نگرشی تحلیلی - انتقادی به کتاب ارجمند "تاریخ تحلیلی اسلام"

تاریخ تحلیلی اسلام مشهورترین کتاب دکتر سید جعفر شهیدی است که طی سالیان اخیر همواره به عنوان متن درسی برای آموزش تاریخ اسلام از آن استفاده می شود . در این مقاله ، این کتاب از منظر عناصر موجود در متن (عنوان ، ادبیات موضوعی ؛ ادبیات کتاب ، محتوا، روش و کمیت اثر بررسی و نقد شده است. واژه های کلیدی : پیامبر (ص)، دکتر شهیدی ،تاریخ تحلیلی اسلام.
کد خبر: 13931
پایگاه رسمی حجت الاسلام موسوی مطلق

دکتر سید جعفر شهیدی ، متعلق به نسلی از محققان بزرگ و جامع الاشراف است که هر روز از شمار آنان کاسته می شود. گستره اطلاعات ، انگیزه ، دامنه مطالعات ، روحیه علمی ، اهتمام به خلق آثار بدیع ، توانایی در تألیف ، تیزبینی و رهایی از پارادایم های کلیشه ای ، اخلاق مندی و آراستگی به مکرمت های روحی، آشنایی با اسلوب های جدید تحقیق و برخورداری از شجاعت علمی درنقد و نظر، شمه ای از گلستان فضایل آن پیر دانش و دفتر است.

به سال ۱۳۰۶ش در شهر بروجرد دیده به جهان گشود . گام های نخست در دانش اندوزی را در زادگاهش برداشت و سپس به قم آمده تا علوم دینی را هم بیاموزدو از خرمن بزرگانی ، همچون آیت الله بروجردی خوشه چیند . سالیانی از عمر شریفش را نیز در نجف اشرف گذراند و به دریافت درجه اجتهاد از برخی از مراجع آن توفیق یافت . پس از مدتی به تخت گاه (تهران) رفت تا استادان برتر سرآمد روزگارش را شاگردی کند . آشنایی با مرحوم دکتر محمدمعین، او را به محضر شادروان علی اکبر دهخدا کشاند و پس از تأسیس سازمان لغت نامه دهخدا، معاونت سازمان را بر عهده گرفت . همکاری استاد شهیدی با تشکیلات لغت نامه، هم چنان ادامه یافت واکنون اداره علمی و مدیریت سازمان را بر عهده دارد.

ادب، تاریخ اسلام ، تصحیح متون کهن ، فرهنگ نامه نویسی و ترجمه ، پاره ای از فعالیت های علمی آن استاد بزرگوار است. نگاهی به آثار و تألیفات قلمی ایشان ، به خوبی نشان می دهد که قلم و اندیشه استاد شهیدی ، چه اندازه در راه اعتلای فرهنگ دینی و علوم اسلامی، موفق و مؤثر بوده است. برخی از آثار ایشان عبارت است از :

۱- ابوذر غفاری نخستین انقلابی اسلام (ترجمه) ، ۱۳۲۰

۲- مهدویت در اسلام ، ۱۳۲۴

۳- جنایات تاریخ (سه جلد) ، ۱۳۲۴

۴- شیرزن کربلا ؛ترجمه کتاب السیده زینب بطله کربلا ، اثر خانم بنت الشاطی، ۱۳۳۲

۵- چراغ روشن در دنیای تاریک (زندگی امام سجاد (ع)) ، ۱۳۳۵

۶- انقلاب بزرگ ، ترجمه کتاب الفتنه الکبری ، اثر طه حسین ، ۱۳۳۶

۷- تصحیح آتشکده آذر ، ۱۳۳۷

۸- تصحیح درّه نادری ، ۱۳۴۱

۹- در راه خدا ، ۱۳۵۶

۱۰- پس از پنجاه سال (پژوهش تازه پیرامون قیام امام حسین (ع)) ، ۱۳۵۸

۱۱- شرح لغات و مشکلات دیوان انوری ، ۱۳۵۸

۱۲- زندگی حضرت فاطمه (س) ، ۱۳۶۰

۱۳- آشنایی با زندگانی امام صادق (ع) ، ۱۳۶۲

۱۴- زندگانی علی بن الحسین (ع) ، ۱۳۶۵

۱۵- ستایش و سوگ امام هشتم (ع) ، ۱۳۶۵

۱۶- ترجمه نهج البلاغه ، ۱۳۶۸

۱۷- عرشیان ،۱۳۷۱

۱۸- شرح مثنوی شریف (دنبال? کار مرحوم فروزانفر) ، ۱۳۷۳

۱۹- از دیروز تا امروز (مجموعه مقالات استاد شهیدی ) ، ۱۳۷۳٫

۲۰- علی(ع) از زبان علی (ع) ، ۱۳۷۶ .

۲۱- تاریخ تحلیلی اسلام تا نیمه نخست سده چهارم ، ۱۳۸۳ .

و چندین اثر و ده ها مقاله علمی .

تحقیقات و تألیفات استاد سید جعفر شهیدی در زمینه های مختلف علمی ، همگی مغتنم ، خواندنی ، بصیرت افزا و درخور ستایش است ، به ویژه آن چه از قلم او در عرضه تاریخ اسلام تراویده است ، بسیار نکته آموز و دیده گشاست . بسیاری از آثار استاد شهیدی بهزبان های مختلف دنیا ، ترجمه ومنتشر شده و همین آثار ، جوایز فراوانی را نصیب نویسنده آن ها کرده است. دریافت نشان درجه یک علمی ، از ریاست جمهوری وقت ، در سال ۱۳۷۴ ، یکی از ده ها نشان و جوایز علمی استاد است.

در این مختصر ، سر آن نداریم که شناسنام? آثار و اثمار آن استاد گرامی را بگشاییم و مشتی از خروار را بازگوییم . همین قدر باید گفت و گذشت که هردفتری که او پرداخته و ه راثری که وی ساخته است ، نمونه درخشانی از آثار تحقیقی درعرصه های علمی است و سزاوار بازخوانی و بازرسی های مکرر.

کتاب تاریخ تحلیلی اسلام را نیز می توان یکی از مشهورترین وپاکیزه ترین آثاری دانست که در این عرصه عریض ، رخسار نموده و چشم های بسیاری را متوجه خود کرده است. اهتمام و علاقه مندی نویسند? این اثر به نقد و سرند اندیشه ها ، این جرأت و جسارت را به دیگران نیز می دهد که آثار وی را از منظر نقد بنگرند و هر از گاه بر آن خرده گیرد.

