متن سخنرانی استاد موسوی مطلق در مجلس بزرگداشت مرحوم حاج غلامحسین حیدری
مجلس جهت تعظیم و تکریم از خادم الرضا، سالک الی الله، عارف گمنام، معلم به معنای حقیقی و مجاهد فی سبیل الله، استاد انقلابی مرحوم حاج غلامحسین حیدری برگزار شده است . ادب هم اقتضا می کند دقایقی که خدمت شما هستیم پیرامون این شخصیت سخنانی را محضرتان عرض کنیم.
در دو محورعرایضم را تقدیم محضر میکنم
محور اول: چون دارای نکاتی است از آغاز آشنایی و کیفیت عرض خواهم کرد.
محور دوم: در نتیجه این آشنایی استنباط حقیر از این شخصیت است که در چند جمله محضرتان عرض می کنم.
سال ۱۳۷۴ یا ۱۳۷۵ بود توسط یکی از دوستان با نام استاد حیدری آشنا شدم علتش هم این بود در یک همایشی ایشان برای صحبت رفته بودند و با آن صحبت هایی که مستحضر هستید آن بیان جذاب و شیوا و با اخلاصشان افراد را جذب میکرد. دوست ما مجذوب ایشان گشته بود. رفیق ما در آن مجلس از اساتید ایشان سوال کرده بودند که شما در سخنرانی چند جملهای از یکی از استادانتان گفتید؛ این استاد کیست؟ ایشان هم اسم آورده بودند از استاد معظم ما حضرت آیت الله شوشتری، در نتیجه من از حاج آقا شوشتری سوال کردم، فرمودند: بله ایشان از مردان الهی است ما هم آدرسی و تلفنی را گرفتیم و آمدیم حرم علی بن موسی الرضا علیه آلاف و التحیة و الثناء آن موقع ایشان در آستان قدس بودند حاج آقا فرمودند یکی از کارهایی را که ایشان انجام داده عبارت است از اینکه هر بزرگی که مشهد به حرم علی بن موسی الرضا مشرف شده است و ایشان متوجه شده است از این بزرگان یک مصاحبه خصوصی گرفته است شما بگو از آنها به شما بگوید ما هم رفتیم و برای اولین ملاقات (حدود ۲۳ یا ۲۴ سال قبل) محضرشان رسیدیم، ایشان را در همان برخورد اول انسانی وارسته و متواضع یافتیم و بعد گفتم که ظاهراً شما با خیلی از بزرگان انس داشتهاید و شنیدهام بسیاری از بزرگان که اینجا آمده اند مصاحبه هایی را شما گرفته اید میشود من این ها را ببینم و چون ما از طرف حضرت استاد رفته بودیم ایشان بدون مقاومت و با کمال تواضع پذیرفتند .گفتند برو نوار بگیر تا برایت ضبط کنم محدودیتی هم قائل نشد . آن موقع سی دی و اینها نبود نوار کاست بود من هم ۱۵۰۰ تومان داشتم برای بازگشتم داشتم گفتم:
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم اگر جوی زیان بینی(1)
با 1500 تومان ظاهراً ده دوازده تا نوار کاست خریدم آوردم وبلا فاصله به ایشان تقدیم کردم، یک لیستی را جلوی من گذاشتند گفتند هر کدام را میخواهی انتخاب کن ما هم یک تعدادی را انتخاب کردیم بسیار هم پر بهره بود اتفاقاً آخرین ملاقات ما با مرحوم آقای حیدری سال قبل روی این جمله بود ایشان فرمودند که این مجموعه مصاحبه ها که حدود ۷۰۰ تا بوده فرمودند خوب بزرگان آنجا حرفهایی زدند خصوصی بوده بعضیهایشان تعهد گرفتند که تا زمان حیاتشان اینها پخش نشود، خب البته ایشان هم شخصیت ممتازی بود بزرگان رویشان را زمین نمیزدند، آقای حیدری غیر نبود نا محرم نبود.
