نامه عرقانی مرحوم شیخ عبدالکریم حامد به استاد شیخ عبدالقائم شوشتری- بخش اول اخلاص در بندگی

مرقومه شریف عارف گمنام مرحوم شیخ عبدالکریم حامدی که حاوی نکات ظریفی است و در جواب نامه حضرت استاد شوشتری در مورخه 52/11/30 نگاشته شده است
کد خبر: 17151

حضور محترم جناب آقای عبدالقائم شوشتری زید توفیقاته.

پس از تقدیم عرض سلام واردات،انشاءالله وجود شریف به سلامت بوده، چندی قبل نامه ای از جنابعالی رسید، آنچه مرا بر آن داشت که جواب آن را بدهم ،تواضع جنابعالی بود،این را هم از او بدانید.

إِلَهِي إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحَاسِنُ مِنِّي فَبِفَضْلِكَ وَ لَكَ الْمِنَّةُ عَلَيَّ

«خدايا! آن‌گاه که زيبايي‌هايي از من نمايان ‌گردد، تو به فضل خود آن‌ها را نماياندي و بر من منت نهادي»

(دعای امام حسین در روز عرفه)

وکمتر در زندگی اشخاص را دیده ام که در مقابل حرف حق تواضع داشته باشند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ

«در [وحی بودن و حقّانیّت] این کتابِ [با عظمت] هیچ شکی نیست؛ سراسرش برای پرهیزکاران هدایت است.»

(آیه 2 سوره بقره)

آنچه در بدو امر منتقل می شویم، تقوا یعنی اجتناب از معصیت و اتیان واجبات، همین طور است؛ اما نکته در این خوابیده است که اغلب غافل ازآن هستند ،اگر شخصی متقی است، لابد هدایت شده که تقوا دارد ،اگر تقوا دارد لابد هدايت شده و این به قول علماء تحصیل حاصل است منتهی هدایت و تقوا البته مراتبی دارد،

«القُرآنُ يُفَسِّرُ بَعْضُهُ بَعْضا» (نهج البلاغه خطبه133)

بعد از آنکه شیطان گفت

«قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ»

«گفت: به عزتت سوگند همه آنان را گمراه می کنم، مگر بندگان خالص شده ات را.»(آیه 82و 83 سوره ص)

 مطلب تمام است.اگر کسی از ترس جهنم یا به طمع بهشت عبادت کند و اجتناب از معصیت نمود مسلّم این خالص نیست و اگر هم خالص نبود، مسلم شیطان او را گمراه کرده و او از راه حق و حقیقت به در برده. پس چطور میشود جمع بین این دو نمود و حال آنکه زیاد دیده شده اشخاصی که واقعا به تمام قوا میکوشند، واجبات را به جا میآورند و منهیات را ترک میکنند، بگوییم اینها گمراه هستند؟ بله چه گمراهی بالاتر از اینکه بنده باید هدفی جز رضای خدا نداشته باشد و دردلش جز خدا کسی راه نداشته باشد و حال اینکه می بینیم این گونه اشخاص برای ارضاءنفس خود این زحمات را میکشند و در دل جز حُب حور و غلمان و خوشگذرانی در بهشت هدف دیگری ندارند. پس این خداپرستی نشد و جز خود پرستی چیز دیگری نیست.

اگر خبر عنوان بصری به نظر جنابعالی رسیده باشد که مفصل است تا اینجا که حضرتش میفرماید:

  «فَاطْلُبْ أَوَّلًا مِنْ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ»

«در آغاز حقيقت بندگي را در خود جستجو كن»

وآن سه چیز است:

اول آنکه شخص خود را مالک چیزی نبیند

«عند ذالک هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ»

«در آن هنگام انفاق بر او آسان میشود»

دیگر اینکه کارهایش را تفویض به خدا کند،

«عند ذالک هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا»

«درآن هنگام مصیبت ها بر او آسان  میگردد»

سوم آنچه خداوند متعال امر ونهی فرموده به جای آورد

«عند ذالک هَانَ عَلَيْهِ إِبْلِيسُ»

«در ان هنگام ابلیس بر او آسان میشود»

بعد می فرمایند:

«فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِينَ» (بحارالانوار ج 1، ص 225، ح 17)

«این اولین درجه تقواست»

اگر تقوی این است که امام میفرماید، به قول معروف علی می ماند و حوضش. به قول بنده علی می ماند و حوضش و شیعیانش. خداوند متعال هم که فرموده:

«إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ»

« خدا فقط از پرهیزکاران می پذیرد.» (آیه 27 سوره مائده)

لذاست که امام می فرماید :

«النَّاسُ كُلُّهُمْ بَهَائِمُ ثَلَاثاً إِلَّا قَلِيلًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنُ غَرِيبٌ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ»

«امـام بـاقر عليه السلام: مردم همگى بمانند چهار پايانند. اين جمله را سه بار تكرار ميكرد، سپس مى فرمود: ـ جز اندكى از مؤمنين ، و مؤمن غريب است ـ اين جمله را هم سه بار ميفرمود.» (اصول كافى ج 3 ص 340 حدیث 2)

مردم همه حیوانند اين را 3 مرتبه فرمود مگر کمی از مومنین

و این تقوی حاصل نشود جز به محبت خدای متعال، شاهد:

«وَ انْهَجْ لِی إِلَى مَحَبَّتِک سَبِیلاً سَهْلَةً أَکمِلْ لِی بِهَا خَیرَ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ»

