متن بیانات استاد موسوی مطلق در برنامه تلویزیونی راز فصل ضیافت یادنامه آیت الله شیخ محمدتقی بهلول
برنامه تلویزیونی راز فصل ضیافت یادنامه آیت الله شیخ محمدتقی بهلول
مهمان: حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق
میزبان: دکتر وحید یامین پور
دکتر وحید یامین پور:
بسم الله الرحمن الرحیم آقایان و خانمها سلام شبتون بخیر, با برنامه راز در خدمت شما هستیم طاعاتتون قبول نماز و روزههاتون قبول باشه انشاالله
مستحضرید که در برنامه راز هر شب یک شخصیت, یکی از علما و اهل معنا, سالکان الی الله خدمت شما معرفی و از زاویه اون شخصیت و به یاد او ما نکاتی را میآموزیم و به خودمون در واقع تذکر میدهیم.
امشب درباره یک شخصیت کم نظیر تاریخ معاصر میخواهیم صحبت بکنیم, احتمالاً شما اسمش رو شنیدید, شخصیتی است که اسراری و رموزی در زندگی اوست, شخصیتی که هم در اوج معنویت و عرفان است و کرامات بسیاری از او نقل شده و هم به عنوان یک مبارز سیاسی بینظیر در تاریخ معاصر ایران و جهان اسلام و جهان تشیع شناخته میشود.
شیخ محمدتقی بهلول رحمت الله علیه, مردی که قریب به صد سال عمر کرد ایشون.
اواخر عمر ایشون، ایشون را ملاقات کردم در اوایل دهه ۸۰ .
پیرمردی فرتوت, تکیده, لاغر که دائم الصوم بود، همیشه روزه بود و دائم الذکر و دائم التوسل به حضرت صاحب امر عجل الله تعالی فرجه الشریف.
حدود ۸۰ سال ایشون مبارزه سیاسی کرد, از دوران جوانی در گناباد بر علیه انحرافات صوفیه مبارزات خودش رو شروع کرد و سپس به سبزوار بعد مشهد, افغانستان, نجف, قم و بسیاری از نقاط دیگر.
کم حرف بزنم بگذارید بخشی از این اتفاقات را از روی متن قرائت بکنم,
محمدتقی بهلول گنابادی در ۸ جمادیالثانی سال ۱۳۲۸ قمری یعنی ۱۲۸۹ شمسی در گناباد استان خراسان متولد شد. شیخ محمدتقی بهلول از ایام کودکی خود چنین میگوید:
همیشه بعد از درس و منبر در اوقات فراغت به بازیهای کودکانه میپرداختم, اهالی محله هم میگفتند نه به آن منبر و روضهات نه به این بازی گوشیهایت
رفتارهای تو مثل رفتار بهلول زمان امام صادق علیه السلام است. تقریباً از همان زمان و به دلیل همان تشابه این اسم روی من ماند.
محمدتقی بهلول در ۶ سالگی به مکتب رفتو قرآن را نزد خاله پدرش آموخت. هشت سالگی حافظ کل قرآن شد. درسهای حوزه از ادبیات تا قوانین را نزد پدر آموخت و برای ادامه تحصیل راهی سبزوار و سپس قم شد دروس سطح, رسائل و مکاسب را نزد آخوند ملاعلی معصومی همدانی و سید شهاب الدین مرعشی نجفی گرفت.
بعد از مدتی برای زیارت و سپس برای تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف شد و در درس خارج آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شد.
نکته اینجاست که شیخ محمدتقی بهلول, یک جوان حافظ قرآن پر از انرژی و نشاط و جویای معنویت و علم میرود خدمت سید ابوالحسن اصفهانی آن مرجع بینظیر جهان تشیع, سید ابوالحسن اصفهانی به او چی میگه:
اینجاش را با هم بخوانیم:
محمدتقی بهلول در منبرهای خود در گناباد به مخالفت با فرقه صوفیه و افشاگری علیه آنان پرداخت وقتی پدر جان وی را در خطر دید او را به سبزوار فرستاد.
بهلول ماه رمضان آن سال در سبزوار به منبر رفت و شروع به انتقاد از کارهای خلاف شرع دولت و ماموران حکومتی کرد در ابتدای ماه محرم آن سال امان الله خان پادشاه افغانستان که از سفر ترکیه و دیدار آتاتورک باز میگشت به سبزوار رسید پیش از آمدن او باغ ملی سبزوار را آذین بسته بودند. زنان رقصنده با مشروبات الکلی آماده پذیرایی از امان الله خان بودند.
مومنین سبزوار محرمانه گریه میکردند ولی جرات مخالفت نداشتند, شیخ بهلول ساعت ۴ بعد از ظهر آن روز به باغ ملی و محل جشن رفت آن منظره را تماشا کرد و آهسته آهسته شروع به گریه کرد, به تدریج مردم دور او جمع شدند شیخ که فرصت را مناسب میدید شروع به صحبت کرد, من تاسف میخورم که چرا باید شب اول محرم شهر ما مثل شام زینت شود و دشمنان دین در این باغ عیاشی کنند و کارهای خلاف شرع انجام بدهند.
باید این بساط برچیده شود به تدریج با حضور انبوه مردمی که به حمایت از بهلول جمع شده بودند شهردار سبزوار مضطرب و لرزان به ماموران شهربانی دستور داد بساط جشن را جمع کنند.
