سلفیها روی مبانی وحدت قلم کشیدند/ غدیر چگونه وحدتآفرین است؟
در آستانه عید سعید غدیر، میزگردی با حضور کارشناسان گذاشتیم و رویکرد وحدتآفرین غدیر را براساس اندیشه شهید مطهری بررسی کردیم تا به این سوال پاسخ بدهیم که سلفیها چگونه برای برهم زدن وحدت حتی روی منابع تاریخی اهل سنت قلم کشیدند.
خبرگزاری فارس ـ حوزه مسجد و هیأت ـ امیرحسین کسائی: یکی از مولفهها و ویژگیهای واقعه غدیر وحدتآفرینی میان مسلمانان است که مقام معظم رهبری نیز این واقعه را محور وحدت معرفی کردند.
برای بررسی ابعاد این واقعه، میزگردی با حضور حجج اسلام سیدعباس موسوی مطلق، استاد حوزه علمیه، روح الله عباسی محقق و پژوهشگر حوزه، جواد محمدزمانی محقق و پژوهشگر حوزه و شاعر آیینی برگزار کردیم تا براساس ویژگیهای کتاب «الغدیر» علامه امینی و نظرات علامه شهید استاد مطهری، ابعاد وحدتآفرین واقعه غدیر را مورد بحث و بررسی قرار دهیم و به تلاش وهابیت و سلفیها برای برهم زدن وحدت میان مسلمانان از طریق قلم کشیدن روی منابع تاریخی اهل سنت بپردازیم که در ادامه میخوانید:
بحث را از اینجا آغاز کنیم که علامه مطهری الغدیر را عامل وحدت اسلامی میداند. در حالی که در این کتاب بر حقانیت امیرالمومنین (ع) سخن گفته است. بنابراین چگونه میتواند چنین اثری وحدتآفرین باشد؟
موسوی مطلق: کتاب الغدیر یک تهدیدی بود که به فرصت تبدیل شد، نه محتوا و نه نیت علامه امینی، این عنوان و این موضوع و انتشار آن در آن عصر و اعصار تهدیدی بود که با درایت مرحوم علامه امینی، این تهدید به یک فرصت تبدیل شد. شهید مطهری با آن نگاه تیزبینانه و عمیقی که داشت، متوجه این هدف علامه امینی شد و مقالهای تحت عنوان «الغدیر و وحدت اسلامی» نوشت که توصیه میکنم مخاطبان برای شناخت ابعاد وحدتآفرین الغدیر آن را بخوانند.
غدیر رمز وحدت مسلمین است، اما این گزاره هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده است. چند سال پیش رهبر انقلاب فرمودند غدیر را رمز و محور وحدت معرفی کردند، چیزی که دشمن آن را نمیخواهد. اتفاقاً دشمنان میخواهند غدیر را یک نقطهای برای تفرقه بدانند.
سلفیها برای برهم زدن وحدت آن را مذهبی میکنند
بنابراین باید نگاهی به تعریف وحدت اسلامی در نگاه بزرگان و اندیشمندان اسلامی داشته باشیم که اینها وحدت را چگونه معنا میکنند؟
موسوی مطلق: علامه شهید مطهری در مقاله «الغدیر و وحدت اسلامی» بسیار مختصر ولی در عین حال پربار معنایی از وحدت اسلامی بیان میکند که اصلاً وحدت اسلامی یعنی چه؟
کتاب الغدیر یک تهدیدی بود که به فرصت تبدیل شد، نه محتوا و نه نیت علامه امینی، این عنوان و این موضوع و انتشار آن در آن عصر و اعصار تهدیدی بود که با درایت مرحوم علامه امینی، این تهدید به یک فرصت تبدیل شد
شهید مطهری هم در این مقاله و هم در بقیه آثارش وحدت را یکی از ضروریترین نیازهای اسلام میشمارد. مطهری میفرماید آیا مقصود اسلام از وحدت اسلامی حذف مذاهب است؟ یا نه اخذ اشتراکات مذاهب است؟ ما وقتی میگوییم باید وحدت داشته باشیم یعنی مذاهب را حذف کنیم یا نه بگوییم مشترکات را اخذ کنیم؟ کدام نگاه درست است؟ ایشان میفرماید آیا مقصود این است که از میان مذاهب اسلامی یکی انتخاب شود و سایر مذاهب کنار گذاشته شود؟ یا مقصود این است که مشترکات همه مذاهب گرفته شود و متفرقات همه آنها کنار گذاشته شود و مذهب جدیدی به یک نحوی اختراع شود که عین هیچ یک از مذاهب موجود نباشد؟ واقعاً مقصود از اتحاد مسلمین این است؟
ایشان میفرماید مخالفین اتحاد مسلمین اعم از وهابیون و سلفیها، برای اینکه از وحدت اسلامی مفهومی غیرمنطقی و غیرعلمی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجیه میکنند تا در قدم اول با شکست مواجه کنند. یعنی نظریه وحدت اسلامی را میگوید منظور ما وحدت مذهبی است که این نظریه را به شکست برساند. هماکنون نیز همین گونه است. کسانی که مخالف وحدت هستند هم بیانشان غیرمنطقی است و هم استدلالهای آنها غیرعلمی است. آن که دارای علم و منطق باشد حتماً سر تسلیم در مقابل نظریه وحدت اسلامی فرود میآورد.