خلوت از اغیارباشد نی زیار
پوستین بهر دی آمد نی بهار(2)
ایشان اهلش بود به هرحال آخرین جمله اش این بود با ما
آمده. گفت ما این نوارها را دادیم کرامات علی بن موسی الرضا از این نوارها بیرون
این بزرگان کراماتی معجزهای چیزی از حضرت نقل کردهاند و آن چه را خودشان دیدهاند بیان کردهاند شما بیا و اینها را بازبینی کن و کرامات باطنی را مستقلاً بیاور، بزرگان نکاتی را گفتند که آن نکات باطنی و معنوی است، اینها ممتاز است، اینها باید به گوش سالکین الی الله برسد این کرامات برای عوام الناس خوب است اما خواص دنبال چیزهای دیگری هم هستند فرمودند مثل این که عوام لذت می برند از این که امام رضا مرده ای را زنده کند اما خواص از این تعجب نمیکنند خواص از اینجا لذت می بردند که امام رضا دل مرده ای را زنده کند این چنین کارهایی این خیلی مهم است. این کرامات باطنی و ولایت باطنی علی بن موسی الرضا بسیار فوق العاده است. که متأسفانه شیطان مانع شد موانع دیگری پیش آمد و عمر ایشان هم به سر رسید.
در طول این مدت آشنایی که گاهی هم خدمت بعضی از بزرگان با ایشان مشرف شدیم یا قم مشرف شده بودند یا مجموعه ای از ملاقات چند جلسه در همین بیت النور، من برداشتم از این شخصیت این است که ایشان:
1-
منا اهل البیت بود.
دلیل؟ دلیل این است که از امام صادق علیه السلام سوال کردند چرا سلمان منا اهل البیت شد؟ اول این را هم عرض کنم که در روایات فقط سلمان منا اهل البیت نشده است ابوذر و مقداد هم هستند چند تا از اصحاب رسول الله به این صفت شرفیاب شدند اما سرآمد شان سلمان است . فرمودند: چون سلمان سه تا ویژگی داشت.
سلمان علم و علم آموزی را دوست داشت، سلمان وقتی محضر پیامبر رسید قریب به۴۰۰ سال داشت، بعضی ها سلمان را جزء اوصیاء حضرت عیسی میدانند، او دارای اسم اعظم بود، علم به بلایا و منایا اینها را بلد بود با این کمالات امام صادق علیه السلام می فرماید که علم و علم آموزی را دوست داشت یعنی اصلا برایش مهم نبود که خودش چه کسی است کسی که میخواهد از او علم بیاموزد کوچکتر از خودش است بزرگتر از خودش است، بزرگتر از او که نداشتیم با این علومی که داشت.
مرحوم آقای حیدری از بعضی از استادانش بزرگتر بودند بعضی از استادانش هم سنش بودند اما با نهایت تواضع برخورد می کردند ایشان می دانستند که علم و معرفت که به این حرف ها نیست به سن و سال و مدرک تحصیلی و به این چیزها وابسته نیست و واقعاً همه تصدیق میکنیم که این چنین بود. خصوصاً سرکار خانم دکتر معصومی اصل که این جلسه هم به اهتمام ایشان و مجموعه بیت النور برگزار شده این استاد حاضر هم تصدیق می کنند این چنین بود، مرحوم حیدری در راه علم آموزی هیچ دریغ نمیکرد و متواضع به معنای واقعی، علم آموزی را دوست داشت.
مرحوم آقای حیدری هم همین طوری بود یعنی هرجا میشنید عالمی هست، بزرگی هست، اهل دلی هست، مقید بود که حتما به ملاقات و زیارتش برود و کمتر کسی را در این دوره معاصر داریم که این چنین همتی را داشته باشد، آن هم نه برای اینکه از رهگذر رسیدن خدمت بزرگان برای خود نمدی بدوزد نه خالصاً لله بود می رفت قربت الی الله میرفت.