در نوشتار حاضر ، می کوشیم کتاب ارج مند تاریخ تحلیلی اسلام را با سنجه ها و معیارهای علمی بیاموزیم و غث و سمین آن را بسنجیم تا از این ره گذر ، قدر و بهای کتاب نمایان گردد و هم چنین برخی گزاره های آن ، نقد و بررسی علمی شود.

۱٫ مشخصات کتاب شناسی

سید جعفرشهیدی،تاریخ تحلیلی اسلام ،چاپ اول :تهران،شرکت انتشارت علمی وفرهنگی ومرکزنشردانشگاهی،۱۳۸۳،دوازده +۳۹۴ص.

کتاب تاریخ تحلیلی اسلام به بررسی تاریخ اسلام"ازآغازتانیمه نخست سده چهارم هجری"پرداخته است. این کتاب درحقیقت چاپ جدیدی ازکتاب است تحت همین عنوان که بیشتربه دفعات منتشرشده است. وجه تفاوت این چاپ باچاپ های پیشین،بسط قلمروتحقیق توسط نویسنده است؛درچاپ های پیشین،نویسنده تاریخ اسلام راازآغازتاپایان دوره اموی (۱۳۲ق)بررسی کرده بود،ولی دراین چاپ ،تاریخ اسلام تانیمه اول قرن چهارم (حدودسال۳۳۰ق)بررسی شده است.

۲٫ روش نقد و بررسی:

نقد وداوری ما درخصوص این کتاب درنقد وارزیابی عناصردرون متن،شامل عنوان اثر،ادبیات موضوع ،محتوای اثر،ادبیات متن ،روش نویسنده وکمیت اثر ارائه خواهد شد.

۳٫ ارائه تحلیل های خوب ومناسب:

نویسنده درخصوص علل ودلایل مخالفت بزرگان مکه بااسلام ونیز پذیرش تعالیم این دین ازسوی ضعفای شهر،تحلیل جالبی ارائه داده است .

تقریبا تمامی مطالبی که نویسنده درخصوص دوران خلافت عثمان ارائه کرده است تحلیل های مفیدی درباره برسرکارآمدن ،اوضاع دوران خلافت وسرانجام زمینه های سقوط وقتل اودارد. این بخش ازکتاب کاملاتحلیلی وسازگارباعنوان کتاب است .

مولف محترم درخصوص خوارج وموضوع حکمیت نیز تحلیل هایی جالب ودرمواردی بدیعی ارائه کرده است .

ایشان تحلیلی جالب ازدسته بندی های سیاسی درعراق درواپسین ایام خلافت امام علی (ع) به دست داده که به خصوص آن چه درباره دلیل حمایت اشراف کوفه ازامام دربرابر خوارج گفته شده،جالب توجه است .

تحلیل نویسنده ازتأثیرکشتارحّره دررفتارمردم مدینه پس ازاین واقعه نیز تحلیلی عمیق وجالب است .

۴٫ ارئه تحلیل نادرست یانارسا

کتاب تاریخ تحلیلی اسلام ازتحلیل های نادرست ونارسا خالی نیست . به مواردی ازآن ها اشاره می کنیم :

۱-۴٫ آن چه مؤلف محترم درتحلیل زمینه های ظهوراسلام درجامعه مکه ارائه کرده ، بیش ازحد رنگ وبوی اجتماعی وطبقاتی به خود گرفته وتأثیر برخی اندیشه های رایج دردوران تألیف کتاب،درآن مشهود است.

۲-۴٫ عدم توجه به اجداد پیامبر

در این کتاب تاریخی کوچک ترین اشاره ای به اجداد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نشده و حال آن که یکی از مهم ترین و حساس ترین موارد قابل بررسی درتاریخ پیامبر صلوات الله علیه و دشمن شناسی اسلام می باشد ، کشته شدن و ترور اجداد پیامبر همچون جناب هاشم ، جناب عبدالمطلب و جناب عبدالله می باشد . خصوصاً در قضیه حضرت عبدالله باید تحلیلی صورت می گرفت که حتی نقلی هم صورت نگرفته است. داستان هائی چون درگیری عبدالله با یهودیان و نجات یافتنش که دربحارالانوار اشاره شده و یا آمدن آن زن یهودی بر سر راه جناب عبدالله قابل تأمل است . انتظار می رفت جریان قرعه کشی مورد نقد وبررسی قرار می گرفت ولی متأسفانه در این فصل فقط به این چند خط بسنده شده :" عبدالله پدر او پس از آن که آمنه دختر وهب رئیس طایف بنی زهره را به زنی گرفت ،چند ماه پس از عروسی ، در یکی از سفرهای تجارتی خود ، هنگام بازگشت از شام، در یثرب درگذشت . بعضی مورخان نوشته اند: "عبدالله چند ماهی پس از ولادت محمد (ص) مرد" .والبته این سخن ایشان نیز که علت بحث نکردن خود را در تاریخ کودکی پیامبر نقل نموده اند غیر قابل قبول می باشد .پیشتر ظاهراً دلیلی برای فرار از نقل و تحلیل کارشناسانه می باشد . اگر چنین باشد هیچ نقلی قابل اعتماد نیست .البته هنراین است که سره از ناسره تشخیص داده شود و از همین اخبار مختصر حقیقت جریان را مشخص کرد ، غرض جناب استاد فرموده اند :

"تاریخ نویسان از زندگانی وی و داستان های گوناگون نوشته اند ولی جدا ساختن حقیقت تاریخی از داستان هنگامی ممکن است که به سندهای قطعی کمک کنیم ، چنین سندی که بتواند رویدادهای چنان سالهایی را روشن کند ، قرآن کریم و سنّت (اخبار) است . اما مدرک قطعی غیرقابل جرح(قرآن) در این زمینه جز اشارت های کوتاه ندارد . از این اشارات و نیز از آن چه مورخان نوشته اند و مورد اتفاق است دانست که محمد(ص) دوران کودکی را با یتیمی گذرانده است" .

واقعاً ازتاریخ سنت و قرآن تنها یتیمی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بدست می آید .

۳-۴٫ در خصوص فصل دیگری که دوران شیرخوارگی وسپردن آن وجود مقدس به دایه می باشد فقدان نوشتن چهارده یا پانزده کلمه بسنده کرده اند و نیز تحلیل و بررسی خبری نیست .

ایشان مرقوم فرموده اند :" محمد (ص) دوران شیرخوارگی را نزد زنی از قبیله بنی سعد که حلیمه نام داشت ، سپری کرد " .

