اگر اینها را بخواهیم درک بکنیم، راهش چیست؟ بخواهیم خدا را بشناسیم، راهش چیست؟
 اگر نبودن اهل بیت به نظر می آید همه راه‌ها بسته است. اصلاً طریقی جز این طریق وجود ندارد.
آن «إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»
آیه 30 سوره بقره هم ناظر به همین معنا است که این خلیفه را که من خلق کردم که مصداق تامّه اش ولی خدا و حجت خداست، برای این است که خدای متعال شناخته بشود.

دکتر یامین پور: 
روایت مشهور دیگری هم در مباحث معرفتی معمولاً گفته می‌شود و بر رویش تمرکز زیادی است که مبدا مکاتبی است که بر اساس معرفت النفس شکل گرفته است و آن اینکه:

«مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه»
یعنی آنجا معرفت به پروردگار منوط شده به معرفت نفس.... از مقابله این دو روایت: اینکه معرفت پروردگار منوط به معرفت نفس است از یک طرف و معرفت به خداوند منوط به معرفت امام است. چه چیزی می‌شود به دست آورد؟ آیا می‌شود اینطور گفت که گویی خدا ما را به اَعلی درجه و اَعلی مرتبه نفس دعوت می کند که خود این اَعلی مرتبه معرفت نفس، معرفت به ولی الله است!؟  یعنی گویی همه ما یک مرتبه اعلای از نفس در وجودمان داریم که ولی الله است. به این مرتبه اگر بتوانیم نزدیک بشویم و در آستانه اش قرار بگیریم این دو روایت یکی می شود در واقع!؟

استاد موسوی مطلق: 
بله ما سال‌ها روی همین موضوع معرفت النفس مطالعه کردیم، پرسیدیم، بالاخره طریقه اولیای الهی که ما آنها را هم خیلی علاقمندیم و طریقشان  هم طریق بسیار زلال شفاف و مبتنی بر قرآن و روایت است، طریقه مرحوم آخوند ملا حسین قلی همدانی..... ولی هرچه که بیشتر می‌رفتیم جهل ما کاَنه بیشتر می‌شد و مطلب اینقدر دقیق و ظریف بود که از طفلی مثل بنده بر نمی‌آمد که بشناسم. در بین این مطالعات و تفحصات راجع به معرفت النفس برخورد کردم با یکی از بزرگان که او خودش نامه‌ای داشت، آن نامه خیلی اهمیت داشت.  آن بزرگ نامه‌ای به یکی از شاگردانش نوشته بود.  در آن نامه این روایت را مطرح می‌کند و بعد یک نتیجه خیلی به نظرم خاصی را می گیرد و آنهم این است که:

«مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه»
خوب اولاً کدام نفس که ما باید بشناسیمش؟ خوب اینکه علما بحث کردند و کاملاً هم بر اهلش عیان است. اما واقعاً آیا این ظرفیت وجود دارد در نفس که بعدش هم خدا را بشناسد؟ و از این طرف هم که معرفت امام است! ایشان الهام می‌گیرد از این جمله: 
وَ أَرْوَاحُكُمْ فِي الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ.
از این أَنْفُسُكُمْ فِي النُّفُوسِ یک نتیجه‌ای می‌گیرد و می گوید:

معنایش این است که شما اگر خودت را بشناسی کاَنه نفس امام که در نفوس قرار دارد شناختی و به طریق آن خدای متعال را شناختی و این الهام به نظرم الهام جالبی بود. خوب وقتی هم ما می‌بینیم بزرگانی که از طریق معرفت النفس دارند جلو میروند بعد اینقدر سر تسلیم محض، کالمَیِّتِ فی یَدی الغسال نسبت به امام دارند، می‌فهمیم که درست است واقعاً و آن معرفت نفسی هم که گفته‌اند به آن برسید معرفت امام است.
اگر هم نرسی که  مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة.
 