پس از این ماجرا شیخ بهلول با پای پیاده از سبزوار عازم قم شد. حدود یک مه و نیم این سفر به طول انجامید, شیخ بهلول در قم به مقابله با اقدامات رضا شاه پهلوی پرداخت و در سخنرانیهای آتشین به افشاگری علیه رژیم پرداخت, رئیس شهربانی قم درصدد دستگیری او برآمد اما شیخ بهلول هر بار موفق به فرار از چنگ ماموران دولتی شد. پس از مدتی بهلول به سبزوار بازگشت و به همراه مادرش به قصد زیارت عتبات عالیات راهی عراق شد, تصمیم او این بود که علاوه بر زیارت به تکمیل تحصیلات بپردازد.
اما دیدار و گفتگویی سرنوشت ساز برگ زرین دیگری از کتاب مبارزات او را ورق زد, روزی از روزها که شیخ بهلول در محضر پرفیض مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی حاضر شده بود. استاد خطاب به او گفت:
شما از چه کسی تقلید میکنید, بهلول جواب داد از شما.
استاد گفت:
من میگویم در اینجا یعنی نجف مجتهد درس خوان زیاد داریم ولی مجتهد مبارز کم داریم شما بهتر است به ایران برگردید و علیه رژیم رضا شاه مبارزه کنید.
امر استاد را اطاعت کرد و به ایران بازگشت و مبارزهاش را پی گرفت, اما مشهورترین برگ مبارزه شیخ محمدتقی بهلول با رضا شاه فاسد ماجرای کشف حجاب بود و واقعه تلخ و خونین گوهرشاد در مشهد که بسیاری این واقعه را با نام شیخ محمدتقی بهلول میشناسند و بدون نام او اصلاً نمیشه این واقعه را تحلیل کرد و از اون یاد کرد.
میخواستم بخشهایی از کتاب ملکوتی خاک نشین که درباره عالم عارف مجاهد آیت الله شیخ محمد تقی بهلول را براتون بخوانم که راجع به همین ماجرای گوهرشاد هست دیگه فرصت نیست امیدوارم بتونید این کتاب را پیدا کنید, فقط بشارت اینکه نویسنده این کتاب حجت الاسلام والمسلمین استاد سیدعباس موسوی مطلق مهمان برنامه امشب مون هستند و از زبن خودشون راجع به مرحوم بهلول خواهیم شنید.
فقط یک چیزی را حیفم میآید نخونم براتون و اون پیام رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت آیت الله بهلول است. آخر برنامه آقای موسوی مطلق برای ما چون شاهد این ماجرا بودند از دیدار شیخ محمد تقی بهلول با رهبر معظم انقلاب روایات آن ماجرا را نقل خواهند کرد. انشاالله آخر برنامه.
اما پیام رهبر انقلاب که پیام مفصلی است که حضرت آقا معمولا پیامهای کوتاه میدهند برای عرض تسلیت ولی این پیام حدوداً یک صفحه هست و گویی رهبر معظم انقلاب خودشون دست به کار شدن برای اینکه محمد تقی بهلول بزرگ را به دیگران معرفی کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم خبر درگذشت روحانی وارسته و پارسا مرحوم حجت الاسلام آقای محمد تقی بهلول رحمت الله علیه را دریغ دریافت کردم؛
این بنده صالح و مجاهد و پرهیزگار که عمر طولانی و پرماجرای خود را یکسره با مجاهدت و تلاش گذرانیده یکی از شگفتیهای روزگار ما بود؛ ۷۰ سال پیش در ماجرای خونین مسجد گوهرشاد زبان گویای ستمدیدگان و حق طلبان شد و آماج کینه حکومت سرکوبگر پهلوی گشت؛ ۲۵ سال مظلومانه در اسارت حکومت ظالم دیگری انواع رنجها و آزارها را تحمل کرد. پس از آن سالها در مصر و عراق ندای مظلومیت ملت ایران را از رسانهها به گوش مسلمانان رسانید. سالها پس از آن در ایران بی هیچ پاداش و توقعی به هدایت دینی مردم پرداخت و در سالهای دفاع مقدس همه جا دلهای جوان و نورانی رزمندگان را از فیض بیان رسا و صادقانه خود نشاط و شادابی بخشید. ۹۰ سال از یک قرن عمر خود را به خدمت مردم و عبادت خداوند گذرانید. زهد و وارستگی او تحرک و تلاش بیوقفه پیکر نحیف او ذهن روشن و فعال او حافظه بینظیر او دهان همیشه صائم او، غذا و لباس و منش فقیرانه او، شجاعت، فصاحت و ویژگیهای اخلاقی برجسته او، از این مومن صادق انسانی استثنایی ساخته بود. اکنون این یادگار یک قرن تاریخ پرحادثه مبارزات ملت ایران از میان ما رفته و انشالله قرین رحمت و مغفرت الهی هست. به همه علاقمندان و دوستان و نزدیکان آن مرحوم تسلیت میگوییم و فضل و فیض خداوندی را برای او مسئلت میکنیم.
۱۳۸۴/۳/۱۰.
رهبر معظم انقلاب قریب به ۳۰ صفت برای شیخ محمد تقی بهلول در این پیام ذکر کردند و به خصوص اشارهی به ۹۰ سال مجاهدت این مرد عظیم کرد، اگر با ما همراه باشید انشالله در گفتگویی با استاد سید عباس موسوی مطلق از این شخصیت بینظیر بیشتر خواهیم گفت.
