خلاصه تقریر درس فقه مقارن استاد حجت الاسلام موسوی مطلق - جلسه پانزدهم
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از موارد اختلاف در اذان گفتن شهادت ثالث است؛ یعنی شهادت بولایت امیرالمومنین علیه السلام، در این باب چند بحث مورد بحث است که عبارتند از:
الف) اهل سنت قائل هستند که شیعه با اضافه کردن شهادت ثالث در اذان بدعت گذاشته اند.
در باب ادعای بدعت باید عرض کنیم یکی از مستندات اهل سنت عبارتی است از شهید ثانی که گفته است:
و أمّا إضافه «أنّ علیّاً ولیّ اللّه»، و نحو ذلک فبدعه
(روض الجنان فی شرح إرشاد الأذهان، ج۲، ص: ۶۴۶، شهید ثانی؛ بوستان کتاب _ قم)
مقصود شهید ثانی با توجه به لفظ (إضافه) آورده شده این است که گوینده آن را جزء اذان بداند. فلذا بسیاری از قدماء و متأخرین و معاصرین از فقهای شیعه بقصد تبرک و تیمن و بقصد رجاء اشکال و ایراد ندانسته اند. و نکته بعد اینکه اثبات بدعت حذف حی علی خیرالعمل در اذان و اضافه کردن الصلاه خیر من النوم راحت تر است چنانچه اثبات شد، تا گفتن و قائل بودن به أشهد ان علیاً ولی الله.
و نکته آخر اینکه در منابع اهل سنت روایاتی وارد گردیده که موءید این معناست که شهادت به ولایت امیرالمومنین بعد از شهادت به رسالت رسول الله بلا اشکال است و بدعت محسوب نگردید از آنجمله:
در ذیل آیۀ ۴۵ سورۀ زخرف آمده است:
وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنَا (سوره زخرف/آیه۴۵)
عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتانی ملک فقال: یا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلک من رسلنا على ما بعثوا .
قلت:على ما بعثوا ؟
قال:على ولایتک وولایه علی بن ابی طالب.
از ابن مسعود - در ذیل آیه ۴۵ سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روایت شده است که فرمود : ای محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطی فرستاده شده اند ؟ پرسیدم به چه شرطی فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولایت تو و ولایت علی بن ابی طالب.
(معرفه علوم الحدیث حاکم النیسابوری ص۹۶)
شیخ عبدالله المراغی المصری نقل می کند:
(( اَنَّ سلمان الفارسی ذکر فیهما - ای فی الاذان والإقامه - الشهاده بولایه علیٍّ بعد الشهاده بالرساله فی زمن النبی (صلی الله علیه وآله )فدخل رجل علی رسول الله فقال : سمعت أمراً لم أسمع قبل ذلک . فقال ماهو ؟ فقال سلمان قد یشهد فی أذانه بعد الشهاده بالرساله الشهاده بالولایه لعلیٍِ فقال: سمعتم خیراً))؛
((همانا سلمان دراذان واقامه شهادت بولایت علی علیه السلام را درزمان پیامبر بعد از شهادت برسالت ذکر می کرد پس مردی برپیامبر خدا ص وارد شد وعرض کرد امری راشنیدم که تابحال نشنیده بودم حضرت پرسیدند چه شنیدی ؟ عرض کرد همانا سلمان دراذان بعد از شهادت برسالت شهادت داد بولایت علی پس رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمودند :خیری راشنیده ای )).
(( انّ رجلاً علی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، فقال: یا رسول الله!
أنَّ اباذر یذکرفی الاذان بعد الشهاده بالرساله ذلک ویقول : أشهَدُ اَنَّ علیّاً ولیُّ الله فأخبربذلک رسول الله (صلی الله علیه وآله )فقال : کذلک أوَنسیتُم قولی فی غدیر خم : مَن کنت مولاه فَعَلیٌ مولاه؟ فمن نکث فانما ینکث علی نفسه))؛
((شخصی به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آمد و گفت: ای رسول خدا، ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت، به ولایت علی شهادت می دهد، رسول خدا فرمودند: همین است؛ آیا کلام من را در روز غدیر خم فراموش کردید که «هرکس که من مولای اویم پس علی مولای اوست»؟ هر کس عهد بشکند بر خود ضرر کرده است)).
( السلافه فی امر الخلافه، شیخ عبدالله مراغی مصری)
و اما بحث بدعت، لازم است بعنوان نمونه یک مورد از مواردی که علماء اهل سنت بدعت را معنا نموده اند بیان گردد:
ابن حجر عسقلانی بدعت را این چنین معنا کرده است:
... و المراد بالبدعه، ما أحدث و لیس له أصل فی الشرع، و ما کان له أصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعه...
