خلاصه شرح حديث معرفت توسط استاد موسوی مطلق- ٢١ آبان ٩٧
پس از آن كه حضرت ابوذر تشخيص داد كه بايد از محضر حضرت سلمان سوال كند و سوال خود را بپرسد؛ بلافاصله اقدام كرد.نكته مهم اين است:حضرت سلمان گفتند:
قال ياجندب! فامض بنا حتّی نسأله عن ذلک،
يعني برويم از خود امام سوال كنيم.اين يعنى ادب سلمان كه در حضور امام از غير امام چيزى نميپرسد و از نزد خود چيزى نميگويد، مخصوصا مسائل مربوط به عظمت اهل بيت را كه فهم آن بسيار مشكل است حتما بايد از خود امام شنيد،
در كتاب شريف و نفيس بصائرالدرجات بخشى دارد به نام باب صعب ومستصعب كه بيش از ٣٠روايت در بيان صعب و مستصعب بودنِ حديث،امر و سِر اهل بيت نقل نموده است، حتما ببينيد چرا كه اين روايات قابل تامل است.مقامات امامان معصوم را فقط بايد از خود آن بزرگواران شنيد، چرا كه ديگران به قدر فهم خودشان امام را معرفى ميكنند و اين جفاى به امام است.
هر كسى از ظن خود شد يار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از ناله ى من دور نيست
ليك چشم و گوش را آن نور نيست
در نتيجه به پيشنهاد حضرت سلمان جهت تشرف محضر امام حركت كردند.
فأتیناه فلم نجده. به حسب ظاهر امام نبود،امام هميشه حضور دارد ولى گاهى ظهور ندارد، امام در اينجا ظهور ندارد.
قال: فانتظرناه در اين مواقع بهترين كار به انتظار ايستادن است.اين دو بزرگوار ايستادند تا امام تشريف آورد و ظهور فرمود.
حتّی جاء.حضرت فرمودند:چه امرى سبب امدن شما به اينجا شده؟
قال صلوات االله علیه ما جاء بکمـا؟
دليل تشرف محضر امام حكايت از ميزان معرفت أفراد دارد.قدر و ميزان سائل معلوم ميشود.
قـالا جئنـاك یـا أمیـر المؤمنین نسألک عن معرفتک بالنّورانيه
گفتند:اى اميرمومنان امديم تا از محضرتان پيرامون شناخت شما به نورانيت سوال كنيم .
حضرت خوشحال شدند و دليل تشرف را تبريك گفتند و رفاقت اين دو مرد الهى و ولائى را تبريك گفتند.
قال صلوات االله علیه: مرحباً بکمـا مـن ولیين متعاهدین لدینه لستما بمقصرين. ...
ادامه دارد....
افزودن دیدگاه جدید