رساله یک تجربه عرفانی در اعتکاف

مقاله ­ارائه شده به کنگره­ اعتکاف  - لبنان – رجب 1445 ق
کد خبر: 17089

رساله یک تجربه عرفانی در اعتکاف

مقاله ­ارائه شده به کنگره­ اعتکاف  - لبنان – رجب 1445 ق

مقدمه

یادداشت حاضر گزارشی از مراسم معنوی اعتکاف در اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد در محضر عارف انقلابی ، استاد آیت الله شیخ عبدالقائم شوشتری است که قصد دارد دو موضوع را به نحو اختصار بیان کند :

یکم . ارائه­ الگوی برگزاری مراسم اثرگذار اعتکاف تراز ؛

 دوم . بیان یک دوره تجربه­ عرفانی و سیر و سلوک در مراسم اعتکاف .

 

دعوت برای اعتکاف

راست قامت ، با صلابت و محبت و سلاح در دست مقابل مردم ایستاد و‌ گفت :

« مردم ! خطبه­ ی امروز اختصاص دارد به عبادتی که در عین خلوت ، در جلوت ، در عین وحدت ، در کثـرت و در عیـن کثرت ، در وحدت است . عبادتی که عشق بازی با خداست . عبادتی که همه عبادات در آن قرار دارد .[1] عبادتی که مهمانی خدا در خانه خدا و در ماه خداست . اعتکاف خلوت خداست .

 اعتکاف عبادتی که رسول الله (ص) و اهل­بیت(ع)  :آن را انجام می­دادند[2] و مباحث آن یکی از فصول باب صوم کتب فقهی فقهای اسلام است » .[3]

در این هنگام اشک از چشمان استاد سرازیر شد . او گریست و مردم نیز به همراه او گریستند .

این سخنان سال ۱۳۶۹ و در زمانی بیان می­شد که مردم دوره­ ی جنگ تحمیلی را پشت سرگذاشته بودند و مشغول به بازسازی کشور بودند . در این دوره جوانان به برکت جنگ ، معنویت­ گرا بودند و لازم بود که علما این معنویت را برای مردم حفظ کنند .

در آن روزگار، اعتکاف به صورت محدود ، فقط در چند شهر برگزار می­شد که عبارت بودند از : تهران، قم، مشهد و اصفهان، و اینک به برکت نماینده­ ی امام خمینی و امام جمعه­ ی شهرستان دورود - که به شهر « صلوات » معروف است - حضرت استاد شیخ عبدالقائم شوشتری[4] که مردم او را به عرفان و تخصص در ادیان و عشق به امام زمان(عج) و انقلابی بودن می­شناختند ، برگزار می­شد .

بیان احکام اعتکاف

سپس استاد برخی از احکام و قوانین اعتکاف را بیان کردند که این احکام برای مردم جذاب بود ؛ از جمله :

یکم . مدت اعتکاف، اقل آن سه روز است و کمتر از سه روز اعتکاف محقق نمی­شود .[5]

دوم . اعتکاف در دهه­­ ی آخر ماه مبارک رمضان[6] و ایام البیض هر ماه خصوصا ماه[7] مبارک رجب المرجب مستحب است[8] و اکنون ما در ماه رجب معتکف می­شویم .

سوم . نیت اعتکاف از اذان مغرب روز اول تا اذان صبح وارد شده است .[9]

چهارم . اعتکاف در روز اول و دوم مستحب است و روز سوم واجب است و شکستن اعتکاف حرام است ؛ مگر ضرورتی پیش آمده باشد و یا معتکف هنگام نیت قصد کرده باشد برای فلان ضرورت خارج شود .[10]

پنجم . وقوف در مسجد آن هم مسجد جامع واجب است .[11]

ششم . عطر زدن اشکال دارد .[12]

هفتم . سخن از دنیا اشکال دارد .[13]

هشتم . اگر معتکف برای ضرورت، مانند استحمام و امثالهم قصد خروج دارد، باید از زیر آفتاب راه برود .[14]