اولاً سپردن ان حضرت به حلیمه برای ایام شیرخوارگی نبوده بلکه تا ۵ سالگی بوده گرچه بسیاری همین را نقل می کنند مورخین وتاریخ نگاران دلائلی هم می نویسند که همه آن ها قابل نقد می باشد مثلاً :شیر نداشتن مادر آن بزرگوار . اگر شیر نداشت می شد از همان زنان اهل مکه کسی می آمد و آن حضرت را شیر میدادند . تازه مسلماً اگر قبول کنیم شیرخوارگی تا دو سال است نه پنج سال و یا بدی آب و هوا را می نویسند که البته اولاً اگر آب و هوا بد است برای همه بد است . ثانیاً اگر مقطعی آب و هوا نامساعد باشد ، چند سال طول می کشیده است، ثالثاً آن که منطقه مکه کوهستانی می باشد و طبیعت هوای کوهستان نسبت به دیگر مناطق خوش آیند تر است .

با بررسی علل بازگرداندن آن حضرت به مکه که در روایت هم بدان اشاره شده است ما را به امری مهم در خصوص حفاظت از جان آن حضرت گرامی راهنمایی می گرداند.

۴-۴٫ ازدواج حضرت خدیجه

در خصوص حضرت خدیجه و ازدواج آن بانوی بزرگ با وجود مبارک پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در همین کتاب تاریخ تحلیلی اسلام فقط به چند سطر بسنده نموده است که البته آن هم خالی از تحلیل و در کتاب دیگرش به نام زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز مختصر اشاره کرده که آن اشارات هم قابل نقد وبررسی می باشد و اما در تاریخ تحلیلی مرقوم فرموده اند :"پس از این سفر تجارتی (در خصوص سفر شش سطر نوشته اند ) بود که خدیجه به ازدواج محمد(ص) در آمد . محمد (ص) چنان که نوشتیم بیست و پنج ساله بود و سن خدیجه را چهل دانسته اند . اما با توجه به فرزندانی که خدیجه به دنیا آورد ، می توان احتمال داد که سن او کمتر از این مقدار بود ه است و تاریخ نگاران عرب رقم چهل را دلیل این که رقم کاملی نیست انتخاب کرده اند" .

در کتاب فاطمه زهرا سلام الله علیها آمده است : [خدیجه] پیش از آن که به عقد رسول اکرم دربیاید نخست زن ابوهاله هند بن نباش بن زراره و پس از آن زن عتیق به عائذ از بنی مخزوم گردید که از ابوهاله صاحب دو پسر و از عتیق صاحب دختری گردید . اینان برادر و خواهر مادری فاطمه اند .

اولاً از لحاظ تاریخی ازدواج حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها قطعی وثابت نیست بلکه مشهور همین است که البته مشهور بودن قطعی بودن امر را به دنبال ندارد چرا که بزرگانی نیز همچون سلامه جلیل القدر سید مرتضی در کتاب الشافی خود دارد که: "تزوجت وکانت العذرا" همین عبارت را نیز مرحوم علامه بزرگوار شیخ طوسی اعلی الله مقامه د رتلخیص خود آورده است و او هم به همین محتوی است که حضرت خدیجه سلام الله علیها قبل از ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ازدواج نکرده اند . مرحوم نراقی در مستند الشیعه بحثی در همین زمینه دارد .

ایضاً از منابع اهل سنت نیز بیهقی در سنن آورده است که حضرت خدیجه ازدواج نفرموده اند و در مناقب مجلد ۱ ، ص ۱۵۹ و بلاذری در انساب الاشراف نیز آورده اند .

ثانیاً در خصوص دختران حضرت خدیجه بعضی معتقدند که این دختران ، فرزندان هاله خواهر حضرت خدیجه بوده اند .در همین زمینه خوب است کتاب "ام المومنین خدیجه الطاهره" رجوع شود.

ثالثاً راجع به سن حضرت خدیجه در موقع ازدواج هیچ تقسیم بندی ویا تحلیلی جز یک مورد بیان نکرده اند ، در حالیکه بعضی ۲۵ سال و بعضی ۲۸ سال نیز نوشته اند. البته معروف چهل سال است که مرحوم شهید ی نیز بیان فرموده اند فقط در احتمال رد چهل سال تحلیلی را که نوشته اند مرقوم نموده اند و آن اینکه :" تاریخ نویسان رقم چهل را از آن جهت که عدد کاملی است انتخاب کرده اند " . ونیز قول ۲۸ را نیز بیان فرموده اند .

حال که نوشتار بدینجا رسید برخی اسناد اثبات ۲۵ و۲۸ سالگی حضرت خدیجه کبری را نقل می کنیم :

منابع ذیل قائل به سن ۲۵ سالگی ایشان هستند :

۱- دلائل النبوه بیهقی ، مجلد ۲ ، ص۷۹

۲- البدایه و النهایه ابن کثیر ، مجلد ۲ ، ص ۲۹۴

۳- السیره النبویه ابن کثیر ، مجلد ۱ ، ص ۲۶۵

۴- السیره الحلیه ، مجلد ۱ ، ص ۱۴۰

۵- الصحیح من سیره النبی الاعظم علامه سید جعفر مرتضی عاملی ، مجلد ۲

منابع ذیل قائل به سن ۲۸ سالگی ایشان می باشند :

۱- شزرات الذهب ، ذهبی ، مجلد ۱ ، ص ۱۴

۲- تهذیب تاریخ دمشق ،مجلد ۱ ، ص ۳۰۳

۳- مختصر تاریخ دمشق ، مجلد ۲ ، ص ۲۷۵

۴- بحارالانوار علامه مجلسی ،مجلد ۱۶ ، ص ۱۲

که همه اینها از ابن عباس نقل نموده اند که حضرت ۲۸ ساله بوده اند که قریب به سن پیغمبر اکرم می باشد .

رابعاً بعضی از مورخین با حجت به اینکه عایشه را در تاریخ عزیزتر نشان دهند این نعمت ناروای ازدواج قبل از پیامبر را به ام المومنین حضرت خدیجه بسته اند که البته در کتاب طبقات ابن سعد آمده که عایشه مطلقه شخصی به نام جبیر بوده است و چند ماهی همسر این شخص بوده بعد از طلاق ازدواج با پیامبر نموده اند.