دکتر یامین پور:
 چون نفس مراتبی دارد. مراتب دون دارد، مراتب بالا دارد، نفس مطمئنه داریم، نفس لوامه داریم، اگر گفته شده است که معرفت نفس مقدمه معرفت الله است. اعلی درجه معرفت نفس ملاک بوده که شما می‌گوئید از آن روایت اینطور استفاده شده به معرفت به امام است باز.  یعنی در واقع من عرف نفسه فقد عرف ربه دوباره برای فهمش باید مراجعه بکنیم به این روایت دوم که معرفت خدا منوط به معرفت امام شد. بسیار عالی خیلی ممنونم یک بخش کوتاهی ببینیم و بازگردیم برای ادامه گفتگو.

دکتر یامین پور: 
شب شما بخیر. برنامه کلمه را مشاهده می‌کنید با موضوع معرفت الامام و بنده امشب میزبان جناب آقای سید عباس موسوی مطلق هستم. آقای موسوی مطلق در ادامه بحث معرفت الامام بینندگان آشنا هستند با برنامه کلمه که ما یک توجه ویژه‌ای داریم به احوالات اهل معنا و عرفا. قاعدتا در ایام ماه محرم می‌خواهیم یک تمرکزی بکنیم در درکی که بزرگان ما، اهل معنا و عرفا نسبت به مسئله توسل و توسلات داشتند. علی الخصوص نسبت به حضرت اباعبدالله.
آیا توسل هم امر مستحبی است در عِداد و در صف و عرض سایر مستحبات و اعمال عبادی، یا درک دیگری در نسبت به توحید نسبت به توسل حضرت اباعبدالله وجود دارد بین سلسله عرفا و اهل معنا؟

استاد موسوی مطلق: 
همه بزرگان می‌بینند که اگر این نباشد و این را نبینیم. اصلاً از بزرگی ساقط هستند و از معرفت باز ماندن و جزء مدعیان شمرده می‌شوند.  شماا یه کسی را می‌بینید به او بزرگ اطلاق بشود، به او عارف اطلاق بشود، به او بزرگ اهل و معنا و کذا و کذا اطلاق بشود، ولی اهل توسل نباشد! اصلاً چنین چیزی امکان ندارد!"مثل اینکه یک جسد بدون روح را دارید می‌بینید. آن روح عبودیت، آن چیزیکه باعث رشدشان شده است، آن اکسیر اعظم بحث توسل هست به همه ذوات مقدس، خصوصا به حضرت سیدالشهدا همچنان که شما فرمودید. این توسل کاَنا در گوشت و پوست و خون آنها است. یک مرتبه‌ای بالاتر از آن نگاه می‌کنند، یعنی نه به عنوان واجبات، واجبات فقهی که به ما گفته می‌شوند، نه به عنوان مستحبات، اصلاً به عنوان یک اصل نگاه می‌کنند توسل به سیدالشهدا علیه السلام. حالا اونچه که مسلم است همه بزرگان ما کوشا بودند و هستند نسبت به اقامه عزای سیدالشهدا علیه السلام. در طول سال تاکید داشتند اقلش به روضه هفتگی. یک مجلس هفتگی که گرد هم جمع بشوند حالا اینکه اینها در این مجالس هم چطور شرکت می کردند با چه تواضعی، با چه فقر محضی، آن هم دیدنی است!!!!
 مرحوم آیت الله العظمی غروی اصفهانی متخلص به مفتقر که جزء اساتید بسیاری از بزرگان دوره ما بودند. ایشان با کمال تواضع می‌آمدند و می‌نشستند خودشان پای سماور، برای کسانی که برای اقامه عزا در مجلس آمدند و مرحوم آیت الله بهجت می‌فرمایند: ایشان زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خواندند و همانجا هم گریه می‌کردند!! خیلی اهتمام داشتند نسبت به این موضوع.
مرحوم آیت الله العظمی قاضی، تو وصیت‌نامه‌ ایشان هم هست که سفارش می‌کردند به روضه هفتگی ولو چند نفر باشند گرد هم که اسباب گشایش فتوحات مادی و معنوی هم میشود. خودشان با کمال تواضع مثل مرحوم آقای غروی می‌نشستند کفش‌های این عزاداران را هم جفت می‌کردند.  برای ایشان خیلی اهمیت داشت. از این گونه کارها تا تفکر در خود موضوع سیدالشهدا علیه السلام. اینکه حضرت برای چه قیام فرمودند؟ اینکه امام حسین  چگونه به میدان رفتند؟ ان جلوه‌های توحیدی در روز عاشورا، بیانات بسیار عرشی دارند. خوب کربلا یک سکه دو رو است! یک روی آن مصائب است

