زادروز: 1314 | 1354ه.ق
دین: اسلام
مذهب: تشیع

آیت الله حجّت هاشمی موسوی خراسانی

_ زندگی‌نامه کوتاه

ابو مُعین حمید الدّین، آیت الله حجّت هاشمی موسوی خراسانی[1]، متولّد 1354 ق، فرزند مرحوم حاج سیّد حسین موسوی است. حضرتش در محضر استادانی بنام همچون آیات عظام:

1. شیخ محمّد تقی ادیب نیشابوری؛

2. حضرت آقای فقیه سبزواری؛

3. شیخ محمّد حسن هروی؛

4. سیّد محمّد هادی میلانی؛

5. سیّد رضا فاضل هاشمی سبزواری؛

6. شیخ حسن خاوری؛

7. شیخ محمّد رضا کلباسی؛

کسب دانش کرده، و خود در مشهد مقدّس به تدریس و تربیت نفوسِ مُستعد، همّت فراوان گماشت.

برخی آثار ایشان عبارت‌اند از:

1. شرح کلمات و جملات امیرالمؤمنین علیه السلام؛

2. دیوان؛

3. فوائد الحجّتیّه؛[2]

4. بدایة؛[3]

5. شافیه؛[4]

6. مهدی الاریب[5]؛

7. شرح چهل حدیث در فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام؛

8 . مرآت الحجّه؛

و...[6]

وی عالمی جلیل‌القدر، فقیهی عارف، ادیبی بزرگ و در علوم غریبه ید طولائی دارد و اکنون در مشهد مقدّس در جوار مرقد مطهر ثامن الحجج امام علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه آلاف التحیة والثنا سکونت دارند.

 

حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق:

_ آغاز آشنائی

با نام و چهرة این عالِمِ ربّانی و عارف صمدانی، آیت‌الله ابومعین حجّت هاشمی خراسانی، آن‌گاه آشنا شدم که حضرت استاد آیت‌الله حاج شیخ عبدالقائم شوشتری از ایشان دعوت کرده بود برای ماه مبارک رمضان به دورود تشریف بیاورد. چهرة جذّاب، محاسن بلند، شال سبزِ کمر و نورِ چهره، از وی تمثالی زیبا و یگانه ساخته بود که هر بیننده‌ای را جذب می‌کرد. در آن ایّام، ما چندان جرأت نداشتیم که از نزدیک، چیزی از ایشان بپرسیم یا اُنسی با ایشان برای‌مان حاصل شود. البتّه حضرت استاد شوشتری فرمود:

«اصل فلسفه‌ی آمدن ایشان، برای انجام یک اربعین بسیار مهم بود». حضرت آقای حجّت درباره‌ی این سفر و خاطره‌ی آن در کتاب مرآة الحجّه مرقوم فرموده:

«... در سال 1409 ق، به دورود لرستان به جهت دعوت یکی از شاگردان قدیم رفتم به نام شیخ عبدالقائم شوشتری، که اکنون امام جمعه‌ی این شهر و از شاگردان عرفانی و باوفای من است. و یک ماه مبارک آن‌جا بودیم و سخت بر ما مبارک بود و خوش گذشت».

حضرت استاد شوشتری می‌فرمود:

«ادبیّات عرب را نزدِ حضرت استاد عارف والامقام، جناب آقای حجّت هاشمی می‌خواندم و در ساعتی جداگانه، بقیّه‌ی اَلواح علمِ اَعداد را فرا گرفتم، ولی دیدم علوم غریبه نَه تنها دردی را دوا نمی‌کند بلکه یک حجاب بسیار خطرناک است. استاد فهمید و مرا به سِیر و سلوک راهنمایی کرد. ایشان اوّلین کسی بود که به بنده درس عشق خدا را آموخت و من سخت مشتاق این راه شدم».

مؤلّف نیز توفیق داشته گهگاه اگر مانعی نباشد و توفیق، رفیق راه بشود، محضرش مُشرّف شَوَم. طبیعی است که ایشان، اَذکار و ختم‌هایی را تعلیم فرموده، که مُجاز و صلاح به گفتن و نوشتن در این مجموعه نیست، ولی انصافاً حضرتش در این‌گونه امور قوی و متبحّر است و نَفَس بسیار قوی و مسلّطی دارد. شاید گزاف نباشد اگر بگویم نسخه‌ی دوم پدربزرگشان یعنی عارف کبیر، مقتدای اهل نظر، عالِمِ ربّانی، مرحوم حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رحمت الله علیه[7] است.