پخش سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی:
هرچه بر ما بگذرند از این حب نفس است، از این انانیت است. «أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ اَلَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ» از همه دشمنها بدتر است، از همه بتها بزرگتر است، مادر بتها بت نفس شماست، از همه بتها بیشتر انسان به این عبادت می کند. توجهش به این بیشتر است و تا این بت را نشکند، نمیتواند الهی شود. نمیشود هم بت باشد و هم خدا، این نمیشود. هم انانیت باشد و هم الهیت باشد.
دکتر یامین پور:
شبتون بخیر همانطور که عرض کردم با استاد سیدعباس موسوی مطلق گفتگویی میکنم درباره شخصیت شگفتیساز و استثنایی مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بهلول رحمت الله علیه.
آقای موسوی مطلق باز هم سپاسگزارم قبول زحمت کردید، طاعات قبول باشه. خوش آمدین به این برنامه. من سعی کردم خلاصهای از زندگی اون بزرگوار را نقل بکنم که برسیم و چون شما بالاخره خدمت ایشون رسیدید و از ایشون خاطراتی دارید و این هم یک توفیق بزرگی است که خدا نصیب شما کرده،
از خاطرات بشنویم، خاطراتی که به ما سیره ایشون را در بعد معنوی و سلوک الی الله و همزمان در واقع اون مسئولیت پذیری و مجاهدت سیاسی اجتماعی به ما معرفی بکنه.
استاد سیدعباس موسوی مطلق:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدا بر حضرت عالی و بینندگان عزیز و ارجمند و اولیای الهی و همه ضیوف الرحمان در این ماه عزیز و تشکر ویژه از دستاندرکاران برنامه راز به طور خصوص برای مرحوم آقای بهلول، که غریب بودند که یک همچین جلسهای تدارک دیده شد در همچین برنامهای.
من دوست دارم که سخن را آغاز بکنم با این آیه شریفه:
«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةًفَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي.»
واقعا عالم مجاهد عارف عظیم الشأن مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی بهلول نفس مطمئنه بود.
من میخواستم که دستمایه سخن قرار بدم پیام سراسر معنای رهبر معظم انقلاب را که شما به زیبایی و خوبی هم کامل پیام قرائت شد و هم به لفظ اندک و معنای بسیار یک خلاصهای از این دوران پرماجرای ایشون را بیان فرمودید، و خلاصه کار مقداری جلو رفت، همچنان که
اشاره فرمودید این پیام حضرت آقا بیش از ۳۰ و حدود ۴۰ خصوصیت از مرحوم آقای بهلول آمده
دکتر یامین پور:
این دو کلمه که من گفتم شگفتی ساز و استثنایی... وصف خود رهبر معظم انقلاب است.
استاد سیدعباس موسوی مطلق:
واقعاً استثنایی بود و یکی از شگفتیهای روزگار ما بود، ولی متاسفانه الارقم پرباری این پیام ولی تا الان دریغ از اینکه نسبت به شخصیت ایشون کار شده باشه, چه در رسانهای که توقع داریم انشالله از الان به بعد... یک فیلمی، سریالی راجع به زندگی پر ماجرای ایشون ساخته بشود، حتی خیابانی...، ما نلسون ماندلا رو خیابان به اسمش داریم، چون ۳۰ سال آزادیخواه بود، در حالی که ایشون ۳۱ سال در زندان افغانستان بوده تازه بعدش هم مصر، سوریه، عراق را تا بعد.... این همه زندگی پر ماجرا، ولی یک بن بست هم به نامش نیست تا چه برسه به یک خیابون یا میدان یا یک چیزی
حالا...،
گفت که:
شرح این همه هجران و این خون جگر
این زمان بگذار تا وقت دگر
خوب شما یک مختصری از زندگینامه را بیان کردید اگر اجازه بدهید بنده ادامه سخن شما را بگم.
آقای بهلول اوج شهرت ایشون یکی به جهت قیام گوهرشاد دوم به جهت خصوصیات واقعاً منحصر به فرد خودشون بوده است, خوب قیام گوهرشاد همچنان که بینندگان عزیز و ارجمند مستحضر هستند در قضیه کشف حجاب بود و زمانی که امان الله خان در افغانستان, آتاتورک در ترکیه و رضاخان قلدر بیخرد بیشعور، میرفتن در فرنگ و آمدند، تصمیم گرفتند که حجاب را از سر زنان بردارند، عمامه را از سر علما بردارند، لباس متحدالشکل و ببرند به سمت این سه کشور و سکولار بشوند.
و در واقع اونها یک موفقیتهایی به دست آوردند ولی در ایران این موفقیت به دست نیامد، مردم مجاهده کردند، علما رهبری کردند این جریان را، به هر حال اون قیام گوهرشاد که هنوز هم نمیدانند چقدر ما کشته دادیم، در واقع میشه گفت یک نسل کشی بود که جنازهها را با بولدوزر ببرند و دفن کنند.
خوب اون کسی که اونجا خطیب بود و مردم را آگاهی میکرد مرحوم آقای بهلول بود و مردم را فراری دادند قصه پر ماجرای است من توصیه میکنم که عزیزان بیننده حتماً کتاب خاطرات سیاسی ایشون را بخوانند خودشون به قلم مبارکشون خاطرات سیاسی نوشته شده این دو کتابی که ما نوشتیم، اعجوبهی عصر بهلول قرن چهارم، حضرت عالی معرفی کردید، ملکوتی خاک نشین که یکی در زمان
حیات مرحوم آقا بود که خودشون خواندن تمامش را یکی هم بعدش بوده است. اما اون خاطرات سیاسی ایشون تمام ماجرا را نوشته تا رفته افغانستان.