بدیهی است منظور علمای روشنفکر از وحدت اسلامی حذف مذاهب و تبدیل شدن به یک مذهب یا اخذ مشترکات مذهب و طرد متفرقات آنها نیست که نه معقول است، نه منطقی، نه مطلوب و همچنین عملی هم نیست. منظور این دانشمندان متشکل شدن مسلمین است در یک صف در برابر دشمنان مشترکشان است. در تعریف دیگری شهید مطهری میفرماید وحدت به معنای آن نیست که ما از اصولمان دست بکشیم، حتی اجازه نداریم از فرعی از فروعمان هم دست بکشیم یعنی مثلاً شیعه گفته جمعه ناخن گرفتن استصواب دارد بعد اهل سنت میگوید چهارشنبه، حالا بگوییم نه چهارشنبه شما نه جمعه ما، پنجشنبه! نخیر اصلاً معنای وحدت این نیست، چرا برخی خیال میکنند وقتی از وحدت میگوییم معنایش این است که ما داریم از ولایت و اصول اساسی اسلام، قرآن و اهلبیت عقبنشینی میکنیم؟ نخیر! اتفاقاً داریم اصول اساسی قرآن، اسلام و اهلبیت را اجرا میکنیم.
ایشان میفرماید وحدت به معنای تضارب آراء است، دانشمندان هر فرقهای بحث کنند کما اینکه در طول تاریخ در بین حتی حکومتهایی که بویی از منطق نبرده بودند و دائماً در حال جنگ و خونریزی بودند هم مناظرات علمی بین علمای مذاهب همیشه برقرار بوده است، گاهی نتیجه این مناظرات منجر به عوض شدن حکومتها منجر میشده است، مثلاً مذهب حکومت حاکم باید عوض شود.
مسلمین برای جلوگیری از کینهتوزی چه باید کنند؟
رویکرد مذهبگرایی دشمنان و مخالفان وحدت اسلامی، همچون سلفیان و وهابیون برای ممانعت از ایجاد این وحدت چگونه است؟
موسوی مطلق: شهید مطهری در آثار خود دو نظریه را میآورد یکی اینکه میگوید بعضی از این دانشمندان میگویند مسلمین مایه وفاقهای بسیاری دارند که میتواند مبانی یک اتحاد محکم گردد، یعنی در واقع این نظریه را مطرح میکند. خدای آنها، نبوت آنها، کتاب و قبله یکی است، همه به پیغمبر ایمان دارند با هم حج به جا میآورند، نماز میخوانند، روزه میگیرند، با هم تشکیل خانواده میدهند، داد و ستدشان با هم است، آنها در جزئیاتی با هم تفاوت دارند ولی اصل نماز، روزه، تربیت و غیره را دارند، بعد میفرماید این میتواند از آنها یک قدرت عظیم بسازد. بعد میفرماید مسلمانان به نص صریح قرآن برادر یکدیگر هستند و حقوق و تکالیفی خاص، آنها را به یکدیگر مربوط میکنند با این وضع چرا مسلمین از این همه امکانات وسیع که از برکات اسلام نصیبَشان گشته، استفاده نکنند؟
بعد دوباره ایشان میفرماید، کسانی که این نظریه را مطرح میکنند حرفشان این است که ایجاب میکند کسانی که دنبال وحدت اسلامی هستند، این را به مردم بگویند که مسلمین برای اینکه احساسات کینهتوزی در میانشان پیدا نشود یا شعلهور نگردد، چند تا کار را باید انجام بدهند؛ یک متانت را حفظ کنند، یکدیگر را سب و شتم ننمایند، به یکدیگر تهمت نزنند و دروغ نگویند، منطق یکدیگر را مسخره نکنند، بالاخره عواطف یکدیگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند، درحقیقت لااقل حدودی را که اسلام در دعوت غیرمسلمان به اسلام لازم دانسته است درباره خودشان رعایت بکنند. در آیه ۱۲۵ سوره نحل داریم: «ادْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؛[مردم را] با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن، و با آنان به نیکوترین شیوه به بحث [و مجادله] بپرداز»
دشمنان وحدت اسلامی دقیقا مخالف این دستورات و اعمال رفتار میکنند تا مانع ایجاد وحدت اسلامی شوند.