 
_ نَفَس استاد

می‌فرمود:

«نَفَسِ استاد، چیزِ دیگری است. اثر دیگری دارد. استاد، همه‌چیزش را نثار شاگرد می‌کند؛ فلذا شاگردان هیچ‌وقت نباید استادان خود را فراموش کنند و خود را بی‌نیاز از او ببینند. فکر کنیم آیا واقعاً نسبتِ ما با استادان، مثلِ عبد و مولا هست[8]. مگر مولی الموحّدین امیرالمؤمنین نفرموده: «مَنْ عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیّرنی عَبداً»[9] واقعاً ما عبد استادان هستیم»؟

خود نسبت به استادانش این‌گونه بوده است. چُنان‌که درباره‌ی یکی از آنان قدوة العلماءالمتأدّبین، زبدةالحکماالمتألّهین، مرحوم حاج شیخ‌محمّدتقی ادیب نیشابوری مرقوم داشته:

«همیشه خویش را بنده و گدای او می‌دانستم و از جان و دل، او را دوست می‌داشتم و تا آخِرِ عمر، با جنابش باصفا و وفا بودم و با این‌که حوزه‌ی تدریس داشتم و در اواخر حوزه، درس من عظیم‌تر بود و در ظاهر، از وی بی‌نیاز بودم ولی در معنی، سخت به او حاجت داشتم. از آن‌که او دریا و من ابر، بلکه من قطره و او اقیانوسِ اعظم بود. لااقل هفته‌ای یک‌مرتبه خدمت او می‌رسیدم و دست او را از روی صدق‌نیّت می‌بوسیدم و در مقابلش چون عبدِ ذلیل می‌نشستم و بسیار هدیّه می‌بُردم».

 

_ لذّتِ خلوت

می‌فرمود:

«بعد از لذّت مناجات با خدای متعال و زیارت، هیچ لذّتی همانند خلوت و کناره‌گیری از مردم نیست. مگر همدلی از اهل درد که آن هم نایاب است. با مردم به قدر ضرورت و اَحیاناً رفع احتیاجاتشان».

 

_ آثار توسّل و تهجّد

می‌فرمود:

«تهجّد شب و توسّل به ائمّه‌ی طاهرین، انسان را به سرمنزلِ مقصود می‌رسانَد. ما از اصل خودمان دور شده‌ایم. این دو کار، ما را به اصل خودمان می‌رسانَد».[10]

 

_ آثار احترام به والدین

می‌فرمود:

«احترام پدر و مادر، لازم و واجب است. دستورهای آنان اگر تلخ هم باشد، خدای متعال آثارش را شیرین می‌کند و اگر مخالفت آنان شیرین به نظر برسد، در نهایت تلخ و زننده خواهد بود».

 

_ نصایحی از مرحوم ادیب

محضرش عرض شد تا نصیحتی بفرمایند. فرمود:

«از یکی از استادانم دانشمند معظّم، آقای ادیب هروی همین تقاضا را داشتم. فرمود:

1. بدان که رفیق پیدا نمی‌شود. پس یعنی با خدا رفیق باش (یا رَفیقً مَنْ لا رَفیقَ لَهُ)؛[11]

2. مدح و ذَمِّ مردم، در «حالَ»تْ اثری نداشته باشد؛

3. با خدا راهی داشته باش و از همان راه برو».

 

_ فلسفه‌ی تعریف از خود

روزی محضرش عرض کردم: در برخی آثار یا بیاناتِ شما، بوی تعریف اِستشمام می‌شود! آیا علّتی دارد؟

فرمود: «بالأخره بعضی با دیدن و شنیدن این حرف‌ها زود مرخص می‌شوند. امّا افرادی که ماندنی باشند، ملتفتِ این مسایل نیستند».

آن کس است اهلِ بشارت، که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی، مَحرمِ اسرار کجاست؟[12]

منبع: کتاب جام حضور، تالیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق، صفحه 147 الی 155

 

پی نوشت ها

[1] . وی نوة دختری عارف عالی قدر مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی می‌باشد.

[2] . شرح بهجة المرضیه.

[3] . شرح هدایه در نحو.

[4] . شرح حاشیه در منطق.

[5] . شرح باب  اوّل و چهارم مغنی اللّبیب.

[6] . خرمن معرفت / 34؛ با اندکی تلخیص و تصرّف.

[7] . (1279 ـ 1361 ق)؛ مدفون در آستان قدس رضوی، صحن انقلاب، کنار ایوان عبّاسی. یک بار در صحن عتیق رضوی، در حالت مکاشفه حضرت رضا × را دید که جَنبِ ایوان عبّاسی نشسته‌اند و زُوّار را نظاره می‌کنند. پس: وصیّت کرد او را در همان محلِّ استقرارِ کرسیِ امام × به خاک بسپارند.

[8] . مؤلّف، از مرحوم آیت‌الله سیّد عبدالکریم کشمیری پرسیدم: «رابطه‌ی شاگرد و استاد باید چگونه باشد؟ فرمود: عبد و مولا».

[9] . نهج البلاغه.

[10] . هر کسی کو دور ماند از اصل خویش           باز جوید روزگارِ وصل خویش (مولی).

[11] . از دعای جوشن کبیر. در دعای مشلول نیز می‌خوانیم: «یا شَفیقُ یا رَفیقُ».

[12] . غزل‌های حافظ / 18.