2-
ویژگی دوم سلمان فرمودند که سلمان فقرا را دوست میداشت علاقه داشت بعضی ها به فقیر کمک می کنند تا میگویید فلان جا فقیر است می گوید خیلی خوب چقدر بدهم، چقدر چکش را بنویسم، کجا کمک کنم، خیال می کنند که همه چیز با پول حل می شود، اما اینکه شما فقیر را دوست داشته باشید بروید خانه هایشان بنشینید و با آنان حشر و نشر داشته باشید مهم است. سلمان این چنین بود، ایشان هم این چنین بود اگر می دید کسی فقیر است به او اکرام می کرد، احترام می کرد، چه فقر مادی، چه فقر معنوی، در مجموعه شما (بیت النور) گاهی می بینم در گزارشات گروه های جهادی متعلق به این مرکز شریف، با کمال تواضع خانه فقرا، نیازمندان میروند این یک روحیه ای عالی است، خدا خوشنود است، امام زمان خوشش می آید، امام زمان میگوید من در پرده غیبت هستم اما دوستانی را دارم که می روند به این ها کمک می کنند یعنی وقتی به خانه فقیر می روی وکیل امام زمان هستی ببین چه مقامی دارد کسی که خدمت فقراء می رود، لذا خسته نشوید.
3-
سومین خصوصیت سلمان فرمودند که سلمان خواست امیرالمومنین امام زمان را بر خواست خودش مقدم می دانست حالا اگر میل خودش چیزی بود، میل امیرالمومنین چیز دیگری بود میل مولا را برخواست خودش مقدم می دانست لذا اگر ما هم ببینیم که امام زمان خواستش چیست و خواست امام زمان را مقدم دانستیم بر خواسته های خود مان ، ما هم می شویم منا اهل البیت.
ویژگی های دیگری را میخواستم به استناد کلام معصوم عرض کنم ویژگی های دیگری از این بزرگمرد تواضع ایشان بود ایشان اسباب تکبر را داشت یعنی جاه و مقام داشت چیزی که برای انسان تکبر می آورد بالاخره مسئولیتهای مختلفی در سطح کلان داشته است به حسب ظاهر، همینها کافی بود که او یک انسان متکبر باشد اما نه، او اصلاً این عناوین دنیا را برای خودش حساب نمی کرد . خدا می داند این حرفهایی که امروز دارم میزنم از سر اعتقاد است و از سر شناخت خودم است و ذره ای مبالغه در آن نیست.
من سالها پیش با خدای خودم عهد کردم که راجع به کسی که حرف می زنم مبالغه نکنم کم هم نگذارم آنچه را که به آن رسیدم همان را مطرح کنم و واقعاً ایشان این ویژگی ها را داشت اسباب تکبر را داشت اما اصلاً به تنها چیزی که فکر نمی کرد عنوان و مقام و مسئولیت و جایگاه و این گونه امور بود و چون آنها را زمین گذاشته است، متواضع شده است، آن وقت تواضع از انسانِ دارا زیباست کسی که چیزی ندارد به چه میخواهد تواضع کند، وضع حمل که میگویند: یعنی حمل و چیزی که انسان دارد زمین بگذارد. تواضع یعنی یکسری چیزهایی انسان دارد، وضع، بگذاردش زمین، او گذاشته بود زمین و چیزی به نام هوا ومنیت استشمام هم نمیشد، این هوا پرستی و تکبر یک بوی بسیار بدی دارد انسان اذیت می شود مومنِ سالک واکنش نشان می دهد، اصلا نه، این چنین نبودند. به خاطر این تواضعش هم بود که از زندگی و بندگی اش لذت می برد با چه سندی این حرف را میزنم؟
حذیفه می گوید من از پیغمبر شنیدم، مالي لا أري عليكُم حلاوَةَ العبادَةِ؟ قالوا: و ما حلاوَةُ العبادَةِ؟ قال: التواضعُ.(3)
فرمود: من نمیبینم شما حلاوت عبادت داشته باشید چرا ندارید؟
عبادت یک حلاوت و شیرینی دارد یک لذتی دارد چرا بعضی از نماز شان از روزه شان از تلاوت قرآن از ذکر لذت نمی برند؟
حالا لذت و حلاوت چیست؟ فرمودند: و ما حلاوَةُ العبادَةِ؟ قال: التواضعُ شیرینی عبادت تواضع است به معنای واقعی مرحوم حیدری متواضع بودند.