نهم . روزه از جمله واجبات اعتکاف است و اعتکاف بدون روزه محقق نمی­شود .[15]

و …..[16]

استقبال جوان برای ثبت­ نام

قرار بود همگی ثبت­ نام کنند و هر گروه چهارده نفر باشند . مسجد با پرده ­کشی، غرفه غرفه شد و هر غرفه به نام یکی از اسماء الله بود . آن نام مقدس به صورت مکعب درست شده بود و از سقف مسجد بالای سر هر غرفه آویزان شده بود و همه تحت یک نام به عبادت خداوند مشغول می­شدند .

با این که مؤمنین سال‌های قبل هم بطور محدود و‌ خصوصی معتکف می­شدند ، اما چون آن سال در خطبه­ ها مسئله­ ی اعتکاف مطرح شده بود، ‌از آن استقبال شد و ۳۱۳ نفر به اندازه­ ی ظرفیت مسجد شرکت کردند .

این حجم از استقبال جوانان از مراسمات مذهبی هیچ جای تعجب نبود و نیست ؛ چرا که انفلاب اسلامی ، انقلاب احیای ارزشها هم بود که احیای نماز جمعه­ ها، احیای اعتکاف ها، توسعـه­ ی اماکن مذهبی و مشاهد مشرفه از آن جمله ­اند .

مشارکت مردم در پذیرایی از معتکفین بعضی­ از دوستان پیشنهاد دادند تا افطار و سحر را از طرف شرکت کارخانه ­ی سیمان و یا ادارات دولتی تهیه کنند و یا همه پول بدهند و غذای واحد بخورند ؛ اما استاد به دلائل ذیل مخالفت کردند :

یکم . با اینکه وظیفه­ ی ذاتی حکومت اسلامی کمک به مراسمات مذهبی جهت آشنایی مردم با حقیقت دین است، اما در این گونه مراسمات از بیت المال استفاده نشود و بصورت مردمی اداره شود بهتر است .

دوم . مشارکت خانواده­ ها برای رَتق و فَتق امور معتکفین از طبخ و آوردن غذا و یا سایر امورات ، حس محبت را در خانواده­ ها زیادتر می­کند و آنان که به هر دلیل نتوانستند معتکف شوند با این گونه خدمات به مهمانان خدا و معتکفین کوی دوست ، به این فیض نائل خواهند شد . شأن خدمتگزاری، شأنی بسیار رفیع است تا جائی که دو پیامبر خدا حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (ع) مأمور به تطهیر بیت الله برای حضور معتکفین، طواف کنندگان و نمازگزاران شدند ؛ چنان­که در سوره­ ی مبارکه بقره آمده است :

(وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ) ؛[17] ( و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه ­ام را برای طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع کنندگـان و سجده­ گذاران [ از هر آلودگی ظاهری و باطنی ] پاکیزه کنید ) .

سوم . حضور خانواده ­ها هنگام تحویل افطار و سحر جلوی مسجد ، هرچند زحمت دارد ، اما این شلوغی برای دیگران ایجاد سؤال می­کند و ‌‌خود به نوعی یک رسانه برای تبلیغ این عمل مبارک است . شور و شعور، دو روی یک سکه است ؛ چنان که امام خمینی می­فرماید : « هر مکتبی هیاهو می‌خواهد » .[18]

چهارم . غذاهای متفاوت آوردن ، افراد را مجبور به انفاق و ‌تعارف می­کند و این برای نفس بهتر است . کلاً تفاوت و اختـلاف­ ها ، امتحان خوبی برای معرفت و رشد است . علاوه بر اینکه باید نسبت به گذر عمر و فرصت­ ها در عبادات حساس بود . به قول جناب حافظ :

غنیمت دان و مِی خور در گلستان

کـه گُـل تا هفـته­ ی دیگـر نباشـد[19]

آغاز اعتکاف

همگی اذان مغرب شب ۱۳رجب در مسجد حضور داشتند . گرچه تا اذان صبح فرصت نیت وجود دارد، اما باید فرصت را غنیمت شمرد و اول وقت در مسجد حضور پیدا کرد و از تمام لحطات استفاده کرد .

