استاد موسوی مطلق در گفتگو با «سدید»: راز ماندگاری خواجه حافظ شیرازی
حافظ هم ژرفای اندیشه مولوی را با خود دارد و هم جوشش بینش خیام را؛ هم خیزش پیکارجویانه ناصرخسرو را به همراه دارد و هم زلالی اندیشه فردوسی را. فلسفه عشق و عرفان خواجه شمس الدین محمد حافظ را زمانی خواهیم فهمید که به قول علامه حسن زاده عاملی» یک دوره اسفار ملاصدرا، یک دوره اشارات ابنسینا، یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید، را خوانده باشیم». اما میراث معنوی هنر شاعرانگیاش به قدری غنی است که محدوده مرزهای جغرافیایی، گویشهای زبانی، مسلکهای مذهبی و سیطرههای فکری را درنوردیده و از او شاعری ساخته است که نام دیوان و محتوای غزلیاتش از گوته و نیچه در آلمان و آندره ژید و ویکتور هوگو در فرانسه گرفته تا رادولف امرسون در آمریکا شنیده میشود. به همین مناسبت در گفتگویی با عباس موسوی مطلق شاعر، پژوهشگر، حافظ شناس و استاد حوزه درباره حافظ و شعر او به گفتگو نشستیم که در ادامه میآید:
راز ماندگاری خواجه حافظ شیرازی چیست؟
دلایل زیادی رو بعضی از بزرگان میشمارند هر کس که با دیوان حافظ نیز داشته باشه هر کسی از ظن خود شد یار من هر کسی راز ماندگاری حافظ رو چیزی میداند حافظ مجهولات را تبدیل به معلومات میکند.«کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند»
راز دیگر ماندگاری حافظ این است که حافظ با زبان فطرت و دل سخن میگوید و مردم هم این را میپذیرند، مردم با حافظ احساس انس میکنند. مصداق بارز «جانا سخن از زبان ما میگویی» حافظ میباشد. یعنی که از فطرت آنها دارد سخن میگوید ولو اینکه خیلی از مضامین بسیار بلندش را نیز متوجه نشوند، اما گویی یک نفر از درون در حال سخن گفتن با آنهاست. حافظ سخن درون مردم است سخن قلب مردم است.
راز دیگر ماندگاری حافظ اتصالش به منبع قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) می باشد. وقتی که شما با حافظ انس میگیرید میبینید که دیوان حافظ پر از معارف و حکمتهای الهی است. الفت حافظ با قرآن در اشعار زیر مشهود است:
«قرآن زِ بَر بخوانی در چهارده روایت»، «هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود»
علت دیگری ماندگاری حافظ این است که او با زبان زیبای هنر سخن میگوید طبیعتاً وقتی که زیبا سخن بگویی و سخن زیبا هم بگویی بر دلها مینشیند. اینها دلایلی است که حافظ را ماندگار کرده است.
مرحوم آیت الله نجابت : منظور حافظ از کلمه ساقی در اکثر قریب به اتفاق اشعار، امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است.
اختلافات زیادی پیرامون مذهب حافظ وجود دارد. خیلیها نسبت به صوفی گری حافظ اصرار دارند. نظر شما در این زمینه چیست؟
مذهب حافظ یقینا شیعه است. شهید مطهری میفرماید ما دو منبع برای شناخت حافظ داریم؛ یک منبع تاریخ است و منبع دوم دیوان خود حافظ است. «از درون من نجست اسرار من». در تاریخ درباره خیلی از موضوعات زندگی حافظ اطلاعات چندانی در دسترس نیست و، اما از دیوان اشعار حافظ میتوان به این نتیجه رسید که حافظ شیعه بوده است. البته نسخ مختلف را باید مورد مطالعه و پژوهش قرار داد. یکی از اشعاری که میتواند دلالت به شیعه بودن حافظ داشته باشد این شعر معروف است:
ای دل غلام شاه جهان باش و شاه باش پـیوسـتـه در حمایـت لطـف اله باش
آن را که دوستی علی نیست کافر است گـو زاهـد زمانـه و گو شـیخ راه بـاش
امـــروز زنـده ام بـه ولای تـو یا عـلی فـردا به روح پـاک امامان گـواه بـاش
جالب است که آیت الله مرحوم شیخ علی پهلوانی (سعادت پرور) در ذیل این غزل مینویسد که به خوبی میتوان از این غزل به شیعه بودن حافظ پی برد. این غزل همان غزلی است که روی قبر خواجه نوشته شده است.