در روایت هم داریم امیرالمومنین فرمودند: عَلَیْکَ بِالتَّوَاضُعِ بر شما باد به این که متواضع باشید عَلَیْکَ بِالتَّوَاضُعِ فَإِنَّهُ مِنْ أَعْظَمِ الْعِبَادَةِ؛(4) چرا چون این تواضع از بزرگترین عبادات است أَعْظَمِ الْعِبَادَةِ که مرحوم آقای حیدری انسان متواضعی بود به معنای واقعی با آن علم و معرفت و دارایی معنوی که ایشان داشت این چنین متواضع بود.
یکی دیگر از مهمترین ویژگی های ایشان اخلاص ایشان بود. مهمترین نقص اعمال من و امثال من روی این نکته است که اخلاص داشته است، اخلاص بسان روح است برای اعمال، روح نباشد جسم چه ارزشی دارد بوی گندش هم بلند می شود؟ گاهی بعضیها بوی گند اعمالشان کردارشان یا گفتارشان بلند می شود، اما وقتی اخلاص باشد انسان و اعمال او روح دارد، تر و تازه است. ایشان اخلاص داشت به معنای واقعی.
از پیغمبر سوال کردند راجع به اخلاص، فرمود: من از جبرئیل سوال کردم جبرئیل هم از خدا سوال کرد خدا گفت: اخلاص سری از اسرار من است که من این سر را فقط در دل محبوب خودم قرار میدهم. یعنی آدم های مخلص آدم های دارای اخلاص، محبوب خدا هستند وقتی شما محبوب خدا بودید خلق هم دوستت دارند و هر کس دلش خدایی باشد تو را دوست دارد چون تو محبوب خدایی.
ویژگی دیگری از ایشان که ویژگی های ممتاز ایشان هم بود، این احترام به جایگاه معلم و استادانشان بود. چون ما بعضی ها را داریم خودشان یک قدری رشد می کنند یادشان میرود کی بودند، کجا بودند. استاد گاهی تواضع می کند انسان را رفیق واین چیزها خطاب میکند ولی حقِ مولا بالاتر از این حرفها است. مرحوم آقای حیدری آدم کمی نبود یک عارفِ گمنام بود، یک عالم ربانی بود، یک مجاهد خستگی ناپذیر بود، و نسبت به استادانشان چه آنها که از دنیا رفته بودند به نیکی و عظمت یاد می کرد چه آنها که در قید حیات بودند به همین کیفیت. واقعا در این ویژگی خیلی برجسته بودند.
ایرج میرزا در دیوانش هجویات و چرند و پرند زیاد دارد، من هیچ ارادتی به ایرجمیرزا ندارم، هیچ ارادتی، علتش هم توهینی که در باب حجاب به شیخ فضل الله نوری انجام داد، اما آدمی است که عاقبت به خیر شد و نجات پیدا کرد. شعری دارند راجع به حضرت علی علیه السلام که او سبب نجاتش شد.
« فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ »(5) دو نکته مهم در ایران او قرار دارد یکی آن مرثیه اش برای حضرت علی اکبر علیه السلام است و یک شعری دارد در مقام استاد.
می گوید استاد همه چیز را به من آموخت الا، قدر استاد نکو دانستن
گفت استاد: مبر درس از یاد
یاد باد آن چه مرا گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من، نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه می دانست آموخت مرا
غیر یک اصل که نا گفته نهاد
قدر استاد نکو دانستن
حیف استاد به من یاد نداد(6)
مرحوم حیدری چون خودش در کسوت استاد بود نمی توانست بگوید. اما مرحوم آقای حیدری در آموزشش یک معلم حقیقی، یک مربی نفوس بود، این را هم خوب آموزش میداد. برای کسانی که محضرش بودند همه چیز را از ایشان یاد گرفتند حتی حق استاد نکو دانستن. منتهی به چه کیفیت؟ به اینکه عملاً این را نشان می داد خودش نسبت به استادانش فوق العاده اکرام و احترام میکرد و دیگران هم باید همین را از او یاد بگیرند.