دم غنیمت دان که دنیا یک دم است

هر که با دم همدم است او آدم است

لحظاتی قبل از اذان استاد به دعوت شدگان خدا خیر مقدم گفت و سپس همه با هم استغفار ­کردیم .

حافظ چه خوب گفته است :

دوش رفتـم به در میـکـده خـواب‌آلـوده

خـرقـه تـر دامـن و سجّـاده شراب‌آلـوده

آمـد افسـوس‌کنـان مغبچـه­ ی بـاده‌فـروش

گـفت بیـدار شـو ای رهـرو خـواب­ آلوده

شست­ و­ شویی کن وآنگه به خرابات خِرام

تـا نگـردد ز تـو ایـن دیـر خـراب­ آلـوده [20]

استقرار در غرفه­ های توحیدی

سپس همه با هم نیت اعتکاف کردیم و با تمام وجود مانند حـج ، « لبیک اللهم لبیک » گفتیم و مانند مُحرم شدن که برخی امور آن تا قبل احرام حلال و بعد از آن حرام می­شود، احساس احرام در معتکفین بوجود آمد ؛ زیرا اعتکاف نسیمی از حج است ، اما طواف با دل به دور کعبه و ذبح تعلقات است پای دلبر . گذشتن از غیر است برای حضرت هو . بعد از نماز جماعت ، همه در غرفه­ های توحیدی خود مستقر شدد .

همه معتکفین پس از استقرار ، دو سه ساعت در اختیار خود برای عبادات فردی بودند . مانند دو رکعت نماز شب ۱۳ رجب و خوردن شام ؛ البته با رعایت سکوت و حق ­الناس .

پرده­ های خیمه­ ها بالا زده ­شد و همه مجتمع ­شدند ‌و مراسم عمومی آغاز ­شد .

شب اول ، بزرگداشت ولادت مولای عارفان

مراسم عمومی شب ولادت مولای عارفان ، امیرالمومنین(ع) عبارت بود از :

یکم . دو‌ صندلی کنار محراب گذاشته شد : یک طرف استاد آیت الله شوشتری و طرف دیگر استاد مرحوم آیت الله سیدابوالفضل فاضل ( میرنظامی ) و هر کدام به نوبت به بیان فضائل امیرالمومنین (ع) ­پرداختند . در سال‌های بعد نیز بعضی دیگر از بزرگان به این جمع اضافه ­شدند از جمله : ابوالشهید عارف بالله مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدتقی انصاری همدانی و عارف بالله عالم ربانی مرحوم حاج شیخ اسدالله طیاره و دیگران .

دوم . اهداء عیدی تبرکی از دست استاد به آنان که نامشان علی بود و آنان که شعری در مدح امیرالمومنین علی(ع) خواندند .

سوم . یکی از علما حدود نیم ساعت منبر مشرف ­شد .

سپس همه استراحت کردند و یا به عبادات شخصی پرداختند ‌و این اعمال در سکوت مطلق بود . شاید باورش سخت باشد ، اما کانّه صدا از دیوار می­آمد، ولی از این جمعیت صدایـی بلنـد ­شد ؛ چرا­که همه این نکته را یاد گرفته بودند که مزاحمت بـرای دیگران مانع سلوک است . عبادتی که باعث‌ اذیت دیگران شود ، نه تنها عبادت نیست که معصیت است ؛ ضمن اینکه یک نکته ­ای را همیشه استاد متذکر می­شدند : مزاحمت مانند قیچی ، رشته­ ی محبت را پاره می­کند .