۵-۴٫ اسلام آوردن عمر

متاسفانه مرحوم شهیدی بسیاری ازقضایای مسلم تاریخ راکوچکترین اشاره ای ندارند یا بعضاً خیلی مختصر درتاریخ تحلیل اسلام بعد ازجریان هجرت به حبشه وقبل ازطرح محاصره بنی هاشم مطالبی را ذیل عنوان اسلام آوردن عمرآورده اند که اولاً اهمیت این موضوع معلوم نیست ازچه جهت است؟

ثانیاً اصل مطلب هم مشکوک و ازقضایای قابل خدشه است .چه ایشان بسیار با آب و تاب نقل کرده اند تا جایی که خواهر عمر پس از اسلام آوردنش گفت: می بینیم خدا دعای پیغمبر را درباره تو پذیرفته است چه [چراکه] شنیدم می گفت : خدایا اسلام را به ابوالحکم عمر یاری کن.

ویا نوشته اند: رسول خدا رادرنماز دید و آواز قرآنی راکه می خواند شنید و در دلش اثرکرد و به دنبال پیغمبر(ص) رفت و مسلمان شد.

درحالی که آنچه که درتاریخ مسلم است این است که اسلام آوردن وی برای طمع بوده است از نامه خود او که در احتجاج آمد کاملاّ مشخص است و البته تصریح حضرت ولی عصر(ارواحنا فداه) نیز برای اثبات همین امر کافی است وآن این که:

یکی از نواصب پیرامون ایمان خلیفه دوم عمربن خطاب و خلیفه اول ابوبکر از سعدبن عبدالله اشعری پرسید : بگو ببینم آیا آن دو نفردرمکه ازروی رغبت و اختیارایمان آوردند یا به اجبار و اکراه؟

جناب سعد ازجواب دادن به این سؤال خوداری کردوبا خودگفت : اگربگویم با اختیارورغبت ایمان آورده اند پس قبول کرده ام که آنها منافق نبوده اند واگربگویم ازروی اکراه اجباراین هم صحیح نیست زیرا درآن زمان مسلمین قدرتی توانستند تاکسانی ازروی ترس ونفاق ایمان بیاورند. لذا سؤالهایم رانوشتم وپیش احمد بن اسحاق قمی وکیل امام حسن عسکری صلوات علیه بردم به همراه اوبه محضرامام یازدهم مشرف شدم وپس ازمطرح نمودن سوالات به دستورحضرت سوالات خود راازامام زمان عجل الله که خردسال بودند پرسیدم.آن جناب فرمودند :چرانگفتی آن دونه ازروی رغبت وشوق علنی ونه ازسراجباربلکه ازجهت طمع ایمان آوردند چون آنها با نشست وبرخاست داشتندن ویهود برخروج حضرت محمد(ص) مسلطشدن اوبرعرب ازتورات به آن دو داده بودند: لذا آنها به طمع با پیامبر همراه شدند و شهادتین بر زبان جاری کردند تا وقتی کار رسول خدا بالا گرفت و حاکم شد آنان نیز نصیبی ببرند و وقتی مایوس شدند شتر پیغمبر اکرم (ص) را رم دادند...

۶-۴٫ آیا پیغمبر(ص) هنگام قبض روح، منزل عایشه بود یا نه؟

ازمسائلی که جناب شهیدی رحمه الله علیه معتقد است این مطلب است که پیامبراکرم در لحظات آخر حیات ظاهری خویش در هنگام قبض روح درمنزل عایشه بوده است و البته این مطلب نیز قابل وبررسی بیشتری می باشد ایشان آورده اند : ولاّدرطبقات ابن سعد :عدم اصلاح ایشان ازخبرداده است اگراینچنین بود پس چراعایشه وابوبکروعمرازرحلت آن حضرت خبردارنشده بودند خوب اگرحجرت ناگهانی ازدرون خانه عایشه شیونی برمی خیزد .پیغمبرخدابدیدارخدارفت "

ودرتاریخ تحلیلی آورده اند :بدن پیغمبردرخانه عایشه مانده بود(ص۱۱۶)که البته چون خبرمهمی بود حق براین بود که کیفیت وعلت رحلت آن بزرگواررانیز مشخص فرمودند علی ای حال درکتاب فاطمه زهرا سلام الله علیه این اشاره نادرست رادارند درولاّدرطبقات ابن سعد ازخبردارنشدن آنها ازرحلت حضرت حکایت دارد اگراینچنین بودپس چرا عایشه و ابوبکر و عمر از رحلت آن حضرت خبردار نشده بودند؟ اگر عایشه محل عروج آن بزرگواربوده محل اینها زودترباید می فهمیدند .

ثانیاّمگرنه اینکه عامه و خاصه به این نکته تصریح نموده اند که پیغمبراکرم همانجا که رحلت فرمودند همانجا نیز دفن شده اند حجره عایشه درجهت قبله والبته حجره تمام زنان پیغمبردرجهت قبله می باشدولی می بینیم که حضرت درحجره و درخانه بی بی فاطمه زهراسلام الله علیها دفن شده اند.

ثالثاّدرالصحیح می سیرة النبی الاعظم درمقاله این دفن النبی آورده شد به اسناد معتبرکه حضرت درحجره فاطمه زهرا سلام الله علیها دفن شده اند.

البته این نکته قابل تاّمل است که : پیامبرپس ازبازگشت ازبقیع واعلام وجودفتنه درمدینه به منزل عایشه رفته و از آنجا بیماری آغاز می شود به یکباره تب می کنند و از دنیا می روند .

۷-۴٫ قضیه شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

ایشان از نوشتن یک جمله بلکه یک کلمه درخصوص شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و هجوم به خانه وی غصب فدک ،مقدمات غصب خلافت دریغ می نمایند. هرچند ایشان کتابی مستقل درخصوص حضرت زهرا سلامه الله علیها دارند که اگرنمی نوشت بهتربود چرا که آنجا هم صغری وکبرای قصه این چنین برمی آید که قائل به شهادت نیستند.

البته نوشتن کتاب این امر را تبرئه نمی کند چرا که تاریخ تحلیلی تدریس می شود ودانشجویان وعلم آموزان ماباید با علمیات وقایع ورخدادهای اساسی وسرنوشت ساز تاریخ اسلام تحلیل آن روبرو شوند یا لااقل می نوشتند . گزیده تاریخ یافرازهائی ازتاریخ اسلام علی ای حال دراین مقام فقط اشاره ای خواهیم داشت به چند روایت درخصوص شهادت حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها باشد که موجبات رضایت آن بی بی که رضایتش رضایت خداست فراهم بشود.