می دانید که خواجه نصیرالدین طوسی در آن روایت از پیامبر اکرم پدر را چند قسم می کند:
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم:
«ألاباء ثَلاثَ: أبٌ وَلَّدَکَ وَ أبٌ زَوَّجَکَ وَ أبٌ عَلَّمَکَ وَ هُوَ أفضَلُهُم»(7)
یکی پدری که تو را به دنیا اورده است اسباب به دنیا آمدن تو هست، یکی پدر همسر توست، یکی هم کسی که تو را تعلیم داده علم آموزی کرده است می گوید این پدر سومی افضل است از پدر اول، چون او متعلق به جسم تواست و او متعلق به نفس و روح توست و در افضلیت روح و نفس جای هیچ تردیدی نیست.
مرحوم علامه طباطبایی قدس الله سره در المیزان در ذیل این آیه شریفه داستان حضرت موسی و حضرت خضر چند نکته در مقام استاد بیان میکند.
یکی از آنها این است که می فرماید: «استادمصاحب نیست» آنها تواضع به خرج می دهند میگویند ما همراهیم رفیق راهیم این آیات می گوید استاد مصاحب نیست بعضی ها را توهم بر ندارد. می گوید در قرآن سخن از متابعت است تبعیت است می فرماید که حضرت موسی پیروی از حضرت خضرا را به تعلیم مشروط نکرد من پیروی می کنم چون قرار است تو آموزشم بدهی نه، تو این جایگاه را داری بلکه آنچه که خدا به تو آموخته یعنی اصلاً این جایگاه قابل احترام است بعد می فرماید که علم را رشد خواند، جایگاه را ببینید هم جایگاه علم و هم جایگاه استاد، علم استاد را به عنوانی که روی آن می گذارد رشد است نه جهل مرکب و ضلالت ، علم حضرت خضر را تعظیم کرد او را مستند کرد وصل کرد به مبدا لا معلومی. اسم و صفت که معین نکرد، برایش گفت آنچه که به تو یاد دادم یعنی خدا، چون علمش لدنی بود بعد هم میگوید دستورات حضرت خضر را که استادش بود امر نامید. ببینید برداشت یک مفسر عظیم الشانی مثل مرحوم علامه طباطبایی از این داستان چیست؟
وقت دیگر بیش از این اقتضا ندارد که عرض کنیم اما حیف است این ویژگی دیگر ایشان هم بیان نشود او یک مجاهد بود. آن هم از نوع خستگی ناپذیر. پذیرفته بود که الکی چیزی به کسی نمیدهند.
«وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا»(8)
اهل مجاهده بود خدمت به خلق را سرلوحه کارش قرار داده بود به تعبیر حضرت استاد شوشتری بهترین خدمت به خلق آشنا کردن آنها با خداست این بهترین خدمت به خلق است می خواهی به خلق خدمت بکنی آنان را با خدا و امام زمان آشنا کن خدمت به روحشان ، این بیشتر آرامش می آورد. بقیه خدمات در مرتبه بعدی قرار دارد.
ویژگی دیگر او ادب بود، همه تان دیده بودید آن هایی که در این مجموعه رفت و آمد دارید از فیض بیانات ایشان هم استفاده کردید که هم در کردار ایشان رفتار ایشان این ادب بروز و ظهورش در این شخصیت خیلی زیاد بود با همین ادب هم توانسته بود دل خیلی از اولیا خدا را با خودش ببرد جایگاه ویژه ای پیدا کند فیض حق را دریافت می کرد می گفت
بی ادب محروم ماند از فیض حق
و یکی دیگر از برجستهترین ویژگیهای ایشان اعتقاد راسخش به انقلاب و امامین انقلاب(9) بود شما صحبتی از ایشان نمیشنیدید، عمومی و خصوصی که راجع به انقلاب و آقا چیزی نفرمایند و این سفارش را نکند این اعتقاد او بود، آنهایی که نسبت به انقلاب معتقد هستند هیچ وقت بر نمیگردند حالا می خواهد دلار هزار تومان باشد یا ۲۰۰ هزار تومان باشد میخواهد یک رئیسجمهور خائنی مثل بنی صدر و رئیس جمهور موجود بیاید می خواهد یک رئیسجمهور دیگری بیاید او کاری با اینها ندارد، انقلاب را چیز دیگری می داند چون اعتقاد دارد، اگر شما توانستید دست از نمازتان بکشید دست از انقلاب هم می توانید بکشید خوب من اعتقادم نسبت به انقلاب همین است، یعنی اعتقادی مثل نماز و واجبات الهی.
