ملاقات استاد موسوی مطلق با علامه آیت الله سیدمحمدحسین حسینی طهرانی

آیت الله سیدمحمدحسین حسینی طهرانی
کد خبر: 13473

تابستان سال ۱۳۷۲ بود که بنا به سفارش استاد عزیزم، عالم ربانی، معلم اخلاق و عرفان جناب آیت الله حاج شیخ عبدالقائم شوشتری، مشغول به مطالعه کتاب شریف روح مجرد تألیف عارف گمنام حضرت علامه طهرانی شدم، کتاب روح مجرد یادنامه موحد عظیم و عارف کبیر حاج سیدهاشم حداد أفاض الله علینا من برکات تربته، از اقدام و افضل تلامذ اخلاقی کبیر عارف بالله و بامرالله: آیت الله حاج سیدعلی قاضی طباطبائی تبریزی نفعنا الله و المسلمین من برکات علویه، می باشد.
در این کتاب، نحوه تشرف حضرت علامه آیت الله طهرانی (ره) به محضر حضرت آقای حداد و کیفیت زندگانی و سیره عملیه و حالات و مقامات توحیدیه و احوال شاگردان ایشان و در ضمن بیان سفرهای معظم له، مباحث دقیق توحیدیه و سلوک الی الله و لزوم تبعیت از استاد و دفاع از عرفان و عرفا بالله و ردّ تُهمتهای ناروا بر محی الدین و معنای وحدت وجود و... مطرح شده است.
با خواندن این کتاب مشتاق شدم که مولف این کتاب یعنی حضرت علامه(ره) را که قبلا هم با برخی از آثار ایشان مثل مهرتابان و لب اللباب و رساله سیرو سلوک و... آشنا بودم را زیارت کنم، لذا به عزم ملاقات ایشان به پابوسی سلطان سریر ارتضا السلطان اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام در مشهد مقدس به راه افتادم، نیمه های شب به مشهد رسیدم تا اذان صبح صبر نمودم، اذان صبح غسل زیارت کردم و به حرم مشرف شدم تا نزدیکی ظهر در حرم مطهر بودم و سپس با گرفتن آدرس منزل ایشان به در منزل رفتم، و زنگ زدم به نظرم پسر ایشان پشت گوشی (آیفون) گفتند که آقا ملاقات ندارند. عرض کردم از راه دوری (قم) آمده ام و تا الآن هم حضرت آقا را ملاقات نکرده ام، مع الوصف جواب منفی بود، یک ساعت بعد زنگ زدم همان جواب را شنیدم تا پنج ساعت نشستم ولی موفق به ملاقات ایشان نشدم. لذا به حرم مطهر مشرف شدم، و از اینکه هنوز این لیاقت را پیدا نکرده بودم که ولیّ از اولیاء را زیارت کنم تأسف می خوردم. شب را مشهد ماندم فردا ختم صلواتی گرفتم و به سمت منزل ایشان رفتم، خانواده ایشان مثل دیروز پشت گوشی جواب منفی دادند که ناگاه خود حضرت آقا در را باز کرد، بسیار خوشحال شدم، و رفتم که دست ایشان را ببوسم که نگذاشتند، به ایشان عرض کردم: آقا دیروز پنج ساعت پشت در منزل شما معطل شدم و نتوانستم شما را زیارت کنم.
لبخندی زدند و فرمودند: مریضم، چند بار رفته ام، خدا مرا نگه داشته، ببخشید. چند سوال از محضرشان پرسیدم از آن جمله: شرح زیارت حضرت زهرا علیها السلام که اشاره ای هم در روح مجرد داشته اند و در آخر گفتم: نصیحتی، مطلبی، چیزی بفرمائید!!
معظم له فرمودند: همه مطالب را در کتابها گفته ام
عرض کردم: در عمر خود به چه چیزی رسیده اید؟!
فرمودند: به (باید) اینکه اخلاض، اخلاص، اخلاص ( داشت).
________________________
عطش حضور، ص 235، تألیف:  حجت الاسلام 

 

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.