حدود دو ساعت قبل از اذان صبح معتکفین با صدای آرام و دلنشین استاد یا بعضی از دوستان خوش صدا که لحن آنان متأثر از لحن استاد بود و با تلاوت آیاتی از قرآن شریف و غزلی که معمولاً از دیوان حافظ بود ، بیدار می­شدند . چه بیدار شدنی بود ! بیدار شدنی مستانه ! از جمله­ ی آن ابیات ، ابیاتی از دیوان حافظ بود که آنچه از آن لحن زیبا که در خاطرم نقش بسته این است :

الا ای آهـوی وحشـی کجایـی ؟

مــرا بـا تـوست چنـدین آشنایـی

دو تنها و دو سرگردان دو بی‌کس

دد و دامت کمین از پیش و از پس

بیا تـا حـال یـکـدیـگـر بـدانـیم

مــراد هـم بـجـوییـم ار توانـیـم

که می‌بینم که این دشت مشوش

چراگاهی ندارد خرم و خوش ؟

که خواهد شد بگویید ای رفیقان

رفـیـق بـی­کـسـان یـار غـریـبــان

مـگـر خضر مبـارک پی درآیـد

ز یـمـن هـمتش کـاری گشـایــد

مـگـر وقت وفــا پــروردن آمــد

کــه فـالـم لا تـذرنـی فـرداً آمـد

چـنـیـنـم هست یـاد از پیـر دانــا

فـرامـوشـم نشـد، هــرگز هـمانـا

کـه روزی رهـروی در سرزمینـی

به لطفش گـفت رندی ره‌نـشینـی

که ای سالک چه در اَنبانه داری ؟

بـیـا دامـی بـِنِـه گـر دانــه داری

جــوابـش داد گـفتــا دام دارم

ولـی سیمـرغ مـی‌بـایـد شکـارم

بگفتا چون به دست آری نشانش

که از ما بی‌نشان است آشیانش

چو آن سرو روان شد کاروانی

چو شاخ سرو می‌کن دیده‌بانی

مده جام می و پای گل از دست

ولی غافل مباش از دهر سرمست

لب سر چشمه‌ای و طرف جویی

نم اشکی و با خود گفت و گویی

نیـاز من چه وزن آرد بدین ساز

که خورشید غنی شد کیسه پرداز

بـه یـاد رفتـگــان و دوستـداران

موافــق گــرد بـا ابـر بـهــاران

چنان بـی رحـم زد تیغ جـدایی

که گویی خود نبود‌ست آشنایی

چو نالان آمدت آب روان پیش

مدد بخشش از آب دیده خویش

نـکـرد آن همـدم دیـریـن مـدارا

مسلـمـانـان مسلمـانـان خـــدا را

مـگـر خـضر مبـارک‌پی تـواند

کـه ایـن تنـهـا بـدان تنهـا رساند

تو گوهر بین و از خر مهره بگذر

ز طرزی کآن نگردد شهره بگذر

چو من ماهی کلک آرم به تحریر

تـو از نون والقلـم می‌پرس تفسیر

روان را بـا خـرد در هــم سرشتـم

وزآن تخمی که حاصل بود کشتم

فرح بخشی در این ترکیب پیداست

کـه نغـز شعـر و مغـز جان اجزاست

بیــا وز نکـهـت ایـن طیـب امیــد

مشــام جــان معطــر ســاز جـاوید

که این نافه ز چین جیب حور است

نه آن آهو که از مردم نفور است

رفـیـقـان قـدر یکـدیـگـر بـدانیـد

چو معلوم است شرح از بر مخوانید

مقـالات نصیحت گــو همیـن است

که سنگ‌انداز هجران در کمین است

 و البته از اشعار حافظ خاطراتی در اعتکاف در ذهن دارم ، از جمله اینکه در اوایل سال دهه­ ی هفتاد ، شبی یک بیت که چندین مرتبه توسط استاد خوانده شد ، بیدار شدیم و همه فهمیدند که چندباره خواندن این ابیات حکمتی دارد :

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

نیاز نیمه شبی دفع صد بلا بکند

بـعد از خـوردن سحری و‌ نماز شب ، ده دقیقه قبل از اذان صبح ، صفوف نماز تشکیل شد و استاد فرمودند که همه با هم استغفار کنیم . همه به سجده افتادند و با تضرع ، الهی العفو گفتند.  