یک رویش حرمت ظاهری امام که به تعبیر مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی شکسته شده است که این اَعظم مصائب است. یک حرمت‌های معنوی است!! اما یک روی دیگرش هم آن وصال و شوق و آن مسائل دیگر قرار دارد.
حالا در دهه محرم که کلاً معادله فرق می‌کرده است. مرحوم میرزای آقا جوادی ملکی در المراقبات که آنجا مراقبه های ماه محرم را بیان می‌کند خیلی عجیب آن مراقبه هایی که ایشان بیان می‌کند.  یکی این است که حتماً مقید باشند به شرکت در مجالس عزا، نفس شرکت در مجالس، حالا چه آثاری دارد.....

دکتر یامین پور:
نفس شرکت کردن در مجالس.

استاد موسوی مطلق:
یک آثاری اجتماعی دارد جای خودش محفوظ است. اما برای نفس ما با زدودن آن گرد و غباری که روی قلب و ذهن ما می آید، هیچ چیز مثل روضه سیدالشهدا نمی‌تواند که آن را شستشو بدهد. بلکه گاهی غصه‌هایی که در دل انسان به وجود می‌آید از مرارت‌های دنیا،  آن چیزیکه می‌تواند پاکش کند همین عزا است.
این سیاهی‌ها که اندر روضه‌هاست 

روشنی بخش دل پرغصه‌هاست
واقعا همینطور هست. خوب در دهه محرم ایشان سفارشی به عنوان یک مراقبه خاص دارند که حتماً برویم در این مجالس شرکت بکنیم. حالا می‌آمدند بزرگان ما در این مجالس شرکت می‌کردند.
اهتمام داشتند به منبر رفتند، به گریستن، به تشویق به عزاداری و همه این‌ها، به خواندن زیارت عاشورا......الله اکبر از این زیارت عاشورا!!!
یعنی اگر کسی طالب خداست.
اگر کسی طالب فتح الفتوح است.
اگر کسی طالب گشایش‌های مادی و معنوی است. آنچه که ما از بزرگان داریم و سیره آنها همین است.
راه آن است که رهروان رفتند....
جامع‌ترین دستورالعملی که تا الان صادر شده برای تمام مهمات دینی و دنیوی ما زیارت عاشورا است. من اجازه می‌خواهم یک نمونه از توصیه‌های بزرگان عرض بکنم:
مرحوم آیت الله سید منیرالدین بروجردی که خودش از اَعاظم بوده است و در تخت فولاد اصفهان ایشان دفن است. 
بعد از صدور فتوای مرحوم میرزای شیرازی، فتوای تحریم تنباکو....
ایشان حامل یک نامه‌ای بود از آقایان اصفهان خدمت میرزای شیرازی. رسید سامرا و قبل از اینکه او سخن بگوید، مرحوم میرزای شیرازی یک نکته‌ای به ایشان بیان کردند و گفتند:
سر خدا که عارف به کس نگفت 
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
میرزای شیرازی گفتند:
شما حامل نامه‌ای هستید از مردم اصفهان گفت: بله. نامه را داد.
 مرحوم آیت الله سیدمنیرالدین بروجردی به اصطلاح در همان سفر رسیده بود خدمت مرحوم ملا فتحعلی سلطان آبادی که آن نکته را هم ایشان گفته بود. بعد از آن کارهای ظاهری که برای آن ماموریت رفته بود سامرا،داز ایشان تقاضایی کرد و گفت:
آقا یک دستورالعملی به من بدهد.

