خلاصه تقریر درس فقه مقارن استاد حجت الاسلام موسوی مطلق - جلسه بیستم

کد خبر: 13294
پایگاه رسمی حجت الاسلام موسوی مطلق

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از دیگر موارد اختلاف امامیه و عامه در باب وضو، مسح پاهاست بعضی مسح را واجب می دانند، بعضی غَسل، و بعضی تخییر بین مسح و غسل.
در این باب باید عرض کنم، این حکم از زمان عثمان تغییر پیدا کرده است فلذا به اعتراف بعضی از بزرگان اهل سنت مانند سیوطی در درالمنثور، اثری از اختلاف بین مسلمین در عصر ابوبکر و عمر نبوده است، مگر در یک فرع جزئی مانند مسح بر خفین (درالمنثور، ج۲، ص ۲۶۳).
عثمان برای خود حق تشریع قائل بوده است که اینقدر اصرار به شستن پاها دارد حدود یک ششم روایات عثمان اختصاص به همین موضوع دارد، در نتیجه می بینیم امیرالمومنین علیه السلام به اعتراف احمد در مسند، به مخالفت با این حکم پرداخته اند (مسند احمد، ج۱، ص ۱۰۸).
علاوه بر حق تشریع دلائل این اختلاف و منشاء این اختلافات عبارتند از:
اختلاف قرائت؛ پرواضح است که در دوران بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) یکی از مباحث روز، اختلاف قرائت قرّاء در تلاوت قرآن کریم بوده است که این اختلاف قرائت گاهی سبب تغییر معنا و شاید در برخی موارد تماما به عکس شدن مفهوم می گردید؛ آیه شریفه وضو (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إذَا قُمْتُمْ إلَى الصَّلَاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ ، وَأَیْدِیَکُمْ إلَى الْمَرَافِقِ ، وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ ، وَأَرْجُلَکُمْ إلَى الْکَعْبَیْنِ) نیز از این اختلاف قرائت مستثنی نبوده و در اعراب کلمه «أَرْجُلَکُمْ» اختلاف وجود داشته است.
عده¬ای همچون، ابن کثیر مکّی، ابو جعفر مدنی و... کلمه «أَرْجُلَکُمْ» را عطف بر «رُءُوسِکُمْ» گرفته و در نتیجه، آن¬ را «أَرْجُلِکُمْ» به کسر لام قرائت کردند که بنابراین، مسح بر پاها واجب می شود.
امّا عدّه¬ای دیگر همچون؛ ابن عامر، اعمش، کسائی و.... کلمه أرجلکم را عطف بر «وُجُوهَکُمْ» در جمله (فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ ، وَأَیْدِیَکُمْ إلَى الْمَرَافِقِ) گرفته اند و در نتیجه آن¬ را به فتح لام قرائت کردند که بنابراین شستن پاها واجب می شود. همانطور که قرائت غیر مشهوری مبنی بر رفع نیز وجود دارد.
ممکن است این گونه تصوّر شود که ریشه اختلاف فریقین در مورد پاها، اختلاف قرائت باشد، امّا این احتمال باطل است؛ چرا که آنچه با ادبیات عرب سازش داشته و هنگام تلاوت این آیه به ذهن می¬ رسد، این است که «أَرْجُلَکُمْ» عطف بر «بِرُءُوسِکُمْ» است؛ خواه با جرّ خوانده شود و یا با نصب و دریافت از آیه دو غَسْل و دو مسح خواهد بود.
استدلال به روایات منسوخ شستن پاها
دوّمین احتمال که می ¬تواند سبب اختلاف امامیه و اهل سنّت در مسح پا باشد، سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که در حیات شریفشان به شستن پاها امرکردند.
گفتنی است که این احتمال هم منتفی است؛ چرا که این سنّت و عمل پیامبر قبل از نزول آیه وضو بوده که در آخرین سوره نازل شده به آن حضرت آمده است؛ به عبارت ساده تر، گفته می¬ شود این سنّت رسول الله با آیه قرآن نسخ شده و حکم منسوخ نیز لازم الترک است.
همچنین نمی¬ شود گفت احتمال دارد که آیه وضو منسوخ و ناسخی داشته است؛ چرا که آیه یاد شده در آخرین سوره نازل شده آمده است؛ سوره ¬ای که احکام و شرایع، اعمّ از حلال و حرام و واجب و... در آن سوره بیان شده است.
شاهد نسخ این سنّت نبوی روایت ابن جریر از انس است که می گوید: «قرآن به مسح پاها به هنگام وضو حکم کرد در حالی که سنّت شستن بود.»
همچنین است روایت ابن عباس: «مردم در وضو پای خود را می شویند، در حالی که در قرآن چیزی را جز مسح پاها نمی ¬یابم.»
با توجه به آنچه گذشت، واضح گردید که اگرچه شستن پاها سنّت و عمل پیامبر بوده، امّا بعد از نزول آیه ـ که ظهور آن در لزوم مسح است ـ عمل به سنّت جایگاهی ندارد.