بعد از قول استاد شان مرحوم آیت الله طباطبایی نقل میکنند که ایشان فرمودند:: بنده گمان نمیکردم که این غزل از حافظ باشد، اما وقتی که سر مزار ایشان رفتم بر من ثابت شد که این غزل از ایشان است.
یا به عنوان مثال شعر :
طالع اگر مــدد دهد دامنش آورم به کف گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقــــه رهت شود همت شحنه نجف
اینها عباراتی است که به صراحت از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در اینجا نقل کرده و میتواند نشان شیعه بودن حافظ باشد.
یا مورد دیگر شعری است که قاضی نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین آورده است:
شاه اسماعیل صفوی بر سر همه مزارها در شیراز حاضر شد و هر قبری که آثاری ازارادت به امیرالمومنین نمیدید آن را خراب میکرد، بر سر مزار خواجه حاضر شد، تفألی زد و این غزل آمد:
جوزا سحـــــر نهاد حمایل برابرم یعنی غلام شاهم و سوگند میخورم
شاه اسماعیل اول این مطلع را به منزله سوگند و وفاداری و بیعت خود دانسته بسیار خشنود و خرم شد.
میگویند خواجه در عالم مکاشفه یا در رویا حضرت علی علیه السلام را دیدند و حضرت به او لقمه دادند و بعد از آن حافظ عاشق، عارف و شاعر شد؛ و حافظ آن وقت این غزل معروف «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند» را سرود.
در این غزل یک بیت وجود دارد که اشاره به آن موضوع دارد:
شاهین صفت چو طعمه چشیدم زدست شاه کی باشد التفات به صید کبوترم
یا میتوان به غزل ذیل اشاره کرد:
مردی ز کننده در خـــــیبر پـــــرس اسرار کـــرم ز خـواجه قنبر پرس
گر طالب فیض حـــق شدستی حافظ سرچشمه آن ز ساقـی کوثر پرس
یا آن قصیدهای را هم که در ابتدای نسخه قدسی آمده است:
مقدری که ز آثار صنع کرد اظهار
سپهر و مهر و ماه و سال و لیل و نهار
به صراحت ارادت ویژه خواجه به علی بن ابی طالب علیه السلام معلوم میگردد.
غزلیات و اشعاری از این دست بسیار است اگر بخواهیم بگوییم در این مقوله نمیگنجد.
این ارادت فقط نسبت به علی بن ابیطالب علیه السلام هم نیست، نسبت به سیدالشهدا علیه السلام و به علی بن موسی الرضا علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام نیز هست.
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
این موضوعات یک سری اعتقادات مختص به شیعه است.
در باب صوفیگری حافظ هم این مطلب را میتوان عنوان کرد که اشتراکات زیادی بین ادبیات تصوف و ادبیات عرفانی وجود دارد به همین دلیل شاید برخیها حافظ را صوفی میدانند، اما حافظ در اشعار و ابیات مختلفی صوفی و صوفی گری را نقد میکند. ما نمیتوانیم به دلیل این که کسی از ادبیات مشترک صوفی گری استفاده میکند او را صوفی بنامیم.
از جمله نقدهای تصوف در اندیشه ی جناب خواجه این اشعار است:
صوفی بیا که خرقهء سالوس برکشیم و این نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم دلق ریا به آب خرابات برکشیم ...