دکتر یامین پور:
از مرحوم آقای سلطان آبادی؟

استاد موسوی مطلق:
بله.
 مرحوم ملا فتحعلی سلطان آبادی از شخصیت‌های بسیار برجسته و قله و جامع که قدرش هم بسیار مجهول است. شاید اگر آقای مرحوم آیت الله العظمی بهجت نبودند، این گنج گرانبها همچنان می‌ماند. آن مقداری هم که از ایشان می‌شناسیم مدیون بیانات فقیه عارف مرحوم آیت الله العظمی بهجت هستیم. خیلی قبول داشت.... شاید یکی از شخصیت‌هایی که در نظر آقای بهجت در قله بود، همین مرحوم ملا فتحعلی سلطان آبادی!!
به هرحال مرحوم آیت الله سیدمنیرالدین بروجردی حالا آمده سامرا رفته خدمت میرزای شیرازی و این‌ها را دیده...... ایشان طلب دستورالعمل  می کند. 
ایشان سه تا دستورالعمل به او میدهد که بسیار ساده است عمل کردن به همه اینها.
یکی این است که نماز اول هر ماه خوانده بشود. یعنی تقید به این نماز.
دوم اینکه نماز شب اول قبر برای امواتی که از هر گوشه عالم هستند، مومنی که از دنیا رفته بخوانیم حتماً برایشان و سوم زیارت عاشورا است.
آقای دکتر بعضی از بزرگان را من می‌شناسیم که می‌گفتند ما بعد از اینکه به سن تکلیف رسیدیم و با معارف آشنا شدیم فهمیدیم که زیارت عاشورا چقدر آثار دارد. آمدیم از روز اول تولدمان شمردیم و اگر هر روز زیارت عاشورا را می‌خواندیم چقدرش قضا شده است. قضای همه این روز را به جا آوردیم.

دکتر یامین پور:
به تعداد روزهایی که زندگی کردند، زیارت عاشورا را خواند.

استاد موسوی مطلق: 
چقدر برکات دارد..... و عرض کردم ما ندیدیم بزرگی را و ما نشنیدیم بزرگی را و ما نخواندیم از بزرگی که رسیده باشد به معرفت و یکی از دستورالعمل‌های او زیارت عاشورا نبوده باشد.

دکتر یامین پور: 
خوب چه سرّی است حاج آقا؟ در واقع اگر این سِرّ را بخواهیم باز کنیم چه می شود گفت؟ اینقدر که میشود به زبان آورد.

استاد موسوی مطلق:
انقدرش که میشود به زبان آورد اینکه بپذیریم زیارت عاشورا، حدیث قدسی است و دستورالعملی است که از خدا تا فرشتگان تا پیغمبر و ائمه این را انجام دادند. پس یک آثاری داشته. جامع است بین تولی و تبری این زیارت شریف عاشورا.

فقط آن نکته‌ای که خیلی مهم است این است که حقیقتاً معتقد باشیم به این زیارت عاشورا. حالا یکوقتی کسی رجائاً می‌خواند، یک بحث دیگری است
یک آقایی گفته بود که زیارت عاشورا را بدون اذن نخوانید!! آقای و آقایان دیگری خیلی موضع گرفتند که یعنی چه بدون اِذن نخوانید؟
گفتم بعضی‌ها از بعضی کلمات برآشفته می‌شوند. تبین نمیشود، خیال می‌کنند می خواهند در مقابل امام یک دکان و دستگاهی بپا شود!!! می گویند: آقا امام گفته بخوانید ما هم می خوانیم.

درست هست، بیان است. اما آن بزرگانی که می‌فرمایند ناظر به این است که اگر ما داریم در دهه محرم و در طول سال زیارت عاشورا می‌خوانیم، حالا در دهه محرم مثل حضرت امام قدس سره که با صد لعن و صد سلام می‌خواندند. بزرگان ما یک توجه ویژه‌ای داشتند بطور خاص باید خواند.
می‌گفتند آقا استاد تشخیص میدهد که نفس شاگرد و سالک در چه مرحله‌ای است الان چقدر صدق داره به گفتن این گفتگو، گفتند ما در زیارت عاشورا این عبارت را می‌خوانیم:
اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ خوب اگر کسی نسبت به کسی که می‌داند او امام حسین را دوست دارد اما با من به هر دلیلی مشکل دارد، چه حقی داریم با او به سِلْم برخورد نکنیم؟ خوب معلوم است که انسان دروغ میگوید! پس خوب است ما محبتمان را،  سِلْم را نسبت به دوستان اباعبدالله ولو نسبت به همدیگر.... ممکن است انتقاداتی باشد اما می‌دانیم عشق مشترک داریم و آنهم عبارت است از سیدالشهدا علیه السلام.