۳۱ سال در افغانستان با اون ماجراهای عجیب و غریب! همین جا یک خاطره عجیب از زبان ایشون عرض بکنم:
می فرمودند:
من راضی به این کار بودم یعنی:
هر چه آن خسرو کند شیرین کند
«رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ» در زیارت امین الله میخوانیم، در ابتدای دعای عرفه میخوانیم:
«الْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ »
خوب وقتی قضای پروردگار را هیچی دفع نمیکنه به قول حافظ گفت:
قضای آسمان است این و دگرگون نخواهد شد.
پس بهتر است این فراز از امین الله را بپذیریم:
«رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ»
فرمودند:
بعد از ۳۱ سال دربهدری از وطن همه از دنیا رفتند.... مادر، پدرشون که در کودکی به رحمت خدا رفتند، همه کس....و دیگه ما رو فراموش کردند واقعاً هم فراموش شده بودند. چون میگفت:
شبی دلم شکست و همینطور با خدا مناجات میکردم خوابیدم و مادرم را در خواب دیدم مادرم فرمود که پسرم ناراحت نشو صدیقه طاهره سلام الله علیها ایشون ضمانت کرده است شما آزاد میشوید.
گفت: من از خواب بلند شدم و حالم دگرگون بود.
شروع کردم و مثنویی برای صدیقه طاهره سرودم، مثنویی که قریب به ۳۰ هزار بیت نوشته چهارشنبه این خواب را دید تا یکشنبه که ایشون میخواست آزاد بشود، به اسم مثنوی گل و مل
گفت یک بخشی را هم موقعی که ضبط بود ما ضبط کردیم و نوار از ایشون هست.
میگفت بعد از اون آمدند خلاصه یکشنبه ما را آزاد کردند و چون نمیتونستیم به ایران برویم رفتیم در مصر.
مصر جمال عبدالناصر چون مخالف جریان پهلوی بود من را منصوب کرد به رئیس بخش فارسی اونجا به اصطلاح رسانه خودشون و به من آنتن دادند منم اونجا در رادیو دائما بر علیه پهلوی می گفتم.
حالا ملاقاتهایی داره در جامعه الازهر و بزرگان حالا کاری نداریم، بعد آمدن در دمشق و بعدم در عراق علما واسطه شدن پیش محمدرضا پهلوی ملعون و ایشون هم با وساطت بعضی از علما و جریانات و اینها پذیرفتند که بیاید ولی کار سیاسی نکنه، چون محکوم به اعدام شده بود، خب آمدند ایران بدون توقع همچنان که حضرت آقا گفتند شروع کردن به مسائل تربیتی.
دکتر یامین پور:
بعد از قریب ۴۰ سال زندان و تبعید.
استاد سیدعباس موسوی مطلق:
واقعا پر راز و رمز است زندگیشون، چه مرارتها برای اسلام نکشیده ایشون، برای تشیع نکشیده, اصول, برای احکام, برای جریان کشف حجاب نکشیده, ما قدردان این بزرگوار باید باشیم.
خب ایشون وقتی آمدن، دیگه زن اختیار نکردند سنی از ایشون گذشته بود، خانه اختیار نکردند، خواب اوایل، همچنان که فرمودید که: آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی به ایشون گفتند که مجتهد مبارز کم داریم برو، وقتی آمد خودش میگفت با یک حالتی من هر وقت این حالت آقای بهلول یادم میاد بغض میکنم، میگفت که من آمدم، خانمم را که دوست داشتم و عاشقانه زندگی را آغاز کردم یک شب آمدم گفتم فلانی.
حاضری برای خدا کاری بکنی؟
گفت: چه کار کنم؟ برای خدا من هر کاری انجام میدهم!
گفتم: من میخوام مبارزه را شروع کنم و پهلوی حتماً از تو استفاده میکنه برای در فشار قرار دادن من. حاضری برای خدا از من جدا بشی؟!
الله اکبر!!
گفت: اگر برای خدا است آره!!
بعد اینجا این پیرمرد گریه میکرد که ما با گریه... حالا دیگه اینجا ماجرایی داره طلاق خواندن و ازدواج بکنه و....
و قیام را هم علناً آغاز کرد، قیام هم یکی از فلسفههای قیام آقای بهلول جریان حجاب بود نسبت به جایگزینی تعطیلی جمعه که میخواستند به جای جمعه یکشنبه را تعطیل کنند و این قضایا.
دکتر یامین پور:
این اسلام زدایی تمام عیار از ایران بله
استاد سیدعباس موسوی مطلق:
ایشون به همین جهاد مبارزه را شروع کردند به هر حال این عبد صالح پروردگار, آقا چنان صفاتی را عرض فرمودند آدم دیگه شرمش میاد بگه, آقا وقتی به یک نفر میگه عبد صالح همه چیز درش قرار دارد. این عبد صالح پروردگار بدون توقع شروع کرد به تربیت مردم و البته علتش این بود خودش تربیت شده بود و چون خودش تربیت شده بود.
گفت:
تا راهرو نباشی کی راه بر شوی.