الف) روایت ذیل درمنابع ذیل آمده است

۱-امالی طوسی مجلد ۱ص۱۲۲

۲-طبقات ابن سعد مجلد ۸ص۲۷۸

۳-مسند احمد مجلد۶ص۳۳۹

۴-امالی مفید ص۲۱۵

۵-الخصائص الکبری مجلد ۲ص۱۳۵

۶-بحاالانوارمجلد ۲۸ص۴۰

۷-اشاب الاشراف مجلد ص۵۵۱

مرحوم علامه شیخ طوسی اعلی الله مقامه درامالی به سندخود ازاستادش، از پدرش که گفت: محمد بن محمد به ما و گفت: ابوعبدالله محمد بن عمران الزیات به من خبردادو گفت: احمد بن محمد جوهری برایم حدیث کردوگفت:حسن بن علیل برایم حدیث کردوگفت:عبدالکریم بن محمد بن اززیادبن منذربرایمان حدیث کردوگفت :شرحبیل ازام الفضل دخترعباس برایمان حدیث کردوگفت :"هنگامی که رسول خدا (ص)دربستربیماری ازهوش رفت ودوباره به هوش آمد ،ما گریه کردیم . فرمود: چراگریه می کنید؟

گفتیم: یارسول الله برای چند چیز گریه می کنیم. درفراق شما .قطع شدن خبرآسمانی ازما ،وبرای امت پس ازشما.

فرمود:شما پس ازمن،مقهورومستضعف خواهید بود"

ب ) و روایت ذیل نیز درکتب ذیل مذکور است :

۱- فراند المسطین م ، مجلد ۲ ، ص ۳۵ و ۳۵

۲- امالی صدوق ، ص۹۹ الی ۱۰۱

۳-اشباه الهداه ، مجلد ۱ ، ص ۲۸۱

۴- ارشاد القلوب ، ص ۲۹۵

۵- عوالم العلوم ، ج ۱۱ ، ص ۲۹۱ و۲۹۲

ابراهیم بن محمّد با جوینی شافعی به سند خود از علی بن احمدبن موسی الدقاق علی بن بابویه هم از وی ، از محمّد بن ابی عبدالله کوفی ، از موسی بن عمران نخعی ا زنوفلی ، از حسین بن علی بن ابی حمزه از پدرش ، از سعید بن جبیر از ابن عباس گفت :

"رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم نشسته بودند که امام حسن آمد . پیامبر صلّی الله علیه وآله و سلم چون او را دید گریست ، پس فرمود : پسرم ، نزد من بیا ... سپس حسین آمد ... سپس فاطمه آمد ... آنگاه امیر المؤمنین و اصحاب ، علّت را پرسیدند ، پیعمبر به آنان پاسخ داد . ازجمله فرمود :

اما دخترم فاطمه ، او سرور زنان عالمیان است ... وقتی او را دیدم ، به یاد آوردم که پس از من با او چه خواهند کرد . گویی می بینم که خواری وارد خانه اش شده ، حرمتش شکسته ، حقش غصب شده ، از شش منع ، پهلویش شکسته ، جنینش سقط شده و فریاد می زند :یا محمد ! اما پاسخ نمی شنود ، فریاد استغاثه سر میدهد و پس از آن که در روزگار پدرش عزیز و گرامی بود ، خودش را خوار می بیند ... اولین فرد اهل بیت من است که به من ملحق می شود . او محزون ، اندوهگین ، مغموم ، مغصوب و مقتول به نزدمن می آید . در این هنگام رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم می گوید : خداوندا ! کسی را که بر اوستم کرد ، لعنت کن . بر کسی که حقش را غصب کرد ،عقوبت فرما و کسی که او را خوار کرد ، خووار و ذلیل نما . وکسی که به پهلویش زد تا فرزندش را سقط کرد برای همیشه در آتش جهنم مخلّد کن .در این هنگام ملائکه می گویند : آمین ...

چه بگوبم وبنویسم در نقد گفتار علامه ای که مورخ است و باید حقایق تاریخ را بنویسد اما تحت تأثیر تو قرار گرفته و از نقل بسیاری از حقایق سرباز می زند و در قصد شهادت حضرت زهرا(س) نسوان رحلت ، درگذشت و ... و دارد و از گفتن کلم? شهادت سرباز می زند آری در جائی می نویسد : " من نمی خواهم گروهی از مسلمانان جریحه دار شود ، نمی خواهم خود را در کاری داخل کنم که دسته ای ا زمسلمانان برای خاطر دین یا دنیا خود را در آن در آورند . آنان نزد پروردگار خویش رفته اند و حسابشان با اوست . اگر غم دین داشته اند و از آن کردارها و رفتارها خدا را می خواسته اند . پروردگار بهترین داورست .

۸-۴٫ مرحوم دکتر شهیدی در این نقل دو داستان درخصوص خبر شهادت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به عایشه که یکی از آن اخبار خوشحال بودن عایشه را می رساند ودیگر خبر ناراحت بودن او را می رساند ، در همین مقام می نویسد : ... مرا حد آن نیست که بخواهم نسبت به زنی که رسول خدا(ص) بدو علاقه داشته جسارتی بکنم ... .

اولاً : این علاقه را معلوم نیست از کجا آورده اند تا جائی که این علاقه بسیار است که جرأت اظهار نظر از ایشان را گرفته است .

ثانیاً : کسی که دشمنی خود را با امیرالمؤمنین ثابت کردند چگونه می تواند مورد علاقه پیامبر واقع شود در حالی که روایات فراوانی داریم که پیغمبر از این دسته افراد اظهار ناراحتی و نفرت و دشمنی فرموده اند و اما برای اثبات دشمنی عایشه با امیرالمؤمنین سلام الله علیه به نظرمی رسد که همین جمله حضرت در نهج البلاغه کافی می باشد .

آن حضرت فرموده اند : ... امّا او (عایشه) خوی زنان ، دیده عقل و خردش ار سخت فرو بسته و شراره های کینه و دشمنی با من ، در دلش چون کوره آهنگران زبانه می کشد .

با استناد به این فراز از خطبه غدیر آنجا که دشمنان علی دشمنان خدا شمرده شد شامل اینجا نمی شود .

آیا زیارت و ارزشمند جامعه کبیره که می فرماید : " من حاربکم مشرک "در جمل چه کسانی با آن حضرت جنگ کردند .

ثالثاً : با نقل چند داستان تاریخی از مصادر اهل سنت نکات قابل تأملی به دست می آید :

۱- عایشه می گوید : شبی پیامبر از نزد من خارج شد غیرت و جسارتم به جوش آمد و سخت منقلب و ناراحت شدم . جون آن حضرت حال من را دید علّت را دریافت و فرمود : عایشه تو را چه می شود؟ باز هم حسادت کرده و ناراحت شده ای ؟! آخر چرابر چون تو یی حسادت نورزم ! سپس پیامبر به من فرمود : باز هم گرفتار شیطانت شده ای !