مثلاً یک کسی اهل وجوه شرعی نباشد، خمس نمیدهد مثلاً بعد میگوید:
اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِک​. 
 خوب خودت داری می گویی: آخِرَ تَابِعٍ لَهُ عَلَی ذَلِک​.

این حق پیغمبر و آلش هست یا نیست؟ بعد می‌خواهد بیاید زیارت عاشورا هم بخواند!!  نسبت به زیارت عاشورا خوب است ما این ظرایف را هم دقت بکنیم. ضمن اینکه حتماً اسرار خاصی، نه اسرار مگو!!!
خدا رحمت کند مرحوم حاج اسماعیل دولابی را که فرمودند: اسرار مگو یعنی بگو، مگو یه گویی درونش هست که یعنی بگو!! نه، حتماً یک اسرار خاصی است که از درک همچون منی به اصطلاح عاجز است.
 اما همین که تاَسی‌ می‌کنیم به سیره معصومین و بزرگان. اتفاقاً خوب است ما خیلی از چیزها را ندانیم قربه الی الله.... بعضی از بزرگان میگویند آقا این کار را انجام بدهد. میگوید: آقا برای چه خوب است؟  دیدم یک کسی اسرار کرد برای چه خوب است آقا؟ چرا بخوانیم؟ گفت برا هیچی خوب نیست!!! برا آنچه که مد نظر شماست.  پس شروع کرد این هیچی را توضیح دادند گفت: آقا برا هیچی خوب نیست یعنی چه؟
حالا ما این را بفهمیم زیارت عاشورا را کلاً قربة الی الله بخوانیم که یک معنای قربة الی الله همین است که گفتند گوش کنید.

دکتر یامین پور: 
زیارت خودش یک آثار درونی و باطنی و نورانیتی دارد که چه بسا تو اگر با ذهن خودت با ذهنیت، چون ما مقاصدمان اندازه خودمان است!! اهداف، مقاصد، خواستنی‌ها و آرزوهایمان کوچک است! خود بنده را عرض می‌کنم ممکن است با این نفس کوچکم و خواسته کوچکم مواجه میشوم با یک دریای از معارف و نورانیت که به وصف نمی آید و در تصور من نمی‌گنجد و بخواهم مثلاً از یک عظمتی، یک امر عظیم و باشکوهی مثل زیارت عاشورا، آن را وسیله قرار بدهم برای رسیدن به یک خواسته کوچکی.
به تعبیر شما چه بسا بهتر باشد که خودت را در اختیار این دریای عظیم و نورانی قرار بدهی بجای اینکه آن را کوچک بکنی در حد ظرف خودت. در یک نکته دیگر اینکه، حالا این را هم شما هم اگر توضیحی دارید تصدیق کنید من استفاده می‌کنم که یکی از بزرگان در همان بحث سِلم که شما فرمودید، ایشان می‌فرمایند: زیارت عاشورا واجد معانی و تعابیری است که درونش اعلام موقف و اعلام موضع است. شما وقتی اعلام می‌کنید:

إِنِّي سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ وَ وَلِيٌّ لِمَنْ وَالاَكُمْ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاكُمْ.

این یک اعلام موضع است این نیست که شما بخوانی و عبور بکنی و بگویی حالا کنتور می‌اندازد و برای من ثواب مثلاً می‌نویسد. در این اعلام موضع در موقف و موضع صدق هستید یا نیستید؟ اگر هستید آن آثار ایجاد میشود. اگر نیستید بعد از زیارت یا در متن زیارت سعی کنید آن مقام صدق را که در خود زیارت عاشورا هم آمده این را تحصیل بکنید به دست بیاورید.