ترویج شستن پاها
سوّمین احتمال در ریشه اختلاف فریقین، می ¬تواند ترویج حاکمان دینی برشستن پاها هنگام وضو باشد و از آنجا که مردم آن زمان، بیشتر پا برهنه بودند، این فرهنگ را می ¬پذیرفتند.
مطلبی که در ذیل بیان می¬ کنیم، می ¬تواند مؤید این مدّعا باشد:
«ابن جریر از حُمید روایت می¬ کند که: موسی بن انس گفت: ای ابا حمزه، حجّاج در اهواز خطبه ¬ای ایراد کرد و طی آن از وضو یاد نمود و آن گاه آیه وضو را تلاوت کرده، گفت:
هیچ جای انسان کثیف ¬تر از پاهای او نیست. پس زیر و رو و پاشنه آن ها را بشوید!
انس گفت: خدا راست فرمود و حجّاج دروغ گفت: خداوند فرموده است: سرها و پاها را مسح کنید. موسی بن انس گفت: چنین بود که هرگاه انس می¬ خواست پاهایش را مسح کند آن¬ها را تر می¬ کرد.»

دلیل امامیه بر وجوب مسح پاها
۱_ قرآن کریم
خداوند متعال می فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ ۚ »؛
«ای مؤمنان! هنگامی که برای نماز برمی خیزید صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید، و بخشی از سر و روی پاهایتان را تا برآمدگی پشت آن ها مسح کنید» (مائده آیه ۶)
شاهد در آیه کلمه أَرْجُلَکُمْ است که بجهت نزدیکی اش با رُءُوسِکُمْ عطف بر آن شده و (با) نیز بر او داخل می شود و در این صورت عامل هر دو وَامْسَحُوا است.
در نتیجه باید پاها مسح شود، همانند سر.
ولی اهل سنت أَرْجُلَکُمْ را به نصب خوانده و آن را عطف بر وُجُوهَکُمْ منصوب به اغْسِلُوا می دانند، لذا به وجوب شستن پاها حکم می کنند. ولی این عقیده به دلایل زیر خالی از اشکال نیست:
اولاً: قرائت به نصب در أَرْجُلَکُمْ از قرائت به جرّ بیشتر نیست؛ زیرا ابن کثیر، اباعمرو، ابابکر و حمزه از عاصم أَرْجُلَکُمْ را به جرّ قرائت کرده اند.
(الکشتف عن وجوه القرائات، ج۱، ص ۴۰۶)
ثانیاً: نحویان می گویند: حق معطوف آن است که به نزدیک ترین کلمه عطف شود و نزدیک ترین کلمه رُءُوسِکُمْ مجرور است.
ثالثاً: بنا بر قرائت نصب نیز می توانیم وجوب مسح را استفاده نماییم؛ زیرا بِرُءُوسِکُمْ محلاً منصوب است به امْسَحُوا و با عطف بر محلّ می توان أَرْجُلَکُمْ را به نصب قرائت کرد و در عین حال حکم به مسح نمود.
از طرفی دیگر، عطف کلمه أَرْجُلَکُمْ بنا بر قرائت به نصب، به أَیْدِیَکُمْ از جهاتی مشکل دارد که از آنجمله است:
الف) لازم می آید که بین معطوف و معطوف علیه با جمله ای اجنبی فاصله ایجاد شود که این امر در باب عطف جایز نیست؛
ب) لازم می آید که قبل از استیفای غرض از جمله و تمام شدن مفاد آن به جمله ای دیگر منتقل شود که هیچ ارتباطی با آن نداشته باشد؛
ج) این احتمال مخالف با فصاحت قرآن است.
اگر کسی اشکال کند که قرائت به جرّ أَرْجُلَکُمْ به جهت نزدیکی با مجرور است که در اصطلاح به آن عطف بالجوار می گویند، نه عطف. در جواب می گوییم:
این احتمال از جهاتی مردود است:
۱_ کسر به جهت نزدیکی با مجرور قبیح و تنها هنگام ضرورت شعری جایز است؛
۲_ کسر بر جوار هنگامی صحیح است که انسان را به اشتباه نیدازد، در حالی که در آیه اگر کسر از این باب باشد انسان اشتباه کرده و گمان می کند که به جهت عطف است.
نتیجه اینکه: آیه صریح است در مسحی که امامیه به آن قائلند.
جالب توجه آنکه برخی از علمای اهل سنت تصریح نموده اند بر اینکه آیه ظهور در مسح پاها دارد نه شستن، ولی بجهت وجود روایات غسلیّه و ترجیح آنها بر ظاهر کتاب، روایات را بر آیه مقدم داشته اند که از آنجمله:
ابن جزم (المحلّی، ج۲، ص ۵۶)، فخر رازی (التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص ۱۶۱)، شیخ ابراهیم حلبی (غنیه المتملّی، ص۱۶)، شیخ ابوالحسن سندی حنفی (شرح سنن ابن ماجه، ج۱، ص ۸۸)، شیخ محمد عبده (المنار، ج ۶، ص ۲۲۸)، شیخ برهان الدین حلبی (السیره الحلبیه، ج ۱، ص ۲۸) و شافعی (احکام القرآن، ج۱، ص ۵۰) را می توان نام برد.