راه را رفته بود و آمد و خانه هم دیگر اختیار نکرد و دائم الصوم بود همچنان که اشاره فرمودید، دائماً در حال روزه بود، در دوره جنگ هم که به همین کیفیت. چون حافظه قوی داشت و در واقع مهمترین خصوصیت ایشون در امور مربوط به اهل علم، بیان رسای ایشون بود. یک خطیب عالیقدرِ خوش بیان کم نظیر از جهاتی بینظیر بود. حافظهاش هم چون عجیب بود بینندگان عزیز بزنند حافظ کل قرآن بود، حافظ نهج البلاغه بود، حافظ صحیفیه سجادیه بود، بخش اعظمی از دعاهای در مفاتیح را ایشون حفظ بود. و ما دیده بودیم ایشون از حفظ دعای کمیل رو، زیارت عاشورا رو، دعای ابو حمزه رو، همه اینها را میخواند.
دکتر یامین پور:
و تا آخر عمر هم این حافظه قوی بود.
استاد سیدعباس موسوی مطلق:
۲۰۰ هزار بیت شعر ایشون حفظ داشت ۱۲۰ هزار تاش سروده خودش بود. دیوان حافظ را ایشون حفظ داشت,, منظومه ملاهادی سبزواری ایشون در حافظه داشت ولی با قرآن یک اُنسی خاص داشت.
مثلاً من به اصطلاح هی من منم میکنیم از این کلمه...
آره ما خوب گاهی با ایشون مسافرتی میرفتیم اینها میدیدیم که ایشون گاهی یک حرفهایی با خودش میزنه مثلاً تو ماشین نشستیم سر پائینه یه حرفهایی میزنه. یه وقت گفتم:
حاج آقا چی میگی؟
به من خیلی آروم گفت:
قرآن میخونم!
یعنی بخشهایی از شبانه روزش را به تلاوت قرآن سپری میکرد.
و بعد نصایح عمیقی!!
یعنی خوب معلومه کسی که آبش خورش از قرآن است و از نهج البلاغه و حکمت حکماء و صحیفیه سجادیه و اینها.... معلوم است که یک محضر شیرینی داره و واقعاً ایشون این چنین بود.
شاید دوستان میل داشته باشند که بدانند که ایشون به چه چیزهایی خیلی تاکید داشت؟
آقا جان شما به چه کاری به این مقامات رسیدهای؟
مقامات که اصلاً برای خودش قائل نبود اصرار که میکردیم چند نکته را ایشون بیان میکرد.
میفرمودند:
یک چیز را در عمرم مطلقاً ترک کردم و یک چیز را ابداً ترک نکردم؛ دروغ را ترک کردم, نماز شب را هیچ وقت ترک نکردم.
همین سفارش وجود مقدس رسول الله معظم صلی الله علیه و آله به امیرالمومنین علیه السلام که یا علی علَيكَ بصلاةِ اللَّيلِ علَيكَ بصلاةِ اللَّيلِ .
هر گنج سعادت که خداداد به حافظ
از یوم دعای شب و ورد سحری بود
دروغ هم مطلقاً، دروغ مصلحتی رو، دروغ شوخی. الکذب حرام ولو بالمزاح.
دکتر یامین پور:
حالا حتی بعضیا شاید تصور کنند که خیلیها دروغ نمیگن! اون حقیقت صدق میشه گفت، یعنی در واقع در وجود ایشون هیچ اتفاق دو پهلویی، هیچ نفاقی،
هیچ نقش بازی کردنی یک همچین چیزی در واقع حقیقت صدق در ایشون تجلی پیدا کرده بود.
استاد سیدعباس موسوی مطلق:
اگر می خواستی صدق را تعریف کنی یا ببینی همین ایشون بود حتی نسبت به خدای متعال.
حاج آقا حسین احمدی که از خوبان روزگار است ایشون میگفت:
من یه وقت دیدم ایشون آقای بهلول دارن از مسجد جمکران میان بیرون، داشتم میومدم ایشون رودملاقات کردم.
گفتم: آقا کجا بودید؟
گفت: رفتیم ۲۰۰ تادروغ گفتیم و آمدیم!! گفتم: یعنی چی؟!
گفت که: ۲۰۰ بار گفتیم ایاک نعبد و ایاک نستعین
بعد فرمودند که ما رجائاً گفتیم دستور.
اما متوجه کرد که وقتی به نمازم میایستیم واقعاً بگیم، وقتی میگیم لا اله الا الله نفی غیر بکنیم .
بعد بگیم الا الله اولش هم همین نفی غیر مقدم است.
ایشون همینطور بودند، یعنی در واقع آقای بهلول را میشود گفت یک موحد بود و بعد نماز شب را که تاکید میکردند فرمودند:
که نماز شب خیر دنیا و آخرت دارد.
خوب ایشون هم در فقر زندگی میکرد و میلش هم به همین بود چون زاهدانه زندگی میکردند ولی میگفت اونوقتی که در فیضیه بودیم خیلی خلاصه فقر زیادی هم داشتیم ولی شبی رفته بودیم جایی وقتی آمدیم مدرسه فیضیه بسته بود، خلاصه در بسته است که بریم حجره، آمدیم بیرون دم در حرم اون موقع که شب ها حرم بسته میشد. ایستادیم، آنجا هم برف میآمد... ایستادیم اونجا هم نماز شب خواندیم یک آقایی آمد کنار من گفت:
آقا میشه یه زحمت برای من بکشی؟ گفتم:
بله بفرمایید چه کار کنم؟
گفت: من باید برم تهران، در هم بسته است مبلغی را نذر کردم برای بی بی این را شما در ضریح بنداز.