استاد موسوی مطلق:
ببینید زیارت عاشورا یک کسی ممکن است  به عنوان جنبه عبادی یک عملی انجام بدهد. حتماً خدای متعال به برکت آثاری عبارات نورانی حتماً چیزهایی به آنها می‌دهد. اما حق بر این است که ما از حقیقت زیارت عاشورا استفاده بکنیم والّا مگر نبود در قضیه وبای سامرا!؟ خوب وبا آمد، پشته پشته کشته می‌دادند! آخرش مرحوم میرزای شیرازی فتوا صادر کرد به زیارت عاشورا که واجب است. حتی بعضی‌ها گفتند: آقای بهجت گفتند: ظاهراً این است حضور ذهن ندارم که گفت سه روز روزه بگیرند بعد زیارت عاشورا را بخوانند. به حکم میرزا آن بلا دفع شد و بعد اهل سنت هم متوجه شدند. دیدند اصلاً یک شیعه نمی‌میرد! فقط یک کفاش از دنیا رفت آن هم به مرگ غیر وبا، مرگش دلیل دیگری داشت. اهل سنت هم آمدند و خواندند. خوب همین عبارات ظاهری اثر دارد اما آن کجا و اینکه انسان به عمق زیارت عاشورا برسد کجا!!

دکتر یامین پور:
مقام محمودی که در زیارت عاشورا هست.

استاد موسوی مطلق: 
بله مقام محمودی که هست. بعد اینکه ما وقتی زیارت عاشورا می‌خوانیم باید همزمان با زیارت عاشورا رشد بکنیم، باید اعتقاداتمان را عرضه بکنیم. چون زیارت عاشورا و عموم زیارات ما همین است. حاوی عرضه اعتقادات هم هست. آن عرضه دینی که گفته می‌شود که اگر کسی معتقد معارف زیارت عاشورا بشود کاَنه دینش را به محضر امام عرضه داشته است.
اگر کسی اهل زیارت عاشورا باشد بعد اهل عزلت و انزوا باشد، خوب این معلوم است اصلاً معارف را درک نکرده است.
یک کسی اهل زیارت عاشورا باشد بعد اهل تبری نباشد، اصلاً معلوم است بویی از زیارت عاشورا نبرده است.
یک کسی اهل زیارت عاشورا باشد بعد دشمن شناسی او بسیار ضعیف باشد. خوب اصلاً معلوم است زیارت عاشورا را نفهمیده است. نتوانسته جبهه طاغوت را بفهمد کجاست؟ خودش در کدام جبهه قرار دارد؟ 
اینها آثار این زیارت پربرکت است که باید بگیم دانشگاه زیارت عاشورا.

دکتر یامین پور:
در دقایق پایانی این برنامه آقای موسوی مطلق علاقمندم بشنوم در احوالات عرفا و اهل معنا، نسبتشان در توسل به حضرت اباعبدالله علیه السلام، اینکه گاهی یک دفعه کسی صرفاً یک دستورالعملی میدهد. حالا ما دستورالعمل را هم از شما بشنویم جایش هست در این برنامه، ولی اینکه چه نورانیتی و چه عایدی خودشان از توسل داشتند؟ آیا به زبان آوردند این عایدی را؟

استاد موسوی مطلق:
بله. بعضی از بزرگان ما آثاری را که دیدند، یا خودشان یا دیگران از این توسلات بیان می‌کردند.  گاه به اصحاب سرّشان می‌گفتند که بعدها آن را بیان می‌کردند. اما این اهتمامشان بسیار عجیب است که نمونه های عرض شد.  اما راجع به مرحوم آیت الله العظمی آقا سیدعلی قاضی، گرچه همه می‌دانند! آنهایی که ایشان را می‌شناسند، می دانند که نقطه دگرگونی ایشان به واسطه همین توسلات بوده است. ایشان ۲۳ سال راه خدا را رفتند.  نه ۲۳ سال مثل منی که زندگی عادی را دارد و حالا میلی هم دارد سیر و سلوک ظاهری هم داشته باشد! ۲۳ سال همّ و غمّش را گذاشت اما هیچ فتح بابی نشد!!! چون در راه خدا استقامت لازمه کار است.