پس از نماز صبح ، استاد فرمودند : « استغفار برای خود انسان و به جای دیگران آثاری دارد که از جمله­ ی آنها ، رفع و دفع بلا و یا تقلیل بلا است . گاهی قرار است بلایی عظیمی نازل شود ، ولی با دعا و استغفار تقلیل پیدا می­کند و با رفتن چند نفر حل می­شود » .

مجدداً معتکفین از طرف همه مردم استغفار کردند .

بیـن الطلوعین سپری شد و همه استراحت کردند و ساعت ده صبح با صدای استـاد کـه کلمه­ ی استرجاع را می­گفت بیدار شدیـم : « انا لله وانا الیه راجعون » .

همه جمع شدند . استاد فرمودند : « امروز حدود سی نفر دانشجوی اهل « دورود » به سمت « اَزنا » در یک مینی­ بوس که هجده نفر بیشتر جا ندارد در حرکت بودند که متأسفانه دچار سانحه شده و همگی کشته شده­ اند » . بستگان بعضی از معتکفین هم در بین کشتگان بودند . سپس فرمودند : « دیشب عرض نکردم استغفار بلا را تـقلیل می دهد ؟ ببیند بلا چه بوده که به سی نفر تقلیل پیدا کرده !

سپس روضه­ ای خواندند و در مسجد غوغایی به پا شد .

از جمله اعمالی که در آن ایام استاد سفارش می­کردند که باید پس از تفکر و تأمل خوانده می­شدند ، عبارت بودند از  :

یکم . تلاوت قرآن . با توجه به این که چند جزء از قرآن در عمل امّ داوود خوانده می­شود، بقیه سوره­ ها را اگر میسور شد خوانده شود .

دوم . شب سیزدهـم خواندن دو رکعت نماز که در هر رکعت « حمد » ، « یس » ، « تَبارَک المُلْک » و « توحید » خوانده شود . شب چهاردهم دو تا دورکعت به همین کیفیت و شب پانزدهم شش رکعت به همان کیفیت  .

سوم . زیارت عاشورا .

چهارم . دعای جوشن کبیر که می­بایست در سه روز تقسیم شده و خوانده شود  .

پنجم . مذاکرات علمی از قبیل استماع موعظه و مذاکرات علمی چند نفر ولو مباحثات درسی و غیره . در غرفه­ ی اول که محل حضور علما بود گاهی یک فرع فقهی یا مباحث تفسیری و روایی و‌ گاه حول یک شعر مباحثی مطرح می­شد . از جمله یکی از آقایان سؤال کرد که معنای این دو بیت چه می­شود :

ما کافر کفری و خدا کافر ماست

مـا بنـده­ ی اوئیـم و او بنده ماست

و بیت دیگر :

در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

طـاعت از دست نـیـاید گنهی باید کرد

علما و‌ آقایانی که در بحث حضور داشتند ، عبارت بودند از : حضرات و آقایان : استاد شوشتری ، استاد انصاری همدانی ، استاد طیاره، حجت­ الاسلام مقدادیان، حجت­ الاسلام یوسفی و آقا رضا شوشتری ( آقا­زاده استاد شوشتری ) که از حافظه­ خوبی برخوردار بـود و اشعـار زیـادی در ذهـن داشت . همـچنـیـن حجت ­الاسلام رضا انصاری که ایشان هم محفوظات فوق العاده ­ای در روایات و اشعار داشت که پایان مباحث از حقیر خواستند خلاصه مباحث را بیان کنم که بنده عرض کردم  :

« ما کافر کفریم » یعنی ما پوشاننده کفر هستیم و کافر نیستیم ؛ چون تمام فطرت ها خداشناس هستند و سالک به کمال رسیده هیچ مرتبه ­ای از کفر را ندارد . ‌

« خداوند کافر ماست » یعنی پوشاننده ما و عیوب ماست و ما بنده او هستیم .