حالا گروه دوم میگویند برای برخی این تصور پیش آمده است که مذاهبی که تنها در فروع با یکدیگر اختلاف دارند میتوانند با هم برادر باشند و در یک صف قرار بگیرند مانند شافعی و حنفی، اما مذاهبی که در اصول با همدیگر مخالفت دارند به هیچوجه نمیتوانند با هم برابر و برادر باشند و در کنار یکدیگر قرار بگیرند.
اصول مذهبی مجموعهای به هم پیوسته است، بهاصطلاح اصولیون از نوع اقل و اکثرِ ارتباطی است. آسیب دیدن یکی عین آسیب دیدن همه است، علیهذا آنجا که مثلاً اصل امامت آسیب میپذیرد و قربانی میشود از نظر معتقدین به این اصل، موضوع وحدت و اخوت منتفی است و به همین دلیل شیعه و سنی به هیچوجه نمیتواند دست یکدیگر را به عنوان دو برادر مسلمان بفشارند و در یک جبهه قرار گیرند.
شهید مطهری، از قول نظریه اول، نظریه دوم را نقض میکند و میگوید دلیلی ندارد که ما اصول را در حکم یک مجموعه به همپیوسته بشماریم. به این معنا که از اصل همه یا هیچ در اینجا پیروی کنیم زیرا منطقی و علمی نیست. اینجا جای قاعده «المَیسور لا یسقط فی المعسور و ما لا یُدرکُ کُله لا یترکُ کُله» است که میگوید اینجا باید پیروی شود.
بعضیها از تفرقه نان میخورند و مشکل اینجاست، دشمن دارد از تفرقه ما بهره میبرد. سیاست غلط قبلشان بوده تا الان هم وجود دارد که تفرقه بینداز و حکومت کن. نگاه آنها مادی است، بقایشان در به جان هم انداختن ما است. ما توقع نداریم آمریکا، انگلیس منادی وحدت باشند، اما کسانی در داخل این کارها را میکنند، آنها هم بقای خودشان را در همین تفرقهها میدانند، ۱. نگاه نادرستی دارند و واقعاً کجفهمی است، ۲. گولخوردۀ دشمن هستند، ۳. برای ماندن این کار را میکنند چون بر موج احساسات سوار شدن بسیار منافع دارند و اینها نمیتوانند از این منافع بگذارند.
این رفتارها جزء اصول اساسی سلفیها و وهابیها است که بیایند به تشیع تهمت و دروغ ببندند، اینکه قرآن را تحریف کنند، در تمام مناطق اسلامی ایجاد جنگ و درگیری کنند.
بعضیها از تفرقه نان میخورند و مشکل اینجاست، دشمن دارد از تفرقه ما بهره میبرد. سیاست غلط قبلشان بوده تا الان هم وجود دارد که تفرقه بینداز و حکومت کن. نگاه آنها مادی است، بقایشان در به جان هم انداختن ما است
البته آن چیزی که مهم است و باید به شدت روی آن کار شود این است که ما باید حساب سلفیها و وهابیت را از اهل سنت جدا کنیم کما اینکه بزرگان اهل سنت این حسابها را جدا کردند یعنی یک فرقه دستساز انگلیسی را برای همین کارها ساختند، باید حساب اینها را جدا کنیم اصلاً ربطی به جامعه اسلامی ندارد، بله خودشان را مسلمان میدانند و بزرگان اهل سنت آنها را طرد کردند و شیعیان هم آنها را طرد کردند.
تحریف اسناد الغدیر در کتب اهل سنت توسط سلفیها
تلاشهای سلفیها و وهابیها برای برهم زدن وحدت در مسیر کار علامه امینی چگونه خود را نشان داد؟
عباسی: مرحوم علامه امینی در جستجوهای خودشان در آثار و منابع مختلف وقتی به یک حدیثی، یک شعری و یک غدیریهای میرسیدند، سعی میکردند که به منابع اصلی مراجعه کنند مثلاً این کتاب چاپ بمبئی است، مراجعه و آن را پیدا میکردند لذا سفرهای متعددی هم به خاطر این قضیه داشتند. در بعضی موارد وقتی مراجعه میکردند میدیدند آن متنی که ایشان از یک متن دیگری آن قضیه را اِستنساخ کردند، وقتی تطبیق میدهند،در آن چاپ قدیم یک واژه یا کلمه یا یک بیت یا مصرعی وحود دارد که در چاپ جدید نیست، اینها را گردآوری کردند و در جای جای الغدیر در مباحث مختلف ذکر کردند.