*****************
نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد ای بسا حرفه که مستوجب آتش باشد
*************
خیز تا خرقء صوفی به خرابات بریم شطح وطامات به بازار خرافات بریم
*************
خدا زان خرقه بیزار است صد بار که صد بت باشدش در آستینی
*************
صوفی شهر بین که چون لقمهء شبهه می خورد پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
مرحوم آیت الله نجابت : منظور حافظ از کلمه ساقی در اکثر قریب به اتفاق اشعار، امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است.
معنای برخی از کلمات مانند میو میخانه و خط و خال و ابرو بیان کنید.
حافظ که شاعر متولد نشده است. جناب حافظ یک شأن شاعری دارد، یک شأن علمی دارد، یه شأن عرفانی دارد. انسان در طول مسیر به کمال خودش میرسد هیچ وقت اشعاری را که یک شاعر ابتدا سروده است با اشعاری که در انتها سروده قابل مقایسه نیست.
یک سری از اشعار خواجه شمس الدین محمد قطعاً الهامات غیبی است. برخی از بزرگان و علمای ما معتقدند که حافظ مراحل سلوک را به شعر در آورده است. برخی از این تغییرات در اشعار برای رشد شاعر و سالک هست که دائم در حال تغییر و کمال است.
دوم شرایطی که در آن شعر گفته میشود، شرایط زمان، شرایط مکان، شرایط حاکم آن زمان، بسیار مهم و قابل توجه است. نکته سوم این است که اصلاً زیبایی شعر به استفاده از همین کنایات و اشارات است. اگر بخواهیم این کلمات و الفاظ رو فقط به معنای مادی در نظر بگیریم کار درستی نیست. مثلا اگر بگوییم ایشان گفتند شراب، الّا و لابد شراب مُلکی است. اگر با این نگاه بخواهیم الفاظ را معنی کنیم قرآن را هم نمیتوان درست فهمید؛ و سقاهم ربهم شرابا طهورا
مرحوم آیت الله نجابت شیرازی میفرمایند که ۹۰ درصد کلمه ساقی در اشعار حافظ مربوط به امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است. اصلاً یکی از ویژگیهای حافظ استفاده از ادبیات رمز آلوده است. حافظ، شاعر عارف بوده است یا عارف شاعر؟
برداشت شخصی بنده این است که حافظ عارف شاعر بوده است. چیدن کلمات کنار هم قابلیت بسیار پیچیدهای نیست و خیلی از افراد هم این قابلیت رو دارند. اما کسی نتوانست مانند حافظ قله عرفان را فتح کنند حافظ هم قلوب را فتح کرد هم سرزمینها را فتح کرد، هم مُلک را فتح کرده و هم ملکوت را فتح کرد.
مطالبی را که حافظ عنوان میکند راههایی است که شخصا طی کرده است.حافظ، چون مسلح به زبان شعر بوده است، مسلح به حکمت و علوم دیگر بوده است، هم عرفان عملی داشته و هم عرفان نظری، مثل کسی که جامع منقول و معقول است. چرا به حافظ لسان الغیب میگویند؟
وقتی که شما با حافظ و اشعارش انس میگیرید، موضوعاتی را که تاکنون قابل درک و رؤیت نبود برایتان آشکار و قابل فهم میشود. «آنچه نادیدنی است آن بینی». معلوم است که این لسان، لسان غیب است. لسان غیب یعنی لسان علم، چون حافظ از جایی سخن میگوید که ما از آن بیخبریم ونسبت به آن جهل داریم.