مراد از بدعت آن است که: هر چه در دین حادث شود و برای آن اصلی در شرع نباشد به آن بدعت گفته می شود، ولی اگر برای آن اصلی در شرع باشد که بر آن دلالت کند، آن بدعت نیست.
(فتح الباری، ج ۱۳، ص ۲۱۲)
شاطبی از فقهای بزرگ اهل سنت می گوید:
بدعت طریقه ای است در دین که اختراع شده و اصلی در شریعت ندارد.
(الاعتصام، ج ۱، ص ۱۲۷)
غزالی می گوید:
هرگونه نوآوری بدعت و حرام نیست بلکه بدعتی حرام است که با سنت قطعی متضاد باشد و گاهی ابداع واجب است و آن در صورتی است که اسباب، تغییر یاقته و دگرگون شده باشد.
(احیاء العلوم الدین، غزالی، ج ۲، ص۳)
ب) استحباب شهادت به ولایت
در باب روایات استحباب شهادت ثالث می توان به روایات خاص و عام اشاهره کرد، روایات خاص که مشکلی ندارد و روایات عام را می توان از آنها حکم به استحباب را از باب تطبیق کلی بر مصداق استفاده کرد.
در روایات خاص چند نمونه را با مدارک اهل سنت نقل کردیم.
در کتاب السلافه فی امر الخلافه آمده است:
سلمان فارسی در اذان خود شهادت به ولایت امیرالمومنین را اضافه نمود فلذا بعضی از صحابه بمحضر پیامبر شکایت کردند، حضرت به اعتراض آنان توجهی نکردند و مهر تأئید بر کار سلمان زدند.
و ایضاً در همین کتاب آمده است بعد از جریان غدیر ابوذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیرالمومنین شهادت داد، جمعی از منافقین مطلب را بعنوان اعتراض به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) عرضه کردند، پیامبر فرمودند:
«اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه؟»
پس چه بود معنای خطبه طولانی من که در آن صحرا و گرمای شدید برای شما خواندم؟ آیا معنای آن غیر از این بود که علی ولی خداست؟
سپس حضرت فرمودند:
مگر نشنیدهاید که من گفتم آسمان سایه نیفکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگوتر از اباذر باشد.
( السلافه فی امر الخلافه، شیخ عبدالله مراغی مصری، از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می باشد کتاب ایشان از جمله کتب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود می باشد )
روایات خاص
وَ عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَهَ أَیْضاً قَالَ: أَتَى اِبْنُ اَلْکَوَّاءِ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ وَ اَللَّهِ إِنَّ فِی کِتَابِ اَللَّهِ آیَهً اِشْتَدَّتْ عَلَى قَلْبِی- وَ لَقَدْ شَکَکْتُ فِی دِینِی فَقَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ عَدِمَتْکَ مَا هِیَ؟ قَالَ قَوْلُ اَللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى- وَ اَلطَّیْرُ صَافّٰاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاٰتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ فَمَا هَذَا اَلصَّفُّ؟ وَ مَا هَذِهِ اَلطُّیُورُ؟ وَ مَا هَذِهِ اَلصَّلاَهُ؟ وَ مَا هَذَا اَلتَّسْبِیحُ؟ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ:
وَیْحَکَ یَا اِبْنَ اَلْکَوَّاءِ إِنَّ اَللَّهَ خَلَقَ اَلْمَلاَئِکَهَ عَلَى صُوَرٍ شَتَّى أَلاَ وَ إِنَّ لِلَّهِ مَلَکاً فِی صُورَهِ دِیکٍ أَبَحَّ أَشْهَبَ بَرَاثِنُهُ فِی اَلْأَرَضِینَ اَلسُّفْلَى وَ عُرْفُهُ مُثَنًّى تَحْتَ عَرْشِ اَلرَّحْمَنِ لَهُ جَنَاحٌ بِالْمَشْرِقِ مِنْ نَارٍ وَ جَنَاحٌ بِالْمَغْرِبِ مِنْ ثَلْجٍ فَإِذَا حَضَرَ وَقْتُ کُلِّ صَلاَهٍ قَامَ عَلَى بَرَاثِنِهِ ثُمَّ رَفَعَ عُنُقَهُ مِنْ تَحْتِ اَلْعَرْشِ ثُمَّ صَفَقَ بِجَنَاحَیْهِ کَمَا تَصْفِقُ اَلدِّیَکَهُ فِی مَنَازِلِکُمْ فَلاَ اَلَّذِی مِنْ نَارٍ یُذِیبُ اَلثَّلْجَ وَ لاَ اَلَّذِی مِنَ اَلثَّلْجِ یُطْفِئُ اَلنَّارَ ثُمَّ یُنَادِی أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّمُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ اَلنَّبِیِّینَ وَ أَنَّ وَصِیَّهُ خَیْرُ اَلْوَصِیِّینَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ اَلْمَلاَئِکَهِ وَ اَلرُّوحِ قَالَ فَتَصْفِقُ اَلدِّیَکَهُ بِأَجْنِحَتِهَا فِی مَنَازِلِکُمْ بِنَحْوٍ مِنْ قَوْلِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ تَعَالَى کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاٰتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ مِنَ اَلدِّیَکَهِ فِی اَلْأَرْضِ .