سلفیها و وهابیون روششان اینگونه است که تلاش میکنند اسناد و سخنان مرتبط با واقعه غدیر را از منابع خود حذف کنند لذا زمانی که نسخههای یک کتاب را چاپ میکنند این موارد را حذف میکنند. تقریباً ۱۴، ۱۵ سال پیش این مصادیق تحریف را از الغدیر گردآوری کردیم و یک اثری در این زمینه تالیف شد با عوان «رویکرد الغدیر به تحریف» که تقریباً در ۷ فصل شامل تحریف احادیث خلافت امیرالمومنین، تحریف در مباحثی در مورد حضرت ابوطالب و ایمان ایشان، تحریف غدیریه شعرای غدیر، تحریف دو روایت در بحث زیارت رسول اکرم و شناخت مقام معصوم، تحریفاتی در حق ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه،جعل حدیث و نقد و معرفی کتب تحریفگرا و دروغپرداز.
مثلا در خصوص عمر داریم که ایشان در فلان وقت در پاسخ به سلمان، یک حکم اشتباهی میدهد، این واقعه و این حکم اشتباه عمر در منابع اصلی آنها آمده بود اما در منابع جدید، دست بردند و آنها را حذف کردند.
سیره و روش امیرالمومنین بهترین درس برای وحدت
برای ایجاد وحدت اسلامی نمونه و الگو عملی در دسترس داریم؟
موسوی مطلق: سیره و روش امیرالمومنین بهترین درس است. ما نباید کاسه داغتر از آش باشیم. روش امیرالمومنین چگونه بوده است؟ ایشان برای احقاق حق خود از هیچ کوششی دریغ و خودداری نکرد، همه امکانات خودش را به کار برد که اصل امامت را احیاء کند. آن چیزی که ما نمیتوانیم به برخی از مخالفین وحدت بفهمانیم همان است که اصل امامت در خطر است و اصل امامت را باید حفظ کنیم. خدا نکند احساسات بر عقلانیت غلبه پیدا کندایشان هرگز از شعار یا همه یا هیچ پیروی نکرد، برعکس امیرالمومنین اصل ما لا یُدرکُ کُله لا یترکُ کُلهُ را مبنای خودش قرار داد.
برخی میگویند علی در برابر ربایندگان حقش قیام نکرد، قیام نکردن او اضطراری نبود یک کار حسابشده و انتخابشدهای بود. امیرالمومنین که از مرگ بیمی ندارد، او لذتبخشترین کار و منتهای آرزویش این است که شهید بشود اما امیرالمومنین به این رسیده بود که امروز مصلحت اسلام در این است که ترک قیام کند وحتی همگامی و همکاری داشته باشد.
علامه امینی غدیر را رمز وحدت میدانست
علامه امینی در کتاب الغدیر به موضوع وحدت مسلمانان اشاره کرده است؟
موسوی مطلق: علامه امینی طرفدار وحدت اسلامی است و با نظری وسیع و روشنبینانه به آن مینگرد. در مناسبتهای مختلفی در الغدیر این را علامه امینی تصریح کرده است که شهید مطهری ۶ مورد آن را بیان میکند. یکی از علما هم در خصوص الغدیر فرمودند شما از ابتدا تا پایان الغدیر، یک جسارت به مقدسات مخالفین شیعه نمیبینید، یعنی کاملاً علمی و مستدل بحث کرده است، علاوه بر اینکه سیاق کلی الغدیر هویداست. اعترافات صریح مرحوم علامه امینی هم، این نظریه را تقویت میکند که رویکرد علامه امینی وحدت بوده است. علامه امینی غدیر را رمز وحدت میدانستند آن هم وحدت به معنای توسعهیافته آن یعنی وحدت شیعه با شیعه نیست، وحدت همۀ فرق اسلامی است.
۱. ایشان در مقدمه جلد اول میفرماید و ما این همه را خدمت به دین و اعلای کلمه حق و احیای امت اسلامی میشماریم.
۲. در جلد سوم صفحه ۷۷ آنجا که نقل میکند اکاذیب ابنتیمیه آلوسی را آورده است، میفرماید این دروغها و تهمتها تخم فساد را میکارد و دشمنیها را میان امت اسلام برمیانگیزد و جماعت اسلام را تبدیل به تفرقه مینمایند و جمع امت را متشتت میسازد و با مصالح عامه مسلمین تضاد دارد. یعنی علامه امینی منفعلانه برخورد نکرده است بلکه حمله هم کرده است.