« ‌او بنده ماست » ، ناظر به حدیث شریف : « عَبـدی أطِعنی حَتی أجعَلَکَ مِثلِی أنَا أقولُ لِشِیٍ کُن فَیَکون وَ أنت تَقول لِشِیٍ کُن فَیَکون » .[21]

و ‌معنای بیت دوم تلاش برای رسیدن به محبوب است ‌‌و در دل او جا شدن است که هر هنری سالک دارد ، باید جهت ورود به قلب محبوب به کار ببندد ، و اینکه غزه به طاعت نباید شد .

‌و اما «گنه ی باید کرد» ؛ اگر منظور گناه فقهی باشد که قطعاً انحراف است و اگر مقصود مانند جریان صعصعة بن صوحان باشد که شب بعد از ضربت خوردن امیرالمومنین (ع) همه به دستور حضرت رفتند ، اما او به حسب ظاهر گوش نداد ، چرا که نتوانست برود و ماند، ‌و ماندن او سبب شد که محضر حضرت برای آخرین بار مشرف شد ، اشکالی ندارد .

از دیگر سفارشات و دستورالعمل­ ها دستورالعمل سکوت و تفکر بود . در عرفان عملی یکی از مهمترین سفارشات سفارش به صمت است . سکوت همراه با تفکر راه درست است و غیر آن خطاست ؛ چنان­که در روایت شریف آمده است :« كُلُّ صَمْتٍ لَیسَ فِیهِ فِكْرٌ فَسَهْو » ؛[22] ( سکوت بی تفکرعین خطاست ) . انسان در روزمرگی دچار موانعی می­شود که گاه درک حقایق را دشوار می­نمایاند . یکی از راه های درمان سکوت است . چنان­که جناب مولوی گفته :

گفت‌وگوی ظاهر آمد چون غبار

مدتی خاموش خُو کُن، هوش دار

و در جایی دیگر هم زیبا گفته  :

خامشی بحرست و گفتن همچو جُو

بـحـر مـی‌جـویـد تـو را جو را مجو

در روایات ، سکوت ، کمال عقل دانسته شده است : « إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ » .[23] زمان و مکان در اجرای این دستورالعمل ، اثر مستقیم در درک آثار آن و بهره­ وری آن دارد . مثلاً سکوت فکر در سحرگاهان ، تفکر در هنگام شنیدن و ‌دیدن مواعظ و یا سکوت در مشاهد مشرفه و مساجد و محضر بزرگان و یا قبل از نماز و عبادت و همچنین در اعتکاف . بنابراین بخشی از وقت باید به سکوت و تفکر پرداخته شود  .

روز دوم اعتکاف معمولاً یک شخصیت سیاسی هم می­آمد و تحلیل ­هایی در موضوعات سیاسی ارائه می­داد . مثلاً یادم هست در یک سالی آقای دکتر غرضی ، وزیر پست و تلگراف و تلفن آمدند و در سال­هایی فرماندار یا فرمانده سپاه آمدند . این به آن جهت بود که استاد معتقد بود که سالک الی الله باید بصیر باشد و نسبت به قضـایـای جهـان اسلام و مسلمیـن بی ­تـفاوت نباشد و همیشه می­گفت : « سالک و عارف کسی است که همچنان که نماز شب می­خواند ، روزنامه روز را هم ب­خواند »  .

شب دوم ، توسل به حضرت ولی­عصر(عج)

شب دوم اعتکاف نیز به همـان کیفیت شب گذشته سپری شد . قبل از مجلس ، موعظه و توسل دست جمعی به حضرت مهدی (عج)  صورت ­گرفت . رسیدن به خداوند به غیر مسیر حجت خدا مسدود است . روح سیروسلوک الی الله، ارتباط باطنی با امام زمان است . برای تقویت روح امام زمان خواهی، باید چند کار را انجام داد :

یکم . ترک معصیت و انجام واجبات ؛

دوم . مطالعه پیرامون حضرت ؛

سوم . توسل هر روز به آن بزرگوار ؛

چهارم . انجام تکالیف دوران غیبت ؛

پنجم . نشست و برخاست با دوستان امام زمان (عج) .

