خلاصه تقریر درس فقه مقارن استاد حجت الاسلام موسوی مطلق - جلسه چهاردهم
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی ادلۀ اهل سنت
۱_
آقایان اهل سنت بعضاً معتقدند که حی علی خیر العمل جزء اذان بوده ولکن نسخ شده است.
اولاً: باید برای نسخ دلیل بیاورند ولکن تا کنون جزء ادعای نسخ دلیلی ارائه نشده است، زیرا نسخ دلیل قطعی می خواهد.
ثانیاً: ادعای نسخ برای پوشش قرار دادن عمل حذف است. حی علی خیر العمل نسخ نشده بلکه حذف شده است و حذف آنهم به اجتهاد عمر بن خطاب بوده است و آن دلیل و اجتهاد عمر این بود که:
ممکن است مردم با فهمیدن این که نماز بهترین عمل است نسبت به جهاد بی رغبتی نشان دهند.
این اجتهاد مضحک و مخدوش است چرا که:
الف) در عصر نبی مکرم اسلام که غزوات مهم و اساسی رخ داد و اسلام نیازمند روح جهاد و مبارزه از طرف مسلمین بود و پیامبر اسلام هم سیاست های تشویقی نسبت به این امر داشته اند، این عبارت حذف و نسخ شد ولی به چه دلیل این ضرورت در عصر عمر بن خطاب رخ داده است غیر قابل بیان است.
ب) در صورت قبول سخن عمر بن خطاب و پذیرش استدلال وی، از کجا معلوم که این حکم دائمی بوده یا مقطعی.
ثالثاً: اگر این فقره از اذان نسخ شده بود، حتماً از نظر امیرالمومنین علی بن ابی طالب و حسنین مخفی نمی ماند، چرا که اینان اهل بیت پیامبر هستند و اهل البیت ادری بما فی البیت و آیاتی در عظمت عصمت آنان نازل گردیده و پیامبر اکرم نیز آنان را با صدور روایاتی معرفی فرموده است.
۲_
مصادر و منابع روایاتی که تأکید بر ثبوت حی علی خیر العمل دارند معتبر نیستند و از منابع دست اول نیستند بلکه از منابع دست دوم هستند.
عدم نقل حدیث از سوی بخاری و مسلم بمعنای نبودن و ضعف سائر احادیثی که در بقیۀ کتاب ها آمده است نمی باشد. چرا که خودشان اعتراف نموده اند که آثارشان در بر دارنده همه احادیث و روایات صحیح نیستند و خود بخاری هم گفته روایاتی را که صحیح بوده رها کرده ام.
ضمن اینکه کسی تا کنون ادعا نکرده که مجموعۀ کامل احادیث پیامبر اکرم فقط در آن دو کتاب آمده است؟!
و اگر بنا باشد اهل سنت، صحبت و اعتبار احادیث را به بهانه این که در این دو کتاب نیامده کنار بزنند باید قید هزاران روایت را که حاوی بخش مهمی از فقه، تفسیر و تاریخ خود را نیز از اعتبار ساقط کنند و فراموش کنند فلسفۀ نوشتن کتاب المسند که توسط حکیم نیشابوری و جمع آوری آن این بود که احادیثی را که در صحیحین نیستند ولی با ملاک و شروط مسلم و بخاری هم خوانی دارد را بنویسد که نوشت.
۳_
گفته می شود احادیثی که اشاره به جزئیت کرده اند از ضعفا هستند در نتیجه آن اعتبار لازم را ندارند.
باید عرض کنیم:
اولاً: از طریق شیعه از ضعفا نیستند.
ثالنیاً: باید دید میزان و ضابطه در جرح و تعدیل راویان این روایات از جانب علماء علم رجال چه بوده است؟
آیا بجهت مذهب آنان بوده؟ اگر چنین است که حب و بغض وارد شده و معتبر نیست.
آیا بجهت فقدان مدح است؟ اگر چنین است که قابل اعتماد نیست، چرا که بعضی از راویان در مدح چیزی نداریم و در ذم هم مطلبی نقل نشده اینجا باید به دنبال موءیدات دیگر هم بود، سوای اینکه بعضی از فقها این چنین کسانی را که در ذم آنان مطلبی نیامده موثق می دانند.
ثالثاً: اگر بپذیریم که این چنین است که نیست، کثرت طرق مختلف این روایات، این اطمینان را حاصل می کند که صحیح می باشند به این معنا که این احادیث همدیگر را تقویت می کند.
رابعاً: عمل به روایات ضعیف مسبوق به سابقه است فی المثل اهل سنت به روایت ذیل علی رغم ضعف سند و اینکه تنها شخص محل رجوع آن سمره بن جندب است.
روایت: «علی الید،ما اخذت حتی تودیه».
افزودن دیدگاه جدید