۳. در جلد سوم صفحه ۶۸ که تهمت رشید رضا را به شیعه بیان میکند، که در زمان شکست لشکر اسلام از روسها، ایرانیان خوشحال کردند. علامه امینی، میگوید این دروغها ساخته و پرداخته امثال رشید رضا است، شیعیان ایران و عراق که قاعدتاً مورد این تهمت هستند همچنین مستشرقان و سیاحان و نمایندگان ممالک اسلامی و غیرهم که در ایران و عراق رفت و آمد داشته و دارند، خبری از این جریان ندارند، شیعه بلااستثناء برای خون، حیثیت و مال عموم مسلمین اعم از شیعه و سنی احترام قائل است. هر وقت مصیبتی برای عالم اسلام در هر کجا و هر منطقه و برای هر فرقه پیش آمده است در غم آنها شریک بوده است، شیعه هرگز اخوت اسلامی را که در قرآن و سنت بدان تصریح شده، محدود به جهان تشیع نکرده است و در این جهت فرقی میان شیعه و سنی قائل نشده است.
۴. ایشان در پایان جلد سوم از بعضی از آثار مشهور قُدمای اهل سنت و متاخرین اهل سنت گلایه میکند، بعد ایشان میفرماید هدف ما از نقل و انتقاد این کتب این است که به امت اسلام اعلام خطر کنیم و آنان را بیدار نماییم که این کتابها بزرگترین خطر را برای جامعه اسلامی به وجود میآورد.
۵. در مقدمه جلد پنجم تحت عنوان نظریۀ کریمه، ایشان باز به مناسبت یکی از تقدیرنامههایی که از مصر درباره الغدیر رسیده است، اینجا هم نظرشان را روشن بیان میکنند، میفرمایند عقاید و آرا درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم بدان تصریح کرده، پاره نمیکند.
۶. علامه امینی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان «الغدیر یوحد الصفوف فی الملاء اسلامی» اینجا مستقیم وارد بحث نقش الغدیر در وحدت اسلامی شده است. معظمله در این بحث اتهامات کسانی را که میگویند الغدیر موجب تفرقه بیشتر مسلمین میشود، سخت رد کرده است و در همین جلد ۸ ثابت میکند که برعکس الغدیر بسیاری از سوءتفاهمات را از بین میبرد و موجب نزدیکتر شدن مسلمین به یکدیگر است، آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامی غیرشیعه را در این باره شاهد میآورد و در پایان، نامهای را به همین مناسبت از یکی از علمای اهلسنت نقل میکند.
مدیر مجله مصری «الکتاب» میگوید: الغدیر، منطق شیعه را روشن میکند و اهل سنت میتوانند به وسیله این کتاب، شیعه را بطور صحیح بشناسند. این را یک آدم سنی دارد میگوید، اگر میخواهی شیعه را صحیح بشناسید بروید الغدیر علامه امینی را بخوانید. نتیجه این شناسایی صحیح چه است؟ آراء شیعه و سنی به یکدیگر نزدیک شود و مجموعاً صف واحدی تشکیل دهند.
جای خالی مناظرات علمی فِرق در رسانهها
چرا با وجود پشتوانه علمی و منطقی الغدیر برای مباحث غدیر در مجامع مختلف کشور به خصوص هیأتها هنوز احساسی برخورد میشود؟
موسوی مطلق: ما هم به الغدیر ظلم کردیم و هم به اندیشههای شهید مطهری ظلم کردیم یعنی در رسانههای ما با افکار شهید مطهری گزینشی برخورد شده است، چرا باید فقط این مباحث مطرح شود؟ ما این همه پُز الغدیر را میدهیم اما کدام برنامهای در صداوسیما آمده سلسهوار کل مباحث الغدیر را ولو خلاصه بیان کند؟
اگر ما میخواهیم وحدت داشته باشیم چرا جای مناظرات علمی فِرق در رسانههای ما خالی است؟ مگر آزادی نیست، ما چه ترسی داریم؟ ما منطقی بس قوی داریم، آن هم بر پایه قرآن و سخنان پیامبر عظیمالاشان اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت که منطبق با عقل است، چرا هیچ وقت این مباحث مطرح نشده است؟ ما از چه چیزی میترسیم؟ وقتی میدان را خالی کنیم مشخص است دشمن با شبکههای ماهوارهای با اهداف خودش به نحو زهرآلود به خورد مسلمانان میدهد.