فیض کاشانی میگوید:
ای یار مخوان ز اشعار الا غــــــــزل حافظ اشعار بود بیکار الا غزل حافظ
استاد غزل سعدی است نزد همه کس لیکن دل را نکند بیدار الا غزل حافظ معشوق و حافظ چه کسی است؟ معشوق زمینی است یا آسمانی؟عشق، حقیقتش الهی و از آسمان است. به قول آن حکیم و فیلسوف عارف: صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی/ معشوق حافظ خداست. نمونه هایی از سروده های حافظ درباره معشوقش به این شرح است :
در خرابات مغان نـــور خدا میبینم این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
دوستان عيب نظربازي حافظ مكنيد كه من اورا زمحبـــان خـــــــدامي بينم **********
دلنشين شدسخنم تا توقبولش كردي آري آري سخــــن عشق نشانــــی دارد **********
حديث هول قيامت كه گفت واعظ شهر كنايتي است كه ازروزگارهجـــــران گفت **********
گفتم صنم پرست مشو با صمدبنشين گفتا به كوي عشـق هم اين وهم آن كنند **********
من اين حروف نوشتم چنانكه غيرندانست توهم زروي كرامت چنان بخوان كه تو داني **********
یارب به كه بتوان گفت اين نكته كه درعالم رخساره به كس ننمود آن « شاهد هرجايي **********
ما در پياله عكس رخ يارديده ايم اي بي خبر ز لذت شـــــرب مــــدام ما
نظر علما و عرفا و برخی از بزرگان مانند مقام معظم رهبری درباره حافظ چیست؟
بنده کتابی نوشته ام که سیصد و چهل پنجاه صفحه قطع وزیری است به نام حافظ از دیدگاه علما و بزرگان.تعدادی از نظرات علما و عرفا را ذکر می کنم :لسان العرفا و ناظم جوهرالاولیا لقبی است که ملاصدرا درباره حافظ به کار میبرد.امام خمینی(ره)؛ اغلب، حافظ شیرازی را، «عارف شیرازی» میخواند.آیت الله سعادت پرور(پهلوانی تهرانی): «خواجه، زنده جاویدی است که گم گشتگان عالم طبیعت و شیفتگان بحر مواج ربوبی را با کلمات شاعرانه و دلنشین خود بیداری بخشیده. خواجه، عاشق دلباختهای است که یحبهم، او را به یحبونه کشانده، و عمر خویش را بر سر این نهاده. خواجه، عارفی است که عقل او سرتاسر معرفت گشته و حق تعالی به جای عقل او نشسته. خواجه، شیعهای است که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) را به مقام نورانیت شناخته، و این مطلب را در ابیات رسایش نسبت به ایشان گنجانیده است.علامه طباطبایی: «گفتار خواجه بر طبق حال است ای کاش کسی میتوانست غزلیات او را بر طبق حالات سلوکی تنظیم کند. چه کسی میتواند غزلیات حافظ را شرح کند؟ یا بعبارتی تنها کسی میتواند شعر حافظ را بفهمد که خود به درجات حافظ رسیده باشد».استاد شهید مطهری: «حافظ گلی از بوستان معارف اسلامی است. او یک عارف مسلمان و تربیتیافتة مکتب قرآن است. برای شناخت شخصیت حافظ باید جهانبینی عرفان اسلامی را شناخت، که بخش مهمی از آن را «انسانشناسی عرفانی» تشکیل میدهد.»بین همه صحبتهایی که پیرامون شخصیت حافظ شده است قویتر و بهتر از مقام عظمای ولایت کسی ابعاد شخصیت حافظ و اشعار او را بیان نکرده است.(در کنگره جهانی بزرگداشت حافظ)
آیا اشعار حافظ قابل استفاده برای زمان کنونی هم هست و یا به عبارت دیگر آیا حافظ نسخهای برای مشکلات اجتماعی فرهنگی و اقتصادی کنونی ما دارد؟
ورود در موضوعاتی چون آداب در مسایل گوناگون و یا بیاعتباری دنیا، در آداب اجتماعی، در مسایل سیاسی و نقد اعتقادات در ابیات حافظ زیاد به چشم می خورد.