گاهی به رفقا هم می گویم حالا مشکلات هست، بی وفایی ها هست، گاهی یاران انقلاب آدم را اذیت می کنند باشد، آدم از بعضی از مجموعه ها توقع ندارد که یاران خودشان را تضعیف کنند ولی ما میگوییم ما اعتقاد به اصل انقلاب داریم سلیقه افراد مهم نیست، هرگاه ما توانستیم از نماز دست بکشیم، ماه رمضان آمد روزه نگیریم می توانیم دست از انقلاب هم بکشیم اعتقادمان این است. ایشان معتقد این گونه ای بود، هم به اصل انقلاب، هم به امام و آقا، بارها می گفتند: که من از بزرگان شنیده ام که آن نامه ای که حضرت امام داده بود که بیایند علما را دعوت کنند و وصل کردن این دعوت به اهل بیت عصمت و طهارت که انقلاب امام با اجازه علی بن موسی الرضا آغاز شده است خودش مستقیم شنیده بود از بزرگان ، تاییدات معنوی فراوانی از اولیاء و مراجع و بزرگان راجع به اصل خود انقلاب و بعد معتقد بود و این اعتقاد، اعتقاد درستی است که این انقلاب به انقلاب امام زمان وصل میشود.
مباد در این نکته شک و ریب کنید!
این جز اعتقادات او محسوب می شد و به این هم رسیدیم. ما در انقلاب، چیز های عجیب و غریب کم ندیدیم و از این به بعد هم خواهیم دید.
تمام اعراب شش روز مقابل اسرائیل شکست خوردند. یک حزب در لبنان به رهبری یک قائد و سید عظیم الشان مثل سید حسن نصرالله ۳۱ روز اسرائیل را شکست داد. جزء عجائب تاریخ بود تازه این شکست اول یهود است شکست دومش هم در راه است درجنگ و دیگر مسائل انقلاب کم امداد های غیبی و عجایب مشاهده نشده است.
از عجایب روزگار این است که خواهیم دید انشاء الله قبل از اسرائیل آل سعود نابود خواهند شد خیلی زودتر، ما امسال مکه مان رانرفتیم گفتیم سال بعد برویم که در آستانه فروپاشی است خیلی چیزها را ببینیم یعنی فروپاشی آل سعود اینقدر نزدیک می دانم. همین امسال ما فیش مکه داشتیم گفتم نه آقا می خواهم سال بعد بروم ببینم که دارند مقدمات ساخت بقیع را فراهم می کنند. اینها الان دارد ضبط میشود. الان همه تان هم دارید میشنوید الان عین خیالتان نیست اگر فردا منم افتادم مُردم بعد میگویید خدا بیامرزدش چه حرفایی میزد، بله خدا من را بیامرزد و ما خواهیم دید نابودی آل سعود، ساخت بقیع، شکوه و مرجعیت واقعی و حقیقی مقام معظم رهبری تازه مانده ما ببینیم. شکوهی خدا خواهد داد که در طول تاریخ تشیع بی نظیر و کم نظیر است. اتفاقات خوش در راه است. دشمن یک سری چیزها فهمیده که اینقدر می آید نا امیدی را القا کند به جامعه ما. تازه مانده است، باش تا صبح دولتت بدمد.
ایشان معتقد بود که این انقلاب به انقلاب امام زمان وصل خواهد شد فقط امیدوارم آن روز را ما ببینیم . ناکام به معنای واقعی آن کسی است که دولت کریمه مهدوی را نبیند . خود دیدن حضرت یک طرف که مرحوم آقای حیدری صاحب مقام تشرف بود از این لحاظ رسید ناکام نماند اما از آن لحاظ که دولت کریمه را ندید ناکام از دنیا رفت و ان شاءالله همگی دعا کنیم که آنان زمان را درکنیم.