«و راهي هموار بسوي عشقت برايم باز كن وبه سبب آن خير دنيا و آخرتم را كامل كن» (دعای بیستم صحیفه سجادیه دعاي مكارم الاخلاق)

منشاء کل خیرات حب الله و منشا کل فساد محبة غیر الله

منشاء تمام خوبيها دوست داشتن خدا و منشاءتمام بديها دوست داشتن غيرخداست

ومحبت وعلاقه ای که ما به خودمان داریم،اینهم جزءمحبت غیرخداست و مارا به فساد می کشاند منتها فساد هم درجاتی دارد ،کمتر فسادش این است که اگر عمل برای خود بود و منشأ{آن} حبّ ذات بود،این عمل فاسد است و چه به بسا اینکه انسان را هم به عجب بیاندازد که:

«وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ»

«و بندگی‌ام را به آلودگی خودپسندی تباه مکن» (دعای بیستم صحیفه سجادیه دعاي مكارم الاخلاق)

و اخبار و روایت هم دال بر این مطلب است که باید عمل را خالص کرد که پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله به اباذر میفرماید:

«يا أبا ذرٍّ ، لِيَكُن لَكَ في كُلِّ شَيءٍ نِيَّةٌ صالِحَةٌ ، حتّى في النَّومِ و الأكلِ»

«ای ابوذر در هر کاری نیت صالح(رضای خدا) داشته باش حتی درخوابیدن و خوردن  یعنی نیت خالص برای خدا داشته باش.»

(وسائل الشيعه ج 1 ص 48)

وبرای اینکه ما راه را از چاه بشناسیم و به اشتباه نیفتیم، ائمه طاهرین عليهم السلام نشانه های راه را برای ما توضیح داداند. یکی همین که پیغمبراکرم میفرمایند:

قال النبي  صلي الله عليه و آله:

«إنَّ لِكُلِّ حَقٍّ حَقيقةً ، و ما بَلغَ عَبدٌ حقيقةَ الإخْلاصِ حتّى لا يُحِبَّ أنْ يُحْمَدَ على شيءٍ مِن عَمَلٍ للّه »

معنی این حدیث:برای هر حقی حقیقت وجوهره ای هست و هیچ بنده ای به حقیقت اخلاص نمی رسد مگر اینکه دوست نداشته

باشد تا برکاری که برای خدا کرده ستوده شود.

(مستدرك ج 1 ص 100)

از حضرت عیسی علیه السلام سوال کردند:

«ما لاخلاص؟ قال الذی یعمل و لا یحب ان یمدحه»
«اخلاص چیست؟ گفت:کسی کاری میکند ودوست ندارد که ستوده شود»

 پس اگر کسی عملی کرد و مردم فهمیدند و تعریف او را کردند، خوشش آمد، همین دال بر این است که این عمل خالص نبوده.

 باید اصلاً ریشه مدح مردم را از دلش بیرون برود و این کاریست بس مشکل. اما اگر خدا بنده ای را پیدا کرد که واقعا در بند او بود

 نه بند خودش، این کار را در حق او خواهد کرد و اگر کسی خدا را شناخت،دیگر مردم در نزد او چیزی نیستند تا مدح و ذمّشان در او اثری گذارد که این خود،ی کی از نشانه های مومن است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میفرماید:

«لایخرق الثـناءسمعه کان لم یسمعه»

«مدح و ستایش در گوش او نفوذ نمیکند گویا او نشنیده است»

(بحارالانوار ج 67، ص 336، ح 70)

و دیگر:

«کل عمل لا یرد بها وجه الله فعلیها قبح الریاء ولها سوء الجزاء»

«هر کاری که خداوند از آن اراده نشده است زشتی ریا برآن نشسته است وبرای آن زشتی  کیفر است»

قریب به این مضمون:

« لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ كُلِّ عَالِمٍ يَدْعُوكُمْ إِلَّا عَالِمٌ يَدْعُوكُمْ مِنَ الْخَمْسِ إِلَى الْخَمْسِ مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْيَقِينِ وَ مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّيَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَى النَّصِيحَةِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الزُّهْدِ.»

«تنها در محضر دانشمندانى نشينيد كه شما را از پنج چيز به پنج چيز فرا مى خوانند: از دو دلى به يقين، از ريا به اخلاص، از دنيا خواهى به دنيا گريزى، از تكبّر به فروتنى و از ناخالصى به خلوص.» ( إختصاص شيخ مفيد ج 1، ص 335)

اگر شما پیدا کردی سلام حقیر را هم برسانید.

هر راهی که انسان می خواهد برود معلوم است توشه لازم دارد.

همچنین راه خدا پرستی توشه لازم دارد که امام (کاظم) علیه السلام می فرماید:

«وقَد عَلِمتُ أنَّ أفضَلَ زادِ الرّاحِلِ إلَيكَ عَزمُ إرادَةٍ يَختارُكَ بِها»

«به راستى دانستم كه بهترين توشه مسافر كوى تو ، تصميمى است كه با آن ، تو را انتخاب كند.» (إقبال ج 3 ص 277)

اگر بنده ای واقعا خدا را اختیار کرد و برگزید، خدا هم او را اختیار خواهد کرد و بر می گزیندش و این بنده را دیگر به حال خودش نخواهد گذاشت که:

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ

«خدا یار اهل ایمان است که آنان را از تاریکیهای جهل بیرون آرد و به عالم نور برد»(سوره بقره آیه ۲۵۷)

____________________________________________________

منبع کتاب خرمن معرفت، حجت الاسلام موسوی مطلق

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.