و از اصبغ بن نباته نقل است که گفت: ابن کوّاء خدمت حضرت أمیر حاضر شده و گفت: بخدا سوگند که در قرآن آیهاى است که آنچنان بر قلب من سخت آمده که در دین خود به شکّ و تردید افتادهام. حضرت فرمود: مادرت مرگ و فنایت را ببیند! کدام آیه را مىگویى؟ گفت: این فرمایش خداوند که:« وَ اَلطَّیْرُ صَافّٰاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاٰتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ » مراد از صفّ چیست؟[و این طیور کدامند؟] و این نماز و تسبیح چیست؟ حضرت أمیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: واى بر تو اى ابن کوّاء! خداوند متعال فرشتگان را بر صورتهاى گوناگون خلق کرده، این را بدان که خداوند را فرشتهاى است به صورت خروس سپید بلندآواز که چنگال آن از زمینهاى پائینى گذشته و تاج آن خروس به زیر عرش چسبیده و تا شده است، و آن را دو بال است که یکى در مشرق از آتش، و دیگرى در مغرب از برف است، پس هنگام هر نمازى بر چنگالهاى خود ایستاده؛ گردن خود را از زیر عرش بلند نموده و دو بال خود را همچون خروس در منازلتان به هم مىزند، در این وقت نه آن بال آتشین برف را آب مىکند، و نه بال برفى آتش را خاموش مىسازد، سپس ندا سر مىدهد:« أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّمُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ سَیِّدُ اَلنَّبِیِّینَ وَ أَنَّ وَصِیَّهُ خَیْرُ اَلْوَصِیِّینَ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ اَلْمَلاَئِکَهِ وَ اَلرُّوحِ »، فرمود: در این حال صوت آن خروس به منازل شما رسیده و دو بال خود را مانند همان فرمایش الهى:« کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاٰتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ »برهم مىزند و در زمین تسبیح مىکند.
(احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۵۴۱و ۵۴۲)
کیفیت دلالت حدیث بر مدعی این است که ندای فرشتۀ آسمانی در وقت نماز، همان اذان است.
این موضوع با حدیثی صحیح السند از امام صادق علیه السلام تأیید می شود که راوی از حضرت پرسید:
چه بسا وقت بر ما به جهت أبر مشتبه می گردد، آن وقت چه کنیم؟
حضرت فرمود:
این پرندگانی که نزد شما در عراق است که به آن خروس می گویند می شناسید؟
عرض کردم: آری.
فرمودند:
هرگاه صدایشان بلند شد، وقت نماز رسیده است.
(وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۱۷۱/ کافی، ج ۳، ص ۲۸۴، ح ۲)
شیخ حرّ عاملی در کتاب اثبات الهداه بسند خود از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) نقل می کند که فرمود:
رأیت لیله أسری بی إلی السماء الرابعه دیکاً ینادی: «لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین (ع) ولی الله».
شبی که مرا به آسمان چهارم بردند در آن جا خروسی را دیدم که ندا می داد: «لا إله إلا الله، محمد رسول الله، علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین (ع) ولی الله».