خدا نکند احساسات بر عقلانیت غلبه کند وقتی عقل و علم حکمفرما نباشد طبیعتاً احساسات جای آنها را میگیرد، کسانی که گاهی شهید مطهری را لعن میکنند و یا ناسزا میگویند اصلاً آثار ایشان را نخواندند اصلاً خبر ندارند مانند جریانی که پخش میکنند ایشان فلان قضیه را قبول نداشته است، اصلاً از اساس کذب محض است که ایشان مثلاً سه ساله حضرت اباعبدالله الحسین را قبول نداشت و رد کرده، اصلاً از اساس دروغ است، یک یادداشتی در جیبش بوده که بنا داشته بررسی کند و در قسمت یادداشتهایش، مرکز نشر آثار ایشان کجسلیقگی کرده و این را بدون هیچ توضیحی که اقناعکنندۀ افکار عمومی باشد، آروده است.
تفاوت دیدگاه شیعه و سنی در مفهوم امامت
یکی از شبهاتی که اهل تسنن نسبت به موضوع غدیر مطرح میکنند، این است که پیامبر در این روز امیرالمومنین را مولا معرفی کرد یعنی باید نسبت به ایشان محبت داشت، علامه مطهری نسبت به این امر چه واکنشی داشته است؟
عباسی: اولین بحثی که ایشان در بحث امامت مطرح میکنند تفاوت دیدگاه شیعه و سنی در مفهوم امامت است. شیعه امامت را به عنوان یک اصل از اصول خودش میشناسد اما اهل سنت نه، آن را جزء فروع میدانند. این یکی از تفاوتهاست. تفاوت مهم دیگری در معنای آن است که شیعه صلاحیت، عدالت، عصمت فرد را در امامت شرط میداند ولی اهل سنت نمیداند، لذا میبینیم که جایگاه او را تقلیل میدهند و در ادامه شخصیتهایی را به این جایگاه مینشانند که اصلاً صلاحیت ندارند و امامت را به خلافت و قید عصمت و موارد آن را از شروط امامت حذف میکنند.
بعد علامه مطهری به مباحث معنای ولی و تفاوت آن با بحث امامت و نبوت میپردازند و میفرمایند که امامت با نبوت هم تفاوت دارد، نبی دارای شریعت است، وظیفه او راهنمایی و هدایت جامعه است اینکه به سوی مردم برود و میان مردم و شریعت خودش را تبلیغ کند اما امام اینگونه نیست، امام صاحب شریعت نیست وظیفه او به میان مردم رفتن هم نیست، بلکه وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و وظیفه عمومی جامعه را دارد.
دوم اینکه امام شخصی است که به غیر از راهنمایی توانایی بسیج نیروها و جهتدهی آنها را دارد و میتواند نیروها را جمع کند، جامعه را هدایت کند و به سمتی که باید ببرد.
دومین بحث شهید در معنای ولی و نبوت بحث تفاوت امامت و خلافت است، اهل سنت جایگاه امام را شان دنیایی میدانند و اینکه در امور اجتماعی و سیاسی دخالت کند و جانشین رسول خدا است، شیعه فراتر از این بحثها را میبیند لذا یکی از اشتباهات بعضی از متکلمین از نگاه شهید این است که میفرماید امامت را مساوی با حکومت میدانند که این از نگاه شهید اشتباه است و مورد قبول ایشان نیست.
امام شخصی است که به غیر از راهنمایی توانایی بسیج نیروها و جهتدهی آنها را دارد و میتواند نیروها را جمع کند، جامعه را هدایت کند و به سمتی که باید ببرد
ما دو نوع ولایت داریم، یک ولایت منفی داریم، یک ولایت خوب و مثبت داریم. ولایت منفی ولایتی است که ما نباید آن را بپذیریم و آن ولایت شیطان و طاغوت است.ولایت مثبت که ایشان تقسیمبندیهای مختلفی میکند، یکی ولایت اثباتیعام و دیگری ولایت اثباتیخاص است، ولایت اثباتی عام همین ارتباط مردم در جامعه اسلامی است، جامعه اسلامی از دیدگاه خداوند در قرآن، جامعه برتر است، مردم در جامعه اسلامی باید با هم انس و الفت و روابط داشته باشند و در مشکلات و گرفتاریها سعی کنند به هم کمک کنند و حتی کارهای هم را برعهده بگیرند.