او این ویژگی را داشت که در زمان رجعت برگردد بیت النور ادب به خرج داد برای این معلم اخلاق جلسه گرفت. جلسه شما تعظیم امر اهل بیت بود ثابت کردید ما بی وفا نیستیم بی ادب نیستیم در واقع به ایشان گفتید: آنچه که از تو یاد گرفتیم عمل می کنیم روز رجعت انشاالله همگی این مرد را ملاقات خواهیم کرد.
عرضم تمام کیست که نداند اولیای خدا به هر جا رسیدند
از رهگذر خاک سر کوی شما بود
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد(10)
کیست که نداند هرکه به هرجا رسید به جهت عنایت و توجه ائمه معصومین بود و ایشان هم این توجه را درک کرده بود و لذا تمام ارادتش به آستان مقدس اهل بیت عصمت و طهارت بود. عاشق به معنای واقعی نسبت به همه ذوات مقدس.
چند بار من چند تا از این ذاکر های اهل بیت را منزل ایشان بردم طبیعی است که وقتی ذاکرن اهل بیت جایی هستند توقع می رود که او مهمان کند همه را به ذکر مصیبتی.
ائمه هم اینطور بودند وقتی مرثیه سرا می امد زود می گفتند بساط را آماده کنید مرثیه ای برای جدمان اباعبدالله بخوانند. آن مداح که آدم با معرفتی بود از ایشان اجازه گرفت که آقا چه روضه ای بخوانم؟ گفت روضه دو پاره تن پیغمبر را بخوان. معلوم بود علاقه دارد به آن. دو پاره تن که بودند؟ پیغمبر دوپاره تن دارند یکی وجود مقدس صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها یکی وجود مقدس علی بن موسی الرضا علیه آلاف و تحیه والثنا من این روضه را عرض کنم خدمت شما عزیزان برسد به روح مرحوم استاد حاج آقای حیدری.
دو نفر دلشوره فراوان داشتند یکی فضه بود که می گوید بی بی صدیقه ی طاهره من را صدا زد گفت فضه من می روم در اتاق، موذن که اذان گفت مرا صدا بزن، اگر جوابت را دادم که دادم اگر جوابت را ندادم علی را خبر کنید. فضه می گوید من ایستادم بی بی رفت درون اتاق، در را بستند، با خودش میگفت خدایا! نه! چیزی نیست دلشوره تمام وجود من را گرفته، چرا امروز اینقدر دیر میگذرد چرا موذن اذان نمیگوید با خودم فکر میکردم اگر اذان گفت جواب نداد! می دانید یعنی چه؟ نه جواب می دهد! دختر پیغمبر است، یعنی چه جواب ندهد فاطمه ۱۸ سالش است با خودش ذکر، یاد خدا، نه حتما الان جواب می دهد منتظر اذان است بچه ها این آشوب را دیده بودند یک وقت موذن صدا زد الله اکبر، در را باز کرد رفت داخل دید دختر پیغمبر دراز کشیده رو به قبله پارچه رو سرش کشیده فهمید چه خاکی به سر شد گفت آقازادهها پدرتان علی را صدا کنید فاصله مسجد و خانه امیرالمومنین کم است قریب ۵۰ مرتبه لنگر زمین و آسمان با صورت به زمین آمد ابوالحسن آمد نشست کنار بستر زهرا ، السلام علیک یا بنت رسول الله جواب نشنید یا بنت خیره الله جواب نشنید یا سیده النساالعالمین جواب نشنید صدا زد فاطمه من علی ام .تا گفت فاطمه من علی ام چشمانش را باز کرد.
یک نفر دیگر را هم میشناسیم گفت اباصلت من دارم میروم این مجلس گفتم آقا شما این مجلس زیاد رفته اید چرا امروزحالتان فرق دارد گفت اباصلت میروم اگر آمدم بیرون عبا به سر داشتم با من حرف نزن دیگر مرا نخواهی دید اما اگر به حالت عادی آمدم که با من سخن بگو یک ساعت اباصلت بیرون بود همان دلشوره فضه را داشت چرا دیر میگذرد آقا نیامد هر کسی در را باز می کرد می دید آقا نیست یک وقت دید پسر پیغمبر آمد ابا به سر کشید و حضرت مثل مار گزیده می نشیند و بلند می شود فهمیدم چه خاکی به سر شده.