۲- عایشه می گوید : یکی از روزها هنگامی که پیامبر در خانه من بود، صفیّه غذایی را که پخته بود ، برای آن حضرت فرستاد . چون کنیزک حامل غذا را دیدم ، لرزه بر اندامم افتاد ، تا آن جا که از خود بی خود شدم و ظرف غدا را گرفته و آن را به دور افکندم . چشم های پیامبر را دیدم که به من خیره شده است وآثار خشم و نفرت را به خوبی از رفتارم را به خوبی در سیمایش خواندم . بی درنگ گفتم : از خشم رسول خدا به حضرتش پناه می برم و امید آن دارم که من را نفرین نکند.

حضرت خطاب به من فرمود : توبه کن ....

۳- عایشه گفته : روزی هاله دختر خویلد و خواهر خدیجه از پیامبر اجازه خواست تا با آن حضرت دیدار کند . رسول خدا که گویی با شنیدن صدای هاله ، به یاد صدای خدیجه افتاده بود ، حالش به شدّت دگرگون گردید و بی اختیار گفت : آه خدایا ! هاله .

من که از مشاهده رفتار پیامبر، رشک و حسادتم نسبت به خدیجه سخت تحریک شده بود ، بلافاصله گفتم : چقدر از آن پیرزن بی دندان قریشی یاد می کنی؟ مدّت هاست که او مرده و خدابهتر از او را به تو ارزانی داشته است.

در روایتی دنباله همین مطلب عایشه می گوید : پس از این اعتراض دیدم که چهره پیامبر برافروخت ، آن چنان تغییر کرد که مانندش را تنها به هنگام فرود آمدن وحی برآن حضرت که نگران دستورهای آسمانی بود که بیم رحمت یا عذاب نازل می شد ، دیده بودم .

۹-۴٫ سن ازدواج عایشه

و در خصوص سن ازدواج عایشه با حضرت سول سلام الله علیه نوشته اند :در شش یا هفت سالگی با مهریه ای که بیشتر رقم آن را ۴۰۰ درهم نوشته اند به عقد پیامبر در آمد ، چون رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه رفت . در شوال نخستین سال از هجرت در حالی که نه ساله یا ده ساله بود با پیغمبر عروسی کرد .

جواب این نقل اهل سنت که افترائی بیش نیست را جناب علامه سید جعفر مرتضی در کتاب صحیح من سیره النبی مفصلاً داده اند که همگان را به آن کتاب ارجاع می دهیم .

۱۰-۴٫ درخصوص واقعه عاشورا

در خصوص واقعه عاشورا در کربلا که خود آن مرحوم به عنوان فاجعه از آن نامبرده شده ، مقدمه مختصری از مرگ معاویه آورده اند و سپس بلافاصله چند سطری نوشته اند وسپس درپاورقی ارجاع داده اند به دو کتاب خود تحت عنوان "پس از پنجاه سال" و "زندگانی علی بن الحسین" که البته بر اهل علم پوشیده نیست ارجاع معمولاً برای محکم کاری یک سند اسناد به موضوعی می باشد و یا مطلب توضیح داده شده اگر بیشتر توضیح و شرح داده شود از اصل موضوع به تحقیق برای او می باشد دور شده اند لذا پاره ای از وقایع و ... مطالب را ارجاع می دهند نه اینکه یک موضوع به این مهمی را سه خط و نیم بنویسد و چند خطی هم تحلیل بیان شود .

و آن سه خط ونیم عبارت است از اینکه نوشته اند :روز دهم محرم سال شصت و یک هجری ضمن چند ساعت درگیری امام حسین و مروان و جوانانی که همراه او بودند شهید شدند و زن و فرزندان امام را که به سن بلوغ نرسیده بودند، اسیر کردند و به کوفه و ا زآن جا به شام بردند تنها از کشتن ، امام علی بن الحسین(ع) چون بیمار بود چشم پوشیدند .

که البته آن دو کتاب نیز خالی از بحث نیست که در جای خود به ان شاءالله بحث خواهد شد .

۱۱-۴٫ آن چه نویسنده درخصوص شکل گیری سه فرقه مهم مرجئه ،جهمیه ومعتزله عنوان کرده است به نظر درست نمی آید. نویسنده درباب مرجئه آورده است که این تفکر را"طرفداران خلیفه های فاسد به خاطربرکنارداشتن آنان ازانتقاد مردم پدید آوردند."درخصوص جهمیه نیز آورده است که آنان نیز "به صورتی دیگربرای خلیفه های اموی پشتیبان فکری بودند وآنان راازکیفرگناهانی که می کردندتبرئه می کردند"نیزظهورمعتزله ورونق یافتن کارایشان رابه سرنگونی امویان وبرسرکارآمدن عباسیان نسبت داده است. به نظر می رسدچنین دیدگاه هایی ناشی ازنوع سیاست زدگی درتحلیل مسائل تاریخی باشد،زیرااولاّ:نویسنده محترم سند ومدرکی دراین خصوص ارائه نداده است،به عنوان مثال می دانیم که یکی ازمشهورترین عقاید مرجئه این بود که نباید درباره اعمال ورفتاردیگران قضاوت کرد.واقعیت این است که چنین گزاره ای رامی توان درانجیل نیز یافت،آن جا که آمده است:

"دیگران رامحکوم نکنید تاخدا شمارامحکوم نکند" . این درست است که برخی شخصیت ها ومحافل مرجئه ازطرف بعضی امویان ،مانند حجّاج بن یوسف حمایت می شدند . ولی فراموش نکنیم که هم اینان دربرابراجبارحجّاج به لعن علی(ع) با او به مخالفت برخاستند و کار او نوعی بدعت دانستند. نیز توجه داشته باشیم که درسال ۸۲ق درنبرد دیرالجماجم علیه او جنگیدند. جالب این که جعد بن درهم که ازمرجئه ومعلم مروان بن محمد ،آخرین خلیفه اموی بودبه سبب اعتقادش ،به دستورهشام بن عبد الملک به بصره تبعید شد ودرآن جا به دست فرمانداراموی ،خالد بن عبدالله قسری ،به وضع فجیعی به قتل رسید.