ایشان یک ولایت خاصی مطرح میکنند و آن به خدا، پیامبر و اهلبیت اختصاص دارد که درحدیث غدیر به آن اشاره شده است. ولایت خاص هم خودش چند قسم است که ولاء محبت، ولاء امامت، ولاء زعامت و ولاء تصرف. اولی ولاء محبت است که اشاره به ارتباط پیامبر با اهلبیت دارد و اینکه ما چه وظیفهای در مقابل اهلبیت و پیامبر داریم و آن وظیفۀ محبت است که ما وظیفه داریم که اهلبیت را دوست داشته باشیم و این دوستی را اظهار کنیم.
دومی ولاء امامت است که بحث جانشینی رسولخدا در مباحث شرعی است، وقتی پیامبر از دنیا میرود، کسی باید شرع و احکام را بیان میکند و احکام جدید مطرح کند و پاسخگوی آنها باشد. سوم زعامت است که این همان رهبری سیاسی ـ اجتماعی در جامعه است و آخرین ولاء تصرف است که کاملترین آنهاست. از دیدگاه شهید مطهری ولاء تصرف یا ولاء معنوی بالاترین مرحله از ولایت است که امیرالمومنین و اهلبیت در این جایگاه قرار میگیرند آنها به کُون و مکان احاطه دارند و انسانهای برجستهای هستند. کاملترین ولاء این ولاء است که معنای اصلی ولایت است، براساس همین تقسیمبندی شئون اجرایی ائمه در جامعه هم تعریف میشود، یعنی بحث امامت، زعامت و بحث تصرف، این سه در حوزۀ سیاسی، اجتماعی، شرعی و معنوی از دیدگاه شهید تعریف میشود و وظایف ائمه هم شامل همینهاست.
آثار شهید مطهری در خصوص امیرالمومنین
یکی از راههای جلوگیری از تحریف و تغییر وقایع تاریخی، نگارش کتب گرانسنگی همچون الغدیر است. علامه مطهری نیز کتابهای بسیاری در خصوص امیرالمومنین داشتهاند، از ویژگیها و محورهای این کتب هم بفرمایید.
محمدزمانی: علامه شهید مطهری در تمام آثار و سخنرانیهای خود یک گریزی به امیرالمومنین (ع) داشته است، او در کتاب ولاءها و ولایتها به جنبههای ولایت ایمرالمومنین پرداخته است که حجتالاسلام عباسی به آن اشاره داشت. یکی دیگر از کتابهای ایشان که بسیار کتاب ارزشمندی است «سیری در نهجالبلاغه» است. علامه مطهری با اصرار یکی از دوستان در زمان طلبگی در کلاس تفسیر نهجالبلاغه مرحوم میرزاعلی شیرازی شرکت میکند و بعد میگوید وقتی مباحث ایشان را شنیدم، تازه فهمیدم تفسیر نهجالبلاغه یعنی چه! اینکه انسان بخواهد کلمات امیرالمومنین را بخواند و از آن نکته استخراج بکند، تفسیر و آنها را دستهبندی کند، به کار بگیرد، از آن برداشت کند، تازه چیست؟
بعد ایشان درباره جایگاه نهجالبلاغه در جامعه امروز صحبت میکند که نهجالبلاغه چگونه میتواند افراد را در جامعه جلو ببرد؟ و ایشان میگوید سخن نماینده روح است، تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد. میگوید شما در نهجالبلاغه حقایق وجودی امیرالمومنین را میبینید که چگونه دارد موج میزند.
ایشان میگوید معارف نهجالبلاغه را به چند دسته میتوانیم تقسیم کنیم. یک بخش از آن الهیات و ماوراءالطبیعه است، بخش دیگری درباره حکومت و عدالت است. بخشی درباره اهلبیت و خلافت است. یک نمونه بگویم در بحث خلاف و اهلبیت میگوید امیرالمومنین یک سکوت به موقع و یک قیام به موقع داشت، سکوت به موقع ایشان در ماجرای غصب خلافت بود که یک سکوت تاریخی و به موقع داشت که اسلام را نجات داد و یک قیام به موقع هم در ماجرای خوارج بود که اسلام را نجات داد که حضرت جامعه اسلامی را نجات داد، خوارجی که گسترده شده بودند و شمشیر کشیده بودند مانند گروههای تکفیری روزگار ما که اگر با اینها شهید قاسم سلیمانی مبارزه نمیکرد، چیزی از عراق و سوریه باقی نمیماند و شاید سرتاسر مرز ما محل درگیری و تنش بود، یعنی اینها جامعه اسلامی را نجات دادند.
