خلاصه تقریر درس فقه مقارن استاد حجت الاسلام موسوی مطلق - جلسه بیست و یکم

کد خبر: 13293
پایگاه رسمی حجت الاسلام موسوی مطلق

بسم الله الرحمن الرحیم
یکی دیکر از مسائل اختلافی بین امامیه و اهل سنت مسح بر خُفّین است.
شیعه بنا بر ادّلۀ خود که مأخوذ از مصحف شریف، روایات و سیره نبوی و احادیث اهل بیت عصمت و طهارت مسح بر خفین را بجز در مقام ضرورت و تقیه جائز نمی داند.
اهل سنت نیز بنا بر ادّله خود که عرض خواهد شد، آن را جائز می دانند و آن را از اعتقادات خود می دانند، برخی دیگر از علماء اهل سنت قائل به جواز در سفر هستند نه در حضر، برخی از آنان معتقدند که اگر کسی معتقد به این مسئله نباشد، بدعت گذار است.
معنای خُفّ:
خُفّ به ضم خاء و تشدید فاء به دو معنا آمده است:
۱- نوعی کفش در مقابل نعلین مانند چکمه و یا به هر کفشی که روی پا را بپوشاند.
۲- سم شتر یا فیل.
ادّله امامیه
الف: قرآن
سورۀ مبارکه مائده آیه وضو:
وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ
پر واضح است که در این آیه امر به مسح پا شده است نه کفش، جوراب و امثالهم
ب: روایات امامان معصوم
روایات صادره از امامان معصوم در باب مسح بر خفین سه دسته می باشد.
۱_
اخبار و روایاتی که با شدت به مخالفت پرداخته شده و این کار را جایز ندانسته اند و یا، مانند روایت امام صادق علیه السلام که فرمودند:
«مَنْ مَسَحَ عَلَى الخُفَّیْنِ فَقَدْ خَالَفَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ کِتَابَهُ وَ وُضُوئُهُ لَمْ یَتُمَّ وَ صَلاَتُهُ غَیْرُ مُجْزِیَه ; کسى که بر کفش مسح کند مخالفت با خدا و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) و قرآن مجید کرده و وضویش تمام نیست و نمازش مجزى نمى باشد».
و ایضاً امام صادق علیه السلام فرمودند:
اذا کان یوم القیامه و رد اهلل کل شی الی شیئه و رد الجلد الی الغنم فتری اصحاب المسح این یذهب وضوء هم (وسائل الشیعه، ج ۱، باب ۳۸)
امام سجاد علیه السلام:
انا اولاد فاطمه رضی الله عنها لا تمسح علی الخفین (المصنف،ج۱، ص۱۸۵)

۲_
روایاتی که در مقام تقیه و اضطرار جائز دانسته اند مانند:
ابوالورد می گوید: به امام باقر علیه السلام گفتم: ابو ظبیان گفت:
علی علیه السلام را مشاهده کرده که بر خفین مسح کرده است، حضرت فرمود:
کذب ابوظبیان اما بلغک قول علی علیه السلام فیکم سبق الکتاب الخفین
یعنی ابوظبیان دروغ گفته مگر تو قول علی (علیه السلام) را نشنیدهای که فرمود قرآن بر مسح خفین سبقت دارد
آنگاه از امام (علیه السلام) پرسید آیا اجازه میفرمائی در مسح بر خفین مانند دیگران مسح کنیم
فرمود: لا الا من عدو تتقیه او ثلج تخاف علی رجلیک
یعنی جایز نیست مگر هنگامی که از دشمن بیم داشته باشی.

۳_
اخبار و روایاتی که جائز نمی داند حتّی در مقام تقیه
عن ابی عمر الاعجمی قال قال لی ابو عبد الله ع یا ابا عمر ان تسعه اعشار الدین فی التقیه و لا دین لمن لا تقیه له و التقیه فی کل شی ء الا فی النبیذ و المسح علی الخفین.
و ایضاً:
عن زراره قال : قلت له : فی مسح الخفین تقیّه ؟ فقال : ثلاثه لا أتّقی فیهنّ أحداً : شرب المسکر ، و مسح الخفین ، و متعه الحج قال زراره : لم یقل الواجب علیکم أن لاتتقوا فیهنّ أحداً.
جمع بین این سه دسته از روایات مورد بحث فقهای عظام امامیه بوده است که بیان امام خمینی بیانی دقیق و عمیق است که بعنوان نمونه عرض می شود:
اخباری که می گویند حتی در زمان تقیه هم مسح بر خفین جایز نیست معرض عنه می باشند، یعنی مشهور فقهای ما از آنها اعراض کرده اند، و وقتی خبری ولو اینکه سنداً صحیح باشد مورد اعراض فقها قرار بگیرد از حجت ساقط می شود بنابراین مسح بر خفین ذاتاً جایز نیست ولی در مقام تقیه اشکالی ندارد، زیرا شامل اخبار تقیه می شود و طرفی هم اخبار مانعه و ناهیه ضرری نمی رسانند. چون مورد اعراض فقهای ما می باشد.