گفتم: چشم دادن و ما هم گرفتیم.
گفت: اون زمان که ایشون پول رو داد ۵۰۰ تومان به من داد و گفت اینم مال خود شما!!
پول داشت تاجری بود نذری داشته بود.
۵۰۰ تومان خیلی مبلغ زیادی بود، گرچه ایشون این را انفاق کرد. چون یکی دیگه از ویژگیهای ایشون انفاق بود دوستان مثلاً شده یه چند روزی در جلسه درود دعوت کرده بودند که آمده بودند گفتن آقا به خاطر اینکه مال ما برکت کنند یک هدیهای به ایشون بدهیم، هدیه رو دادن ایشون هم همینطور پولها رو گرفت.
برای روضه داده بودن، بوسید و گذاشت توی جیبش و در راه برگشت همش را به کسانی که مراجعه میکردند دادند.
واقعا تعلقی نداشت.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هرچه رنگ تعلق یا تقید پذیر آزاد است
مصداقش مرحوم آقای بهلول بودند که این ویژگی را داشتند اگر بخواهیم بقیه خصوصیات ایشون را هم بیان بکنیم باید برسیم به یک امور دیگری اون امور دیگر عبارت است از به شدت اعتقاد داشتند که شما در راه خدا باید مبارزه و مجاهده بکنید.
بعدم میفرمودند:
که وقتی میگوییم مجاهده و مبارزه هر دو را مقصودمان است یعنی هم مبارزه با نفس هم مبارزه با دشمن، لذا ایشون هرجا انحرافی را میدید این چنین نبود که سکوت بکند، هرجا خلاف شرعی میدید حتماً واکنش نشون میداد، حتماً امر به معروف میکرد، امر به معروفش هم لذت بخش بود بسیار بسیار با محبت یک نکتهای را در امر به معروف و نهی از منکر مغفور است این است که ما شیپور را از سر گشادش میزنیم اول نهی از منکر میگوییم در حالی که امر به معروف است اگر درست امر به معروف شود چه بسا اصلاً نوبت به قصه نهی از منکر نرسد.
واقعا ایشون این چنین بود امر به معروف میکرد اگر خصوصیت خوبی را در شخصی میدید تعمد داشت که بیانش کند. این الهام گرفته از بیان نورانی امام سجاد است در دعای ۲۰ صحیفیه یعنی دعای مکارم الاخلاق که میفرماید «و إفشاءِ العارِفَةِ و سَترِ العائِبَةِ» یک خوبی را میبینیم از آقای دکتر خوبی میبینیم اما قبول داریم حالا اصراری نداریم که این خوبی را افشا کنیم. اگر نگیم که حالا مومنین اهل این حرفها نیستند که خدای نکرده کسی بدی کسی را منتشر کند. اونجا میگه اگر بدی هم دیدی....
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات
بخواست جام می و گفت راز پوشیدن
بپوشنید...
دکتر یامین پور:
گفت تا ۴۰ بار بلکه تا ۷۰ بار بپوشنید.
استاد سید عباس موسوی مطلق:
بله اینکه میپوشنید و باید باشیم فرمود: خوبیها را بیان بکنید بگید حالا یه وقت خوبیها فرد است خوب انسان بیان میکنه
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو عیب می
بقیه چیزا، عیبش را حق نداری اما هنرش را نیز بگو
ایشون میفرمودند:
علاوه بر اینکه خوبیهای افراد را شما موظفید که خوبیها نظام اسلامی را بیان بکنید.
دکتر یامین پور:
«وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»
استاد سید عباس موسوی مطلق:
دلیلش هم این بود، شاید دوستان خیلی شنیده بودند میگفت: شما قدر نمیدانید، ما می دونیم، ما رضا شاه رو دیدیم.
دکتر یامین پور:
ما ۷۰ سال جنگیدیم ما ۳۰ سال زندان بودیم.
استاد سید عباس موسوی مطلق:
مثل یکی از عزیزان و بزرگان از عراق ایشون گفته بود که شما قدر ایران و رهبر را نمیدانید ما میدانیم, چون ما صدام دیدیم و حسن البکر, جوانها باید بدونند و تاریخ را بخوانند امیرالمومنین علیه السلام میفرماید: من با گذشتگان زندگی نکردم اما تاریخ آنها را که خواندم گویا با آنها رشد و نمو پیدا کردم.
دکتر یامین پور:
آقای موسوی مطلق رهبر معظم انقلاب خیلی به ایشون علاقه داشت و از این پیام برمیاد این علاقه و احترامی که ایشون برای مرحوم بهلول قائل بودند. دیداری هم داشتند و نقلی هست و من وعده کردم که شما راجع به این موضوع بگید بالاخره گزارش بکنید این دیدار را.
استاد سید عباس موسوی مطلق:
بله چشم.
ایشون را ما درود دعوت کرده بودیم بعد وقتی خواستیم بیایم تهران همان شب من به ایشون عرض کردم سال ۱۳۷۸/۴/۵ به ایشون عرض کردم که من آقا را تا حالا از نزدیک ندیدم همش دور بوده ندیدم و خیلی میل داریم، شما راحت میرید خدمت حضرت آقا.
گفتند: بله
گفتم: میشه یه وقت ما هم برسیم به خدمت آقا؟
گفتند: همین الان که رسیدیم میرویم, ما هم رفتیم خلاصهاش یک قضایای اتفاق افتاد و صبح رسیدیم در بیت و آقایان مودبانه شناختند و پذیرایی کردند از ایشون گفتند آقا رفته به دیدار خانواده شهدا، امروز مقدور نیست. فردا بیایید. فردا ما رفتیم و من چون حدس میزدم ایشون را که میشناسند می برند و ممکن ما را راه ندهند به شوخی به ایشان گفتیم حاج آقا یادت نره اینکه رفتی داخل ما دم در هستیم.
ایشون فرمودند:
باشه و همینطور هم شد اتفاقاً!! ایشون را بردند و به ما گفتند بایستید دم در و و ایستادیم، اول صبح تا نزدیک ساعت ده و نیم، یازده موندیم که مارا راه بدهند. آقای حجازی اون موقع من ایشون رو نمیشناختم، رد شدن بنده هم شنیدم به پاسدارها میگن:
این آقا سید چه میخواهند؟
گفتند: همراه آقای بهلول آمده و آقا رفته داخل.
ایشون گفتند:
خب وقتی همراه آقای بهلول است باید بیاید داخل. ما رو مودبانه بردن داخل و دیدیم بله ایشون نشستن حضرت آقای محمدی گلپایگانی نشستند بعضی از این اعضای دفتر، داره شعر میخونه ایشون براشون، تا درو باز کردن، من رو دیدن و گفتند:
آقا این رفیق ما بود با همین لهجه....
حالا خوب شد صبح گفته بودیم به هر حال رسیدیم و بماند تا موقع نماز ظهر شد رفتیم نماز، حضرت آقا ایشون در محراب قرار گرفتن نماز را که خواندند یه ۱۳، ۱۴ نفری از آقایون بودند که یکی از آقایان، استادان اخلاق که منحرف شد متأسفانه!!!
حالا رفته اونطرف شروع کرده به حرف های بی ادبانه زدن.
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
حتی ایشون هم بود.
گرچه برای ما عبرتی شد.
حتی ایشون هم بودند نمیدونم عرض کنم یا نه؟
موقع نماز حضرت آقای بهلول اینجا بود، بنده اینجا و این آقایی هم که سقوط کرد اینجا، زدن به ما با آرنجش، به من گفت:
آهای لره لره... خوب ما اهل لرستانیم.
گفتم:
جانم حاج آقا دستشون و بوسیدیم گفتند:
میدونی پشت سر کی نماز میخونی؟! گفتم: حضرت آقا است, گفت نه نائب امام زمان.
بعد الان ببینید روزگار را، سیب تا بیاید زمین هزار چرخ میزنه.
این گوش پس حکایت شاه و گدا شنید
غرض، نماز تموم شد، آقا ایستادن احوالپرسی،چشمشون به آقای بهلول افتاد و آغوش باز کردن.
گفتند: به به شیخ بهلول! آقای بهلول!
با یک فراستی تند رفتند و دست آقا را بوسیدند.
خوب تقریباً حدود ۴۰ سال اگر اشتباه نکنم تفاوت سنی بود به حسب ظاهر! گرچه ماموم امام سن که مطرح نیست! همه باید این کار را بکنند در ظاهر و باطن.
و ما گریمون گرفت حتی حضار را که دیدم دارند گریه میکنند
ایشون گفتند:
آقای بهلول قبلا بیشتر به ما سر میزدی؟! گفتند: که شما متعلق به ۶۰ میلیون نفری حدود جمعیت اون روز، وقت شما را بگیریم وقت ۶۰ میلیون نفر را گرفتهایم.
آقا فرمودند: اَحسنت اَحسنت ایشان حق بزرگی گردن انقلاب دارند یعنی آقای بهلول!!
بعد هم فرمودند:
شما ایشون را آوردهاید؟
ما گفتیم:
نه ایشون مارو آورده خدمت شما دوست داشتیم.
فرمودند:
کجا بودن؟
گفتم: درود
گفتند درود بر اهل درود!! درود بر اهل درود
دست حضرت آقا را بوسیدیم و تا بعد
حالا آمدیم تو مسیر اینا هم که اونجا باز نکاتی بیان شد.
دکتر یامین پور:
مشهور بوده که ایشون دیدار آقا میرفتن
استاد سید عباس موسوی مطلق:
بله از قبل بوده ولی واقعاً این معلوم بود که ایشون یک ارادت عمیقی نسبت به حضرت امام و حضرت آقا دارند، معتقد بود که حضرت آقا هوای نفس ندارد. یعنی این ویژگی را خوب خیلی از اولیای الهی این را بیان می فرمایند که حالات حضرت آقا خیلی از قبل انقلاب و بعد از انقلاب در مسئولیتهای مختلف تا الان که رسیده اینجا همینه، تغییری نکرده.
کسی که خودش را در محضر پروردگار ببیند معلومه تغییراتی هم نمیکند. این اعتقاد عمیق بود نسبت به حضرت آقا.