«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ»آیه 30 سوره فصلت و سایر آثاری که دارد.... استقامت استقامت استقامت مراقبه مراقبه مراقبه که در اثر این استقامت و مراقبه است که احوالات  دیگرگون می‌شود. مرحوم علامه تهرانی در همین کتاب سیر و سلوک ایشان یک جمله‌ای دارند که مراقبه را در نزد عارفان به مِی تشبیه می‌کند. می گوید هرجا در اشعار مِی آوردند یعنی مراقبه است.
خوب مِی حالات انسان را دگرگون می‌کند. اگر کسی اهل مراقبه باشد دگرگونی هم ایجاد می‌شود. ۲۳ سال در حال مراقبه و مجاهده بوده است و می‌آمدند حرم سیدالشهدا علیه السلام اینها مقید بودند به حرم،

مفید بودن به زیارت. یک روز که می‌آمدند و در همین احوالات فکر می‌کردند با یک سیدی برخورد کردند که یک جمله عجیبی به ایشان گفتند،  به آقای قاضی رو کردند و گفتند: 
امروز ملجاء تمام اولیاء خدا، کعبه اولیاء، حضرت ابوالفضل است.
حال ایشان دگرگون شد. 
 به قول حافظ:
 غلام آن کلماتم که آتش افروزد.... 
آتشی به جانش زد. بی‌حال شد آوردند در حرم سیدالشهدا علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام، به حال طبیعی  آمد.
آنچه که نادیدنی است آن را دید!!
آنچه را که دیگران درک نمی کردند، درک کرد!!
شاگرد ایشان مرحوم سیدهاشم حداد در مکاشفه‌ای که برای ایشان رخ داد در حرم سیدالشهدا علیه السلام در مسیر حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام. اینها اهتمام داشتن به عزاداری سیدالشهدا علیه السلام، اهتمام واقعی! مرحوم آقای دولابی می‌گفت:
گاه بعضی‌ها اشک چشمی دارند، شما خیال می‌کنید که مثل مشک خشکی اشکی از آن می آید.گفت: این اشک طبق آن روایت که وجود دارد چنان قیمتی دارد که اگر بیندازید تو آتش دوزخ، آتش دوزخ را خاموش می‌کند. این روایت خیلی عامه. من همیشه عرضم این است که به حالت التجاء به امام حسین بگوئید: ما برای مظلومیت شما گریه می‌کنیم بعد به خودمان بگوئیم که چه شده است که این اشک چشم ما که می‌تواند آتش دوزخ را خاموش بکند چطور نمی‌تواند گاه آتش دنیا خواهی، آتش شهوت و غضب ما را خاموش بکند!؟ اشکال کار کجاست!؟ اشک اشک نیست!؟ مشک سوراخ است!؟ یک اشکالی دارد!؟ این را انسان باید روش فکر بکند چون مکتب سیدالشهدا علیه السلام مکتب تفکر است. اینکه گاهی می‌بینیم بزرگان ما در حالات زیارت و عبادی و ذکر مصائب از حال خودشان غافل می‌شوند ناظر به این است که اینها در فکر هستند. تفکرات خاصی...
یک کسی می‌گفت: مرحوم علامه امینی را دیدم در حرم امیرالمومنین به ایشان گفتم::
سلام علیکم
دیدم ایشان توجه نکردند و مشغول به توجه و تماشا و زیارت بودند. آمدم بیرون رفقای همشهریمان را دیدم مشغول شدیم، معطل شدیم بعد از ساعتی دیدم مرحوم علامه امینی آمدند بیرون، تا من را دیدند گفتند: سلام علیکم، احوال شما..... احوالپرسی گرمی کردند!!
گفتم: آقا من همانم که در حرم به شما سلام کردم! گفتند الان!؟ یه لبخندی زدند، گفت: مگر نمی‌دانی با همان لهجه ترکی! ترکان فارسی گو بخشندگان عمرند 
گفت: مگر نمی‌ دانی!؟ امینی در حرم علی جز علی نمی‌بیند!!!

دکتر یامین پور: 
رضوان الله علیه. خیلی ممنونم آقای موسوی مطلق. بهره بردیم از شما سپاسگزارم.
بیننده برنامه کلمه بودید فرصتی نیست در توسلاتتان ما را از دعا محروم نکنید تا برنامه بعد شما را به خدا می‌سپارم. التماس دعا

فایل صوتی برنامه تلویزیونی کلمه را اینجا بشنوید

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.