شب سوم ، عزاداری زینب کبری (س)

شب سوم شب، عزاداری برای حضرت زینب کبری(س) بود . در روایتی که صاحب « تنقیح المقال » مرحوم علامه مامقانی نقل کرده آمده است : « گریستن بر زینب کبری (س) همان گریستن بر حسنین (ع) است » .[24]

لحظه­ وداع

روز آخر روز خاصی بود . از این جهت که دائماً گفته می­شد : چند ساعت دیگر بیشتر در اینجا مهمان خدا نیستیم و لحظه وداع نزدیک است .

همه آماده می­شدند بـرای انجـام عمل بسیار خـاص و مجرب امّ داوود . قرآن ها خوانده می­شد . هنگام دعای امّ داوود که بعضی از مضامین آن در هیچ دعای دیگری نیست ، صدای ضجه و نالـه تمـام مسجـد را پـر ­کـرد . اشـک­ها چـون بـاران می­بـارید . اشک محبت، اشک ندامت . جنس این اشک بسیـار متفـاوت است . سالک الی الله باید تمام مراتب اشک را پشت سر بگذراند تا در دریای معارف غوطه­ ور شود .

افطار آخر همه مهمان فقیه مهذب آیت الله العظمی سید محمد رضا گلپایکانی بودند و استاد سفارش می­کرد تا معتکفین این غذا را ببرند و با خانواده میل کنند و ‌مقداری از آن را فریز کرده و و تا مدتی در بین غذاها تبرکاً استفاده کتند ؛ چرا که مراجع ، نائبان عام امام زمان (عج) هستند و کأنّه این غذا با واسطه ، از دست امام گرفته شده است .

و اما نماز شام آخر که خروج از اعتکاف بود ، نماز بسیار خاصی بود . امام و مأموم می­گریستند . گریه­ای از جنس وداع و فراق . انگار هر معتکف بهجتی شده که در نماز ناله می­کرد .

استاد بعد از نماز می­گفت : « شما خدایی شده ­اید . حالا بروید و صیادان خدا باشید و ‌مردم را با خدا آشنا کنید » .

شرح این هجران و این خون جگر

ایـن زمـان بـگـذار تـا وقـت دگـر[25]

________________________________________________

یادداشت ها

[1] . از جمله اعمال عبادی در اعتکاف ، عبارتند از : روزه ، نماز ، تلاوت قرآن ، صدقه ، غسل ، سلوک اجتماعی ، شب زنده داری و مذاکرات علمی . برخی از احکام آن شباهت با احکام حج دارد . مانند : ) لاَ تُبَاشِرُوهُنَ‌ وَ أَنْتُمْ‌ عَاکِفُونَ‌ فِي‌ الْمَسَاجِدِ ( . بقره : 187 .

[2] . امـام صادق علیه السلام در حدیثی دربـاره­ی اعتکاف به نقل از رسول خدا 9 ­روایت فرموده­اند : « کانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم  إذا کانَ الْعَشْرُ الاَواخِرُ اِعْتَکَفَ فِی الْمَسْجِدِ وضربت لَهُ قُبَّةٌ مِنْ شَعْرٍ ، وَشَمَّرَ الْمیزَرَ وَطَوی فِراشَهُ » . حـرّعاملـی ، وسائل الشیعه : ج ۷ ، ص ۳۹۷ ، ح ۱ .

[3] . بنگرید : امام خمینی ، العروة الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی ، کتاب الصوم ، ج 2 ، ص 72 .