نباید حرف بزنم من هم دنبال روضه عزیز دلمان بروم گفت آمدم در حجره فرش حجره را کنار زد آزاده آمده است قصه را می دانید علی بن موسی الرضا سر مبارک روی زانوی پسرشان جواد الائمه چقدر آرامش دارد سر پدر روی دامن پسر و چقدر آشوب دارد سر جوان روی زانوی پدر، صدا زد ولدی علی.
عَلَی الدّنیا بعدك العفا. السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین با اسمک العطیم الاعظم الاعز العجل الاکرم به مولانا علی ابن موسی الرضا ده مرتبه یا الله.
بر خودم لازم می دانم هم از شما خواهران و برادران تشکر کنم خاک پای همه شما هستم احترام کردید در این جلسه شرکت کردید انشاالله حتما صاحب این جلسه به شما توجه خاص خواهند کرد گرچه از همان موقع که نیت کردید بیاید، حضرت توجه به شما داشته اند و هم لازم می دانم که از سرکار خانم دکتر معصومی اصل هم که همیشه با ادب و وفایشان خیلی از چیزها را ثابت میکنند و ثابت میکنند آنچه که یاد می گیرند منتظرند که فرصت ظهور و بروز و عملش بیاید این جلسه را گرفتند، حتما مورد رضایت پروردگار عالم و حجتش قرار گرفته است حتما روح این بزرگوار به ایشان توجه دارندم.
ما در جلسه ای هم که دوستان بیت النور گرفته بودند برای روز معلم از استاد شان تمجید کنند و مرحوم حیدری آمد و از علاقه ایشان به این مجموعه بیت النور به شخص ایشان و جناب آقای دکتر آقایی و بنده وشما بر کسی پوشیده نبود.
بالاخره این داغ سنگین بود دوستان بی تابی هم می کنند ولی باید مقاوم بود باید صبور بود چون بالاخره یکی از جایگاه های امتحان همین موقع است. ممکن است در فراغ بزرگتر از ایشان هم گرفتار شویم، خب انسان باید صبور باشد خدا انشالله استادان ما را تا ظهور امام زمان محافظتشان بفرماید.
خدایا مقدمات ظهور امام زمان فراهم بفرما؛
قلب مطهرش را از ما راضی و خشنود بگردان؛
چشمان ناقابل ما به جمال دل آرایش روشن و منور بفرما؛
قلب مطهرش را از ما راضی بگردان؛
روح امام عظیم الشأن علما و شهدا اموات این جمع حاضر روح مرحوم استاد حیدری را در اعلی علیین الساعه مهمان دو پاره تن پیغمبر حضرت زهرا و امام رضا بفرما؛
رهبر عزیز و حکیم و فرزانه انقلاب ما را موید و منصور بفرما از عمر ما بکاه و به عمر ایشان بیافزا؛ دشمنان این انقلاب واین رهبری و این مردم را نابود بفرما؛
تدبیر و امید به دولت ما و به مردم ما مرحمت بفرما؛
حاجات جمع روا بفرما؛ قرضهای آنان ادا بفرما؛
مرض هایشان شفای عاجل کرامت بفرما؛
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
پینوشتها
(1) هاتف اصفهانی.
(2) مثنوی معنوی، دفتر دوم.
(3) تنبيه الخواطر، جلد 2، صفحه 201.
(4) كافى، ج 2، ص 123.
(5) « پس بندگانم را مژده ده ! هم آنان که سخن را می شنوند، و از بهترینش [که آنان را در سایۀ عملِ به آن به حق می رساند] پیروی می کنند» سوره مبارکه زمر، آیه شریفه 17 و 18.
(6) ایرج میرزا (۱۲۵۲- ۱۳۰۴) از جمله شاعران برجسته ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی)
(7) تحریر المواعظ العددیّه ص۲۴۷ .
(8) «کسانی که برای ما کوشیدند حتماً آنان را به راه های خود [که صراط مستقیم، راه کمال، بهشت و مقام قُرب است] هدایت می کنیم» سوره مبارکه عنکبوت، آیه شریفه 69.
(9) امام خمینی و امام خامنهای.
(10) حافظ.
افزودن دیدگاه جدید