دکتر یامین پور:
چهار ۵ دقیقه تا پایان برنامه فرصت داریم راجع به کرامات معنوی مرحوم آقای بهلول اگر نکاتی به ذهنتون میرسه خاطراتی اگر دارید، حالا اینکه سیره ایشون را فرمودید اُنس با قرآن و در واقع تقید جدی به نماز شب, توسلات و اینها, اما در مورد کراماتشون اگر خودتون خاطرهای دارید یا بالاخره اهل معنا نقل کردهاند؟
استاد سید عباس موسوی مطلق:
در اینکه ایشان مستجاب الدعوه بودند درش شکی نیست.
نمونه های را ما دیدیم؛ مثلاً مریضی که دچار بیماری صرع شده بود و ما میشناختیم در همین درود خودمون ایشون متعدد بالغ بر ۲۰ سفر جاهای دیگه هم خدمتشون بودیم، مشهد، شهرهای دیگه، قم متعدد،حالا که اونجا که اون بیمار را میشناختیم به ایشون گفتیم، دعای فرمود و قند طلب کردن به عنوان تیمّو و تبرّک ایشون شروع کردند دعا خوندن و دادن اون شخص دیگه اون بیماری نیامد سراغش تمام شد رفت پی کارش.
از این نمونهها چندین مورد ما داریم که مثلاً اولادار نمیشدند یا هر چیزی، ایشون همین قند را دعای میخواندند و میدادند.
در اینکه ایشون دارای طی الارض بود اینم درش شکی نیست من از بعضی از بزرگان موثق سراغ دارم.
از خودشون هم سوال کردم.
ایشون فرمودند: طی الارض نه، ولی هر وقت ماشین بخواهم آره هست.
در حالی که آیت الله کشمیری معتقد بود که ایشون طی الارض داره. قصهای هم داره که فرصت نیست.
مرحوم آقای سید عباس کاشانی ایشون هم میگفتند که برای من هم منکر شدند چون ما کتاب را بردیم که ایشون مقدمهای بنویسند گفتیم: آقا این طی الارض را...
گفتند: بله ما یه رفقایی داریم در ایتالیا ایشون روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها براشون منبر رفته، بعد از خلاصه روزی با ما تماس گرفتن که جای شما خالی بود آقای بهلول آمده بودند توی همچون جلسهای و اون روز بعضی از رفقای تهران آمده بودند گفتند: که آقای بهلول ظهر یک جلسهای در تهران روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها چه جلسهای هم شد!! گفتم عجب اونا میگفتند اونجا(ایتالیا) بوده صبح، ظهر اینجا، من خودم به آقای بهلول گفتم ایشون منکر شد گفتم در ایتالیا منزل فلانی! دوستان مقیم اونجا!در تهران هم منزل فلانی! که دیگه ایشون هم گفتن تا زنده هستم این را بیان نکنید.
از این نمونهها هم خیلی ما داریم برای ایشون، اما خودش معتقد بود برای آنکه انسان به این مقامات برسه نماز شب، ذکر صلوات، روضه را خیلی معتقد بود.
مثلاً برای استشفاء بیماران روضه بخوانید، یک قضیه هم داره که یک وزیر یکی از وزرای دولت افغانستان، دکترها دخترش رو جواب کرده بودند، اومدن ایشون رو از زندان بردن و نذر روضه کرده بود. دخترش شفا پیدا کرده بود ۱۰ روز روضه برای سیدالشهدا علیه السلام نذر کرده بود. اون وزیر هم از برادران و آقایان اهل سنت بود اما ۱۰ روز مجلس روضه و ایشون هم در اون مجلس منبر رفته بود.
بعضی از دعاها را تاکید میکرد به خواندنش مثلاً دعای کمیل و زیارت عاشورا.
میفرمودند: برای قرض و باز شدن راهها و یک عدهای گرفتار معصیت هستند نمیتوانند از این معاصی فاصله بگیرند این ذکری که کیمیا است.مرحوم آیت الله قاضی و دیگران نقل میکردند میفرمودند این را زیاد بگن:
اللهم اغننی به حلالک عن حرامک و به طاعتک عن معصیتک و به فضلک عمم سواک
این از دستورات ایشون بود.
دکتر یامین پور:
ممنونم آقای موسوی مطلق خیلی متشکرم مشرف شدیم به یاد ذکر مرحوم آیت الله بهلول
انشاالله بینندگان عزیز هم یاد کنند ۱۱ انا انزلنا سوره فاتحهای، قل هو الله تقدیم بکنیم به این بزرگان اونجا دستشون بازتره، دعا می کنند.
من گنابا تا حالا نرفتم اما انشالله اهل گناباد برن سر مزار آقا شیخ محمدتقی بهلول اونجا ما رو یاد کنند و به نیابت از ما فاتحه ای تقدیم کنند.
نمیدونم چرا شما همین این نقل خاطرات مرحوم بهلول را که میکردید من یاد مرحوم ملاعباس تربتی افتادم، حاج آخوند اصطلاحاً انشالله توفیق بده درباره فضیلت های فراموش شده شون، این ضیق ساده زیستی فقیرانه زیستن، گمنام بودن، خالی از وابستگی و تعلقات و اینها...
استاد سید عباس موسوی مطلق:
یکی از بزرگانی که روی معرفی این دو شخصیت خیلی نقش داشت یکی مرحوم حاج آخوند، یکی آقای بهلول، مرحوم آیت الله خزعلی بود.
دکتر یامین پور:
خدا رحمت کنه حاج آقا خزعلی باید صحبت کنیم.
ممنونم از شما آقای موسوی مطلق از شما که ما را همراهی کردید التماس دعا شبتون بخیر
افزودن دیدگاه جدید