درخصوص جهمیه نیز نکته جالب این است که رئیس وبنیان گذاراین فرقه،یعنی جهم بی صفوان کسی است که سلاح برگرفت وبادولت اموی جنگید وسرانجام درمروبه دست امیراموی خراسان ،نصربن سیاربه قتل رسید.

امادرخصوص معتزله نیزباید گفت که اگررونق کارآنان به دلیل سرنگونی امویان وبرسرکارآمدن عباسیان بوده است، چگونه است که به گفته نویسنده محترم ،عباسیان وعمالشان پیوسته تاقبل ازمأمون، به آنان تعرض می کردند؟ این چنین معلوم می شود که آن چه آقای دکتر شهیدی دراین باره آورده دست کم روایت های تاریخی معارضی دارد که نمی توان آن ها را نادیده گرفت . بنابراین می توان به این نتیجه رسید که نویسنده محترم در این تحلیل بدون توجه به ریشه های عمیق شکل کیری این فرقه ها، تنها به ساده کردن موضوع پرداخته و به نقل برخی مشهورات بسنده کرده است .

۱۲-۴٫ نویسنده محترم آورده است :"حجاز...را حجاز نامیده اند ، چون در جهت شمالی یمن و شرق تهامه قرار دارد و این دو قسمت را از هم جدا می کند." آن چه در جغرافیای تاریخی عربستان مشهوراست این است که حجاز را حجازگفتند به این دلیل که میان تهامه و نجد قرار داشت .

۱۳-۴٫ نویسنده محترم ، مقایسه ای میان یونس بن بکیر (یکی از راویان ابن اسحاق) و ابن هشام و طبری صورت داده و چنین برداشت می شود که طبری از این دو قدیمی تر است ، حال آن که واقعیت خلاف این است و طبری از یونس و ابن هشام متأخرتر است.

۱۴-۴٫ تعداد جنگ هایی را که در سال ششم هجری رخ داده "دو سه جنگ " ذکر کرده است، ولی واقعیت این است که سال ششم هجرت از نظر تعداد جنگ ها د رتاریخ اسلام سالی استثنایی است ، به گونه ای که حدود یک سوم جنگ های دوران پیامبر در این سال اتفاق افتاده است.

۱۵-۴٫ نویسنده آورده است :" عراقیان در سراسر حکومت علی وفرزندانش حسن و حسین و ... " ولی ما می دانیم که امام حسین (ع) هیچ گاه موفق به تشکیل حکومت نشد .

۱۶-۴٫ ایشان نوشته است :" حکومت ادریسیان ... تا سی صدو هفتاد وچهارادامه داشت وبا انقراض دولت فاطمیان مصری ، دولت آنان نیز برافتاد " واقعیت این است که برافتادن ادریسیان ربطی به سقوط فاطمیان مصر نداشت . همان گونه که مؤلف محترم اشاره کرده اند ، ادریسیان در سال ۳۷۴ ق بر افتادند ، ولی تاریخ سقوط فاطمیان مصر ۵۶۷ ق است. بنابراین چگونه اتفاقی که در نیمه دوم قرن ششم رخ داده می تواند علت حادثه ای باشد که دوقرن پیش از آن پدید آمده است.

روشن است که اغلب این موارد ناشی از سهوالقلم است و مسلماست که نویسنده محترم به چنین موضوعاتی آگاهی کامل دارند .

5. اظهار سخنان مخالف و ناسازگار

مؤلف محترم در مواردی سخنانی گفته است که گاه در این کتاب و گاه د رآثار دیگر خود، خلاف آن را اظهار کرده است. به عنوان نمونه به مواردی اشاره می کنیم :

۱-۵٫ ایشان به صراحت از بنا نهادن مسجد قبا توسط پیامبر یاد کرده ، ولی در صفحه بعد این سخن انکار شده وآورده است که این مسجد ساخته دست پیامبر نیست ، بلکه بعدها توسط بنی حارثه ساخته شده است.

۲-۵٫ نویسنده محترم به ماجرای سرودن قصیده مشهور فرزدق در مدح امام سجاد (ع) در مسجدالحرام و در حصور هشام بن عبدالملک اشاره کرده است و آورده است : " سرودن چنان مدیحه و شیوع آن درزبان ها بیم جان داشت ، لیکن این شاعر به خاطر دوستی اهل بیت و نیز سرزنش این خلیفه زاده اموی هر گزندی را به خود خرید " .

۳-۵٫ اما جالب است که دکتر شهیدی به خلاف این سخنان ، در کتابی و طی بحثی مفصل ، هم اصالت بیت ای بسیاری از این قصیده را زیرسؤال برده ، هم در سروده شدن آن ها توسط فرزدق تشکیک کرده و هم ارادت و دوستی فرزدق را نسبت به اهل بیت انکار کرده است و این با آن چه در کتاب تاریخ تحلیلی اسلام امده است ، سازگاری ندارد . درست است که براساس تاریخ مندرج در مقدمه کتاب زندگانی علی بن الحسین ،دکتر شهیدی این کتاب را در سال ۱۳۶۴ ، یعنی چند سال بعد از چاپ تاریخ تحلیلی اسلام منتشر کرده است، ولی می دانیم که هر دو کتاب پس از آن بارها تجدید چاپ شده اند و امکان تصحیح مطلب فراهم بوده است. جالب این که در چاپ اخیر تاریخ تحلیلی اسلام نیز با وجود این که کتاب ، حروفچینی مجدد شده ، این تناقض برطرف نگردیده است .

6. ادبیات (نثر و لحن کتاب ، پاراگراف بندی ، نقل قول ها)

نثر تاریخ تحلیلی اسلام ، نثری است روان و خالی از حشو و زوائد و تکرار، به همین دلیل ، خواننده به آسانی با آن ارتباط برقرار می کند و از طریق آن به سهولت مقصود نویسنده ار در می یابد ، حتی می توان از این فراتر رفت و گفت که نثر دکتر شهیدی در این کتاب نثری جان دار ، زیبا و دل نشین است و این را می تون حاصل علمو احاطه شدن ایشان بر ادبیات فارسی و عربی و سال ها ممارست با متون نثر و نظم این دو زبان ونیز ذوق و سلیقه ایشان دانست . جالب این که ایشان درمواردی حتی تفنن به خرج داده وجملاتی را در قالب نثر مسجع آورده است.

برای نمونه به این جملات دقت کنید :

"عمرو بن سعید اشدق - گفت : یزید همان است که آرزو دارید و عدالتی دارد که می خواهید و پس از این سخنان ، دیگر دین فروشان و دنیاخران ... یزید را بدان چه در او نبود ستودند و آن چه را در او بود از وی زدودند " .