۲_ سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله)
دوّمین دلیل قائلین به وجوب مسح، سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که از طریق روایات اهل‌بیت: اثبات می¬ شود که به برخی از آن روایات نیز اشاره می¬ کنیم:
۱٫ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ أَبِی أَیُّوبَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِی عَبْدِ الله فِی حَدِیثٍ قَالَ: «... وَ ذَکَرَ الْمَسْحَ فَقَالَ: امْسَحْ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِکَ وَ امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَیْنِ وَ ابْدَأْ بِالشِّقِّ الْأَیْمَنِ».
«...جلوی سرت را مسح کن و همچنین روی پاها را مسح کن و در آن از جای راست آغاز کن.»
۲٫ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ، عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) «إِنَّهُ یَأْتِی عَلَى الرَّجُلِ سِتُّونَ وَ سَبْعُونَ سَنَهً مَا قَبِلَ اللهُ مِنْهُ صَلَاهً، قُلْتُ: وَ کَیْفَ ذَاکَ؟ قَالَ: لِأَنَّهُ یَغْسِلُ مَا أَمَرَ اللهُ بِمَسْحِهِ».
«... بر شخص شصت یا هفتاد سال می گذرد، در حالی که نماز مقبولی نزد خداوند ندارد. راوی می ¬پرسد: چگونه ممکن است؟! حضرت می فرماید: زیرا او موضعی را می¬ شوید، در حالی که خداوند امر به مسح آن کرده است.»
این دو روایت که گذشت، از طریق امامیه نقل گردیده است، روایاتی نیز از طریق اهل سنّت آمده است که مؤید این معناست:
۱٫ روایت ابن عباس مبنی بر شمولیت وضو بر دو غَسل و دو مسح؛ «عَن ابن عَبّاس: قَالَ: «الوُضُوءُ غَسلَتَان وَ مَسحَتَان»؛ «وضو دارای دو شستن و دو مسح است.»۱۵
۲٫ همچنین روایتی در مقایسه وضو و تیمّم:
ابن عباس گوید: «خداوند متعال دو شستن و دو مسح را در وضو واجب کرد؛ مگر نمی بینی که در وجوب تیمّم خداوند متعال به جای دو غسل (شستن) دو مسح را واجب کرد و دو مسح دیگر (سر و پاها) را رها ساخت.»
۳_ روایات اهل بیت علیه السلام
۱) کلینی (ره) به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:
«....امْسَحْ عَلَى مُقَدَّمِ رَأْسِکَ وَ امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَیْنِ وَ ابْدَأْ بِالشِّقِّ الْأَیْمَنِ »؛
«.... اول، جلو سر را مسح کن و بعدا روی پاها را و در مسح پاها پاى راست را مقدم بدار».
(وسائل الشیعه،ج۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۷)
۲) هم چنین به سند خود از امام صادق علیه السلا نقل می کند که فرمود:
«انه یاتی علی الرجل ستون و سبعون سنه ما قبل الله منه الصلاه قلت کیف ذاک؟ قال لانه یغسل ما امرالله بمسحه»؛
«آدمی ممکن است شصت و یا هفتاد سالش باشد ولی نمازش مورد قبول پیشگاه خداوندی نباشد را وی می گویند پرسیدم: این چگونه می شود؟ حضرت فرمود: به جهت این که خداوند دستور داده است در وضو پاها را مسح کنند، ولی به جای مسح ، پاها را می شویند».
(وسائل الشیعه،ج۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۷)
۳) همو به سند خود از سالم و غالب بن هذیل نقل می کند که از امام باقر علیه السلام از مسح بر دو پا سوال نمودیم؟ حضرت فرمود:
«هو الذّی نزل به جبرئیل»؛
«این، همان چیزی است که جبرئیل به آن خبر داده است».
(وسائل الشیعه،ج۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۷)
۴) شیخ صدوق (ره) به سند خود از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:
«انّ الرّجل لیعبد الله اربعین سنه و ما یطیعه فی الوضوء لانّه یغسل ما امر الله عزّوجلّ بمسحه»؛
« شخصی چهل سال خداوند را عبادت می کند، در حالی که به دستور او در باب وضو عمل نکرده است؛ زیرا آنچه را که مأمور به مسح آن است می شوید».
(وسائل الشیعه،ج۱، ص ۲۹۴ - ۲۹۷)
در پایان باید عرض شود که اهل سنت نیز دهها روایت صحیح دال بر مسح پاها از وجود مقدس پیامبر اسلام و حضرت علی بن ابطالب خلیفه چهارم اهل سنت و خلیفه اول بعد از پیامبر شیعیان دارند، روایاتی که در مسانید اهل سنت آمده است.
همچنین اقوال فراوان از صحابه و تابعین دال بر همین موضوع موجود می باشد.

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.