در ترویج روحه حماسه ابیات خوبی دارد، این را هم عرض کنم یکی از حربه های دشمن این است که روحیه حماسی را از جوانان ما بگیرد و حافظ روحیه حماسی را این گونه تلقین می کند :
دشمنان را ز خون کفن سازیم
دوستان را قبای فتح دهیم
رنگ تــــــزویر پیش مانبود
شیر سرخیم و افعی سیهیم
چرا خواجه حافظ شیرازی همچنان ناشناخته باقی مانده است؟
اول اینکه شخصیتهای عظیم خیلی دیر شناخته میشوند، ذو ابعاد بودن باعث میشود که دیر شناخته شوند، چون افراد به کنه ابعاد شخصیت آنها دسترسی پیدا نمیکنند.
دلیل دوم کم کاری و بی عرضگی ماست، در رسانههای ما تا الان یک فیلم و یا سریالی درباره حافظ ساخته نشده است.با این که حافظ شخصیتی است که میتوان با آن هم کشور ایران را، هم تشیع را، هم اخلاق را معرفی کرد و هم انسانیت را معرفی کرد.تا کنون مستند پیرامون این ستاره آسمان زبان فارسی ساخته شده است. تعداد برنامههایی که توسط کارشناسانی مانند دکتر دینانی ، آقای رنجبر، آقای حلوائیان و آقای قمشه ای در رسانه برگزار شده بسیار بسیار کم است. چون وقتی حافظ معرفی شود قرآن معرفی میشود، معارف دین و روایات معرفی میشوند، ادبیات و زبان فارسی معرفی میشوند.
بعضی اوقات هم کارشناسانی در رسانهها هستندکه هیچ اشرافی نسبت به شخصیت و اشعار خواجه ندارند و حتی غزل حافظ را اشتباه میخوانند و به عنوان کسانی که میخواهند حافظ را معرفی کنند برنامه اجرا می کنند. آثار و شرحهایی که برای حافظ و اشعارش نوشته شده است در رسانهها معرفی نمیشوند.
حتی مقبره حافظ هم در غربت به سر میبرد. مردم و گردشگران برای گرفتن عکس از یک بنای تاریخی در آنجا حضور پیدا میکند نه برای انس با حافظ.
مرحوم آیت الله نجابت : منظور حافظ از کلمه ساقی در اکثر قریب به اتفاق اشعار، امیر المومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است.
چرا مردم با شعر حافظ فال میگیرند؟
چون مردم گمشده خود را در دیوان حافظ میبینند، این هم از هنرمندی حافظ است که کتابی سراسر علم و حکمت را در قالب شعر به گونهای بیان کرده است که همه مردم آن را میپسندند و گمشده همه اقشار در آن پیدا میشود
حضرت آقای قاضی طباطبایی، علامه طباطبایی، علامه حسن زاده آملی هم تفأل بر دیوان حافظ داشته و دارند. برای حسن ختام تفإلی هم به حافظ بزنید .
گر بــــود عمــر به میخانه رسم بار دگر بجز از خدمت رندان نکنم کار دگـــر
خـــرم آن روز که با دیده گــریان بروم تا زنم آب در میکده یک بـــار دگــر
معرفت نیست در این قوم خدا را سببی تا برم گوهر خود را به خـــریدار دگر
یار اگر رفت و حق صحبت دیرین نشناخت حاش لله که روم من ز پـــی یار دگر
گــــر مساعد شودم دایره چـــــرخ کبود هم به دست آورمش باز به پرگار دگر
عافیت مـــیطلبد خاطـــــرم ار بگذارند غمزه شوخش و آن طرهٔ طـــرار دگر
راز سربسته ما بیـــن که به دستان گفتند هر زمان با دف و نـی بر سر بازار دگر
هر دم از درد بنالم که فلک هــــر ساعت کندم قصـــــد دل ریش به آزار دگر
بازگویم نه در ایــن واقعه حافظ تنهاست غـرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر
افزودن دیدگاه جدید