ادّله اهل سنت

۱_
تأکید و مبنا قرار دادن اخباری که دلالت دارد بر صدور جواز از پیامبر اسلام و فعل آن بزرگوار.
الف: در سنن ابی داوود ج۱ حدیث ۱۶۲ از قول امیرالمومنین علی بن ابیطالب آمده که فرمودند:
اگر دین به رأی بود هر آئینه پا بین خف اولویت داشت به مسح از بالای آن بود. و من دیدم که رسول خدا بر ظاهر خفین مسح نمودند.
ب: نجاری در صحیح (ج۱، حدیث ۲۰۳) خود نقل کرده: رسول خدا صلی الله علیه و آله برای قضای حاجت بیرون رفت و من بدنبال او همراه با ظرف آبی بودم. حضرت بخود آب پاشید، سپس وضو گرفت و بر خفین مسح نمود.
جواب:
اولاً: روایات مسح بر خفین در صورت صحت قبل از نزول سوره مائده بوده و از حضرت علی علیه السلام، ابن عباس، عایشه و جمعی دیگر نقل شده که پیامبر بعد از نزول سوره مائده بر خفین مسح ننموده است و البته سیره و روایات صحابه و تابعین رد بر مسح بر خفین است.
به نمونه هائی از این قبیل توجه کنید:
۱_ قرطبی از ابن عباس نقل کرده که مسح بر خفّین به سوره مائده (آیه وضو) نسخ شده است. (الجامع لأحکام القرآن، ج۶، ص۹۳)
۲_ ابن حزم اندلسی می گوید:
«المانعون من المسح علی الخفین من الصحابه اکثر من المانعین من المسح علی العمامه»؛
«مانعین مسح بر خفّین از میان صحابه بیشترند از کسانی که مسح بر عمامه را منع کرده اند».
(المحلی،ج۲، ص ۶۱)
۳_ احمد بن حنبل و دیگران از ابن عباس نقل کرده اند که گفت:
«سلوا هؤلاء الذین یرون المسح هل مسح رسول الله صلی الله علیه و آله بعد نزول المائده؟ والله ما مسح رسول الله صلی الله علیه و آله بعد نزول المائده. و لأن أمسح علی ظهر عابر بالغلاه احبّ الیّ من أن أمسح علی الخفین»؛
«از این افرادی که قائل به مسح بر خفین هستند سوال کنید آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از نزول سوره مائده مسح بر خفّین ننمود. من اگر در بیابان بر پشت عابری مسح کنم بهتر است از آنکه بر خفّین مسح نمایم».
(مسند احمد، ج۱، ص ۳۲۳)
۴_ و نیز احمد بن حنبل و دیگران از امیرالمومنین علیه السلام نقل کرده اند که فرمود:
«مسح بر خفّین قبل از نزول آیه وضو بوده است».
۵_ و نیز از حضرت علی علیه السلام نقل شده:
«انّ رسول الله مسح قبل نزول المائده، فلمّا نزلت آیه المائده لم یمسح بعدها»؛
«رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از نزول سوره مائده بر خفّ مسح می کرد. ولی هنگامی که آیه مائده نازل شد دیگر مسح بر خفّ نکرد ».
۶_ و نیز از ابن عباس نقل کرده که گفت:
«انا عند عمر حین ساله سعد و ابن عمر عن المسح علی الخفین،. فقضی عمر لسعد فقلت: یا سعد قد علمنا ان النبی صلی الله علیه و آله مسح علی خفیه و لکن اقبل المائده ام بعدها؟... قال: ال یخبرک احد. ان النبی صلی الله علیه و آله مسح علیهما بعد ما انزلت المائده فسکت عمر»؛
«من نزد عمر بودم هنگامی که سعد و فرزند عمر از او دربارۀ مسح بر خفین سوال می کردند. سعد جواب عمر را داد. ابن عباس می گوید: به سعد گفتم: ما میدانیم که پیامبر صلی الله علیه و آله مسح بر خفّین می کرده است ولی آیا قبل از سورۀ مائده بود یا بعد از آن... آنگاه خطاب بن عمر گفت: هیچ کس به تو خبر نمی دهد که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خفّین بعد از نزول سورۀ مائده مسح کرده است. در این هنگام بود که عمر ساکت شد».

ثانیاً: بنا بر آنچه بیهقی از سوری نفل کرده است، خف های مهاجر و انصار، پاره و شکاف دار بوده اند یعنی رو باز (السنن الکبری، ج۱، ص۲۸۳)
پس نتیجتاً به اندازه مسح آزاد بوده است.
۲_
یکی دیگر از ادّله اهل سنت تأویل قرائت أَرْجُلَکُمْ به جرّ بر مسح بر خفّین است.
در جواب باید عرض کرد:
عامل در أَرْجُلَکُمْ؛ چه «اغْسِلُواْ» باشد یا «إمْسَحُواْ» متعلق هر کدام از این دو «أَرْجُلَ» است و باء برای الصاق است، نتیجتاً می شود: ظهور کلمه در مسح بر خود پا است نه خفّین.

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.