خاطره ای از آیت الله العظمی بهجت و آیت الله مصباح

ایستاده بودیم تا مرجع عارف آیت الله العظمی بهجت از منزل بیرون  تشریف بیاورد  و همه....
کد خبر: 14399

بسم الله الرحمن الرحیم
ایستاده بودیم تا مرجع عارف آیت الله العظمی بهجت از منزل بیرون  تشریف بیاورد  و همه به دنبال او به مسجد جهت مراسم عید الله الاکبر مشرف شویم، تشرف پشت سر ولی خدا انسان را به خدا می رساند، در بین افرادی که ایستاده بودند عالمی عامل و فقیهی عارف و فیلسوفی غرق در نور با کمال تواضع به انتظار استاد خویش  ایستاده بود، در باز شد و خورشید بهجت طلوع کرد آرام و سر به زیر در حرکت ،که ناگاه کسی به او گفت: آیت الله مصباح اینجاست.
عارف بزرگ قرن متوقف شد و برگشت که البته توقف و برگشت عارفان حرکت و رشد است.
علامه ی متواضع خم شد و دستان استاد خویش را بوسید، بعضی بوسه ها سبب صعود می شود و بعضی بوسه ها سبب سقوط می گردد،
حضرت بهجت به حضرت مصباح گفت:
شما اینجا چرا مانده ای شما اهل درونی نه بیرون.
و به راستی او اهل درون و اهل دل بود.
اما اهل برون و اهل گل هیچ گاه او را درک نکردند.

________________________________________
یادداشت های حجت الاسلام موسوی مطلق

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.