[4] . آیت‌ الله حاج شیخ عبدالقائم شوشتری ، فرزند مرحوم حاج شیخ فضل‌الله شوشتری ، متولّد 1323 شمسی ( 1365 ق ) در شهرستان « فاروج » از توابع قوچان است . وی پس از بهره‌گیری از عالمانِ خراسان ، نظیرِ آیت ‌الله شیخ ذبیح ‌الله قوچانی ، آیت‌ الله سیّد ابوالحسن حافظیان ، آیت‌ الله هاشمی خراسانی و آیت‌ الله مجتبی قزوینی به قم هجرت نمودند و از محضر علّامه­ طباطبایی ، آیت ‌الله بهاءالدّینی ، آیت‌ الله بهجت ، آیت‌ الله سیّدحسین یعقوبی قایینی ، حاج محمّد اسماعیل دولابی و جمعی دیگر از علما استفاده‌های فراوان کردند . ایشان به دستور آیت ‌الله گلپایگانی به تدریس پرداختند و بزرگانی چند از خرمنِ دین و دانشش بهره‌مند شدند . حضرت استاد شوشتری از سال 1362 تا دو سال ، امام جمعه‌ی زرندِ کرمان بودند و سپس 12 سال به امامتِ جمعه‌ی دورود منصوب شدند و خدمات چشمگیری به مَردمان آن دیار ارائه دادند . آنگاه عازم شاهین‌شهر شدند . ایشان از سال 1379 تاکنون در اصفهان به تربیت و تهذیب نفوس اشتغال داردند . آیت‌الله شوشتری در تبلیغ و ترویج مکتب حقِّ اهل‌بیت : بسیار موفّق بوده شیوه‌های ویژه‌ای را دنبال می‌کنند ؛ به­گونه‌ای که در حوزه‌ی علمیّه‌ قم ، سبب تحوّل عظیمی شدند و فرهیختگان در محضر ایشان تربیت و رشد یافتند . از آثار گرانبهای ایشان کتاب « غم عشق » است . موسوی مطلق ، عطش حضور : ص 185 – 187 .

[5] . امام صادق علیه السلام : « لاَ يَكُونُ اِعْتِكَافٌ إِلاَّ فِي مَسْجِدِ جَمَاعَةٍ » ؛  ( اعتکاف محقق نمی­شود مگر در مسجد جامع ) . شیخ طوسی ، التهذیب : ج 4، ص 290 .

[6] . امام صادق علیه السلام : «کانَت بَدرٌ فی شهر رمضانَ فَلَم یعتَکِف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فَلَمّا أن کانَ مِن قابلٍ اعتَکَفَ عِشرینَ عشراً لِعامِهِ و عَشراً قضاءً لما فَاتَهُ » ؛ (جنگ بدر در ماه رمضان واقع شد ؛ بنابراین پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آن سال اعتکاف نکرد و به جای آن در سال بعد دو دهه به اعتکاف نشست ؛ یک دهه برای همان سال و دهه­ دیگر به جای سال قبل ) . کلینی ، کافی : ج 4 ، ص 175 .

[7] . نگر : ابن قدامه، المغنی : ج ۳ ، ص۱۱۶ .

[8]. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم  از مردم خواسته است که روزه گرفتن ماهیانه خویش را در ایام بیض قرار دهند. نگر : ابن سعد ، الطبقات الکبری : ج ۷ ، ص۴۳ ؛ احمد بن حنبل ، مسند : ج ۵ ، ص۲۷ – ۲۸ و ۱۵۰-۱۵۲.

[9] . مسأله ۹۹۱ : « از آنجا که شروع اعتکاف از طلوع فجر روز اوّل است ، نیّت هم باید از آن لحظه به تأخیر نیفتد ، ولی جایز است اعتکاف را از ابتدای شب اوّل یا اثنای آن شروع و از همان زمان نیّت کند و تا مغرب روز سوم ادامه دهد » . نگر : سایت www.leader.ir  پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری .

[10] . توضیح المسائل مراجع معظم تقلید : « اگر اعتکاف واجب باشد و یