ملاقات حجت الاسلام موسوی مطلق با عارف گمنام استاد امامی
چندی پیش در سفری که به نجف آباد داشتم، توفیق رفیق شد به ملاقات تندیس اخلاق و اخلاص، و عارف گمنام که از اصحاب سرّ حضرت علامه ذوالفنون حسن زادۀ آملی میباشند، یعنی جناب استاد دکتر حاج محمود امامی رفتم.
ملاقاتی با زمانی کم حدود نیم ساعت ولی اثری فراوان، ملاقاتی با ظاهری ساده و باطنی پر رمز و راز، ملاقاتی به سکوت که ورای مجلس قیل و قال بود با سبدی انگور آمدند و نشستند، انگور که چه عرض کنم هر دانه اش سخنی داشت، سخنی که معنایش این بود که من هم مخلوقم، یک دانۀ انگور می گفت: مخلوق باید نشانی از خالقش داشته باشد، دانه دیگرش می گفت: اگر کسی بنام خالق تناولم کند اثرش مست شدنی خواهد بود که سر به سجده بگذارد، دانه دیگر می گفت: افسوس که ما را در جهنم می اندازند و جهنمیان از من استفاده می کنند و بعد شراب می خوانند در حالیکه شراب در عالم ملک و طبیعت معنا ندارد، شراب در عالم ملکوت است، شراب مخصوص عالم بالاست، شراب اینقدر با عظمت است که ساقی اش بشر نمی تواند باشد بشر اگر از پوست بدرآید شرابش می نوشانند وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً شب باید فرا برسد، وقتی فرا رسید باید تسبح گفت و از منزل تسبیح سیر خویش آغاز میشود یعنی معراج، سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی،هر شبی که در آن سیر صورت بگیرد آنشب شب مبارکی است، لَیْلَهٍ مُّبَارَکَهٍ آنکه در سال چند مرتبه در شب تسبیح کند و شراب طلب کند لیلۀ قدر را درک می کند.
بیا ساقی امشب بده ساغرم ............. که من تشنه ام تشنه ی کوثرم
به یک جرعه مدهوش کن هوش من............ بیا پنبه بگذار درگوش من
که تا نشنوم هیچ صوت و صدا ................. مگر از بهم خوردن جامها
بده جرعه ای تا که لب تر کنم ............... مشام روان زان معطر کنم
مرا بوی می مست مستم کند ..................... نگاه قدح می پرستم کند
ببینم اگر روی جام و صبو ............... نشینم کنم گفتگو روبرو
اگر قطره ای می به خاک افکنی ................. سزاوار اغوای اهریمنی
خطاب آیدت وحی لاتشربوا ..................... بیندیش معنای لاتسرفوا
شکوه رواق از بر طاق بین .................. کنون التقی الساق بالساق بین
رواق تو راووق پر از خم است ............ در آنجا دوصد باده پیما گم است
به آتش بیفکن مرا ساقیا ................... تو با من درون خم می بیا
که تا هردو با هم شناور شویم ............... به دریای می غرق باور شویم
یم می ندارد بر و ساحلی.................. نمش تر نکرده پی عاقلی
سرم را بده شور و دل را تو نور .............. به آواز خوانم کتاب زبور
به می شستشو ده درون مرا ................... فزون کن ز مستی جنون مرا
خم باده را زاهدی سر شکست .............ننوشیده می گشت آتش پرست
شرابا طهورا مرا در گلوست ...............نه دیگر مرا طاقت گفتگوست
دانه دیگری از انگور می گفت: من شیرین هستم منتظرم فرهادهایی بگیرندم چراکه شنیده ام اهل ولا و محبت شیرنند و شیرینی را دوست می دارند، چنانکه شیرین سخن عالم وجود پیامبر خدا فرمود: انا و شیعتنا خلقنا من الحلاوه فنحن نحب الحلواء .من و شیعیانم از شیرینی آفریده شده ایم پس حلوا را دوست می داریم.(۱) دانه های دیگر هم سخن گفتند و اشیاء دیگر هم میل به سخن گفتن داشتند، آنان را دعوت به سکوت کردم تا بلکه پیر فرزانه سر از جیب تفکر بلند کند و سوغاتی از سفرش در عالم معنا به ما بدهد، اما او همچنان در آثار صنع حیران بود، فهمیدم چارۀ دل خویش ز در دیگری باید بنمایم.
به لسان و قلب می گفتم: یا ناطق و با بند انگشتان می شمردم هفت مرتبه یا ناطق گفتم چنانکه گویا هفت شهر عشق را می پیمودم و البته ورود و غُور در وجود پیر فرزانه کار دشواری بود، بسان هفت خوان رستم اما توجه به ذکر یا ناطق کار خود را کرد، سر از پشت کوه سینه برآورد و چون خورشید طلوع نمود، به برکت ذکر ناطق سخن گفت:
انسان می تواند مظهر اسماء و صفات الهی بشود نگاه نکنید به جسم کوچک انسان بلکه در او عالم اکبر است و این تعبیر از امیرالمومنین (ع) که فرمود: أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ وَ فِیکَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَکْبَرُ، ، سیر در اسماء الله شیرین و لذت بخش است و آرزو کرد که طعم شیرین اسماء الهی را بچشیم و سپس از درس و بحث و استادانم سوال نمود و زبان به دعا گشود....
___________________________________________________________________
* حکیم الهی عارف ربانی حضرت استاد دکتر محمود امامی نجف آبادی متولد ۱۳۰۵ از شاگردان خاص الخاص و از اصحاب سر علامه حسن زادۀ آملی می باشند، ایشان دروس مختلف عرفان نظری از جمله کتاب فصوص الحکم و مصباح الأنس ابن فناری را نزد علامه حسن زادۀ آملی تلمذ نموده اند و هم اکنون در تهران و نجف آباد مشغول به تدریس و تربیت نفوس مستعده می باشند .
(۱) بحار الانوار جلد ۶۳ص ۲۸۵
یادداشت های استاد حجت الاسلام سیّدعباس موسوی مطلق
افزودن دیدگاه جدید