( اثبات الهداه، ج ۲، ص ۲۸۵)
طبرسی از قاسم بن معاویه نقل می کند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اینها در باب معراج حدیثی نقل می کنند که پیامبر (صلی الله علیه وآله ) هنگام عروج، عرش الهی را دید که بر آن نوشته شده بود:
«لا إله إلا الله، محمد رسول الله، ابوبکر صدیق» حضرت علیه السلام فرمود:
سبحان الله، غیّروا کل شئ حتی هذا؟ قلت: نعم، قال علیه السلام: إن الله عز وجل لما خلق العرش کتب علیه:
لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، ولما خلق الله عز وجل الماء کتب فی مجراه:
لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، ولما خلق الله عز وجل الکرسی کتب علی قوائمه: لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، وهکذا لما خلق الله عز وجل اللوح، ولما خلق الله عز وجل جبرئیل، ولما خلق الله عز وجل الأرضین - إلی قضایا أخری، فقال فی الأخیر:
قال علیه السلام: ولما خلق الله عز وجل القمر کتب علیه:
لا إله إلا الله محمد رسول الله علی أمیر المؤمنین، وهو السواد الذی ترونه فی القمر، فإذا قال أحدکم: لا إله إلا الله محمد رسول الله، فلیقل: علی أمیر المؤمنین.
سبحان الله؛ همه چیز را تغییر دادند؛ حتی این را؟ گفتم: آری، پس فرمودند: خداوند وقتی عرش را آفرید بر روی آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین، وقتی آب را آفرید در محل حرکت آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسو الله علی امیر المومنین، وقتی خداوند کرسی را آفرید بر پایه های آن نوشت: لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین و وقتی خداوند لوح را آفرید نیز چنین کرد و وقتی جبریل را آفرید و وقتی زمین ها را آفرید؛ و... پس در انتها فرمودند: و وقتی خداوند ماه را آفرید بر روی آن نوشت:
لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیر المومنین و این همان سیاهی است که در ماه می بینید؛ پس هر زمان که یکی از شما گفت: لا اله الا الله محمد رسول الله، پس باید بگوید: علی ولی الله.
(احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۵۸)
اگر کسی اشکال کند بر روایات احتجاج طبرسی بر این که غالب این روایات مرسل است در نتیجه فقیه نمی تواند فتوا دهد، باید عرض شود:
اولاً: این قاعده مورد پذیرش خیلی از علماء می باشد که عمل مشهور به روایت مرسل یا ضعیف، نقص سند آن روایت را جبران می کند.
ثانیاً: قاعدۀ تسامح در این جا جاری است و آن اینکه برای احکام استحبابی دلیل قطعی معتبر لازم نیست و ادلۀ استحباب و سنن تسامح شده است.
ثالثاً: خود مرحوم طبرسی در مقدمۀ کتابش می فرماید: من با اینکه سند روایات را ذکر نکرده ام و آنها را در ظاهر مرسل می بینید ولکن این روایات در بسیاری از موارد مورد اتفاق و مشهور بین اصحاب است و عمل نیز بر طبق آنهاست، به همین دلیل از ذکر سندهای آنها بی نیاز گردیدم.
ج) برخی از علماء از همان ادلۀ استحباب احتیاط واجب را در شهادت ثالثه قائل شده اند.
د) در این بین عده ای از فقهاء و بزرگان نیز فتوا به جزئیت و وجوب شهادت ثالثه داده اند از آنجمله:
۱_ علامه مجلسی
در بحار الانوار فرموده اند: بعید نیست که شهادت به ولایت از اجزاء مستحبه اذان باشد زیرا که شیخ طوسی، علامه حلی، و شهید اول تصریح کرده اند که احادیثی در اینباره وارد شده است.
( بحار الانوار، ج ۸، ص ۱۱۱)
۲_ صاحب حدائق
مرحوم آیت الله شیخ یوسف بحرانی متوفی ۱۱۸۶ پس از نقل بیان مرحوم علامه مجلسی آن را تأیید کرده و بر گزیده است.
(حدائق، ج ۷، ص ۴۰۳)
۳_ مرحوم کاشف الغطاء
این بزرگوار در حاشیۀ خود بر عروه الوثقی میفرماید:
ممکن است از عمومات ادله استفاده کنیم که شهادت بر ولایت و صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) از اجزاء مستحبۀ اذان و اقامه باشد.
(کلمات الاعلام، ص ۳۲)
۴_ مرحوم آیت الله حکیم
آیت الله العظمی سیّدمحسن حکیم می فرماید:
«بل ذلک فی هذه الأعصار معدود من شعائر الایمان و رمز إلى التشیع، فیکون من هذه الجهه راجحاً شرعاً بل قد یکون واجباً، لکن لا بعنوان الجزئیه من الأذان»؛
بلکه شهادت به ولایت در اذان در این زمان از شعائر ایمان و رمز تشیع به حساب می آید؛ بنابراین از این جهت شرعا رجحان دارد؛ بلکه گاهی واجب می گردد؛ اما نه به عنوان جزئیت در اذان.
(مستمسک العروه الوثقی، ج ۵، ص ۵۴۵)
افزودن دیدگاه جدید