7. عدم ارائه اسناد برخی مطالب

پیشتر هنگام بحث از مرجثه ، جهمیه و معتزله گفتیم که نویسنده محترم سندی در خصوص اظهارات خود ارائه نکرده است. اکنون به مواردی دیگر از این دست اشاره می کنیم :

- در یک جا نوشته است :" قریش حاضر بودند ، ریاست او [پیامبر (ص)] را بپذیرند"، ولی هیچ سندی برای این مطلب ارائه نکرده است . حقیقت این است که پذیرش این سخن غیر مستند بسیار دشوار است ، زیرا به نظر می رسد بخش مهمی از مخالفت بزرگان قریش با پیامبر ناشی از این بود که آنان قصد پذیرش رهبری او را نداشتند .

- ایشان سال مسلمان شدن عمر را پنج سال قبل از هجرت (سال ۸ بعثت) ذکرکرده و در پاورقی آورده است : "در بعضی سندها سالیانی متأخرتر هم دیده می شود "، ولی در هیچ یک از این موارد ، نویسنده سند یا سندهای خود را معرفی نکرده است . مشهور این است که عمر در سال ششم بعثت اسلام آورده و روشن است که ردّ این روایت مشهور نیاز به ارائه سند معتبردارد .

- در خصوص تفاوت غزوه و سریه ، سخن مشهوری آورده ، ولی به منبع آن اشاره نکرده است. جالب این که این سخن مشهور چندان پایه و اصلی هم ندارد ، زیرا مغازی نویس مشهور تاریخ اسلام ، محمد بن عمر واقدی که مهم ترین و مشهورترین کتاب را راجع به جنگ های صدراسلام نوشته ، چنین تفکیک و تمایزی را قائل نشده و تمامی جنگ های صدر اسلام (چه آن هایی که قرمانده جنگ فرد دیگری بوده است) را غزوه خوانده و کتاب خود را نیز به همین دلیل المغازی نامیده است .

- ایشان ازوجود جاسوسانی در مدینه سخن به میان آورده است که اطلاعات مربوط به لشکرکشی های پیامبر را به کاروان های قریش می رسانده و زمینه فرار آن ها را از دست مسلمانان فراهم می آورده اند. گرچه پذیرفتن این سخن معقول و مقبول می نماید، ولی مناسب بود مؤلف محترم در این باره سندی نیز به دست می دادند .

- نویسنده آورده است که عباس عموی پیامبر ناراضیان از بیعت ابوبکر را به دست برداشتن از مخالفت با او ترغیب کرد. این نیز مطلبی مهم و جالب است که متأسفانه سند آن به دست داده نشده است.

- ایشان از بلال به عنوان " مولی زاده ای بود که ریاست لشکریان اسلام را به عهده می گرفت " یاد کرده است . نویسنده سند فرمانده شدن بلال در جنگ یا جنگ هایی را ارائه نکرده است و ظاهراً در منابع ، خبری از فرمانده شدن بلال نیست ، شاید منظور نویسنده محترم اسامه بن یزید بوده است .

نتیجه

تاریخ تحلیلی اسلام کتابی است که با خصوصیاتی متفاوت که متأسفانه در هیچ زمینه ای از روشی واحد و معیّن پیروی نکرده است . عدم رعایت این مهم ، کتاب را به مجموعه ای از قوت ها و ضعف ها مبّدل کرده است ؛ قوت ها و ضعف ها یی که دایره ای وسیع ، از تصاویر کتاب تا روش تحلیل نویسنده را در برمی گیرند. می توان بخشی از کاستی های کتاب را با ویراستاری دقیق از متن زدود و از مشکلات آن کاست و بر کیفیت آن افزود . به هر حال ، تاریخ تحلیلی اسلام کتاب درسی مناسبی نیست و مشکلات موجود در آن ، از شأن پژوهشی آن نیز می کاهد. با وجود این ، اثر مشهور دکتر شهیدی ، کتابی است خواندنی که م یتوان در آن از آرا و دیدگاه های جالب و گاه بدیع و جسورانه ای که آمیخته با انصاف علمی است ، نشان گرفت . و به سبب همین مشخصات است که این کتاب در میان کتاب های موجود از مقبولیّت بیشتری برخوردار شده است .

منابع و مأخذ

۱- نهج البلاغه سید رضی ، صبحی صالح

۲- تاریخ تحلیلی اسلام ، دکتر شهیدی

۳- زندگانی امیرمومنان علی علیه السلام ، دکتر شهیدی

۴- زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها ، دکتر شهیدی

۵- قیام امام حسین علیه السلام پس از پنجاه سال ، دکتر شهیدی

۶- بحارالانوار، علامه مجلسی

۷- اثبات الهداه ، شیخ حر العاملی

۸- امالی ، شیخ صدوق

۹- امالی ، شیخ مقید

۱۰- امالی ، شیخ طوسی

۱۱- انساب الاشراف ، بلاذری . تحقیق : محمد باقر المحمودی

۱۲- البدایه و النهایه اپوالفداء ، ابن کثیر الدمشقی

۱۳- شذرات الذهب

۱۴- الصحیح من سیره النبی الاعظم ، سید جعفر مرتضی

۱۵- طبقات الکبری ، محمد بن سعد

۱۶- فرائد ال ،ابراهیم بن محمد الحوینی الخراسانی

۱۷- الکامل فی التاریخ ،ابوالحسن علی بن ای الکریم ابن الاثیر

۱۸- مناقب آل ابی طالب ، ابن شهر آشوب السروی المازندرانی

۱۹- الاحتجاج ،احمد بن علی بن ابی طالب طبرسی

۲۰- ارشاد القلوب ،ابو محمد حسن بن محمد دیلمی

۲۱- الشافی ، حمید مرتضی

۲۲- تلخیصالشافی ، شیخ ال ابو جعفرطوسی

۲۳- تذهیب تاریخ دمشق الکبیر ، ابن عساکر ، عبدالقادربدران

۲۴- السیده الحلبیه ، علی بن برهان الدین حلبی شافعی

۲۵- السیده اح ، ابوالفدا اسماعیل بن کثیر

۲۶- عوالم المعلوم ، شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی

۲۷- مسند ،احمد بن حنبل

۲۸- مستند الشیعه ، علامه نراقی

۲۹- ام المومنین خدیجه طاهره

۳۰- سنن ، بیهقی

۳۱- دلائل النبوه ، بیهقی

۳۲- مفاتیح الجنان ، شیخ عباس قمی

۳۳- الخصائص الکبری

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.