کتاب «جاذبه و دافعه علی علیهالسلام» یکی از کتابها در دهه ۶۰ هم از پرفروشترین کتابهای ایشان بود و در بین نسل ما خیلی جایگاه داشت و میخواندند و بخشهایی از آن هم در کتب درسی آمده بود، اما اگر از نسل امروز بپرسید از این کتاب چه در ذهن دارند فقط همین است که امیرالمومنین هم جاذبه داشت، هم دافعه داشت. یک بخشی از جامعه هم متوجه بحثهای ایشان نشدند گفتند مگر علی دافعه داشت؟ علی فقط جاذبه بود، اینها فقط عنوان کتاب را نخواندند یعنی مطالب کتاب را نخواندند که ببینند براساس چه فلسفهای نوشته شده است؟ چه مطالبی در این کتاب آمده است؟ ایشان اول قانون جذب و دفع را مطرح میکند، بعد میفرماید افراد در جذب و دفع اختلاف دارند بعضیها نه دافعه دارند، نه جاذبه دارند، بعضیها هم جاذبه و هم دافعه دارند، بعضی جاذبه دارند دافعه ندارند، به شکلهای مختلف هستند. بعد امیرالمومنین را توصیف میکند که حضرت درواقع هم جاذبه داشتند و هم دافعه داشتند و در هر دو هم بینظیر و قوی بودند بعد نمونههای جاذبه امیرالمومنین را نقل میکند و وارد این بحث میشود که اصلاً تشیع مکتب عشق و محب است.
بعد از همه اینها تازه وارد بحث دافعه میشود، میگوید شخصیت ممتاز شخصیتی است که هم باید جاذبه داشته باشد و هم دافعه داشته باشد، بعد میگوید اگر امروز هم شخصیت امیرالمومنین تحریف نشود بسیاری از دوستان مدعی حضرت دشمن او خواهند شد، حضرت در عدالت چقدر محکم بود، ذرهای تعلل نمیکرد. فلسفه وجودی ما برای خداست، یعنی این دافعهها نیاز یک وجود عظیم است.
بحث مرجعیت دینی بحثی است که شهید مطهری در کتابهایش درباره این موضوع خیلی بحث میکند که الان هم در کنگرههایی که درباره تقریب مذاهب اسلامی برگزار میشود روی این بحث خیلی مانور میدهد، بحث مرجعیت دینی اهلبیت، اینها مرجع دینی بودند حکومت هم از آنها غصب شده باشد، مرجعیت دینی آنها ضربه نمیخورد، مردم باید در خانۀ امام صادق و امام باقر میآمدند، حکام هم میآمدند اگر سوالی داشتند از مرجعیت میپرسیدند. پس همۀ فرق اسلامی روی مرجعیت دینی اهلبیت وفاق دارند.
لزوم مطالعه شاعران در خصوص امیرالمومنین
چرا با وجود این پشتوانههای علمی هنوز ما روی منبرها و یا اشعار خود شاهد غلبه احساس بر عقل در خصوص امیرالمومنین هستیم و در مورد ایشان احساسی حرف میزنیم؟ در صورتی که با این علم و منطق میتوانیم اثبات دقیق داشته باشیم؟
محمدزمانی: من فکر میکنم اطلاعات شاعران ما از امیرالمومنین، عصر و سخنان ایشان کم است، اطلاعات اگر وسیع باشد آن وقت سخنان متفاوت است، الان ما در ایام غدیر هستیم اطلاعات جامعه شعری ما از ماجرای غدیر چقدر است؟ از خطبه پیامبر در روز غدیر چقدر است؟ از بُعد اجتماعی غدیر چقدر است؟ مقام معظم رهبری میگویند غدیر میتواند وحدتساز باشد، یک نمونهاش را ایشان ذکر میکند میگویند به فرض برادران اهل سنت ما ولایت امیرالمومنین را نپذیرند اما مگر پیام غدیر فقط ولایت امیرالمومنین است؟ پیام غدیر ولایتالله، ولایت رسول خدا و ولایت امیرالمومنین است، روز غدیر روز ولایتالله است، در طول این ولایتالله ولایت پیامبر، ولایت امیرالمومنین و فرزندان امیرالمومنین است که حضرت در خطبه غدیر اسم فرزندان حضرت که ائمه شیعه هستند را برده است. یعنی غدیر عید است که ما اعتقاد داریم اهلسنت هم باید غدیر را جشن بگیرند تحت عنوان ولایتالله و ولایت رسول خدا، یعنی بحث ولایت مطرح شده است منتها شعرای ما خیلی از این مباحث مطلع نیستند ما باید یک کاری کنیم اطلاعات جامعه شعری ما و اندیشه آنها نسبت به غدیر بالا برود.
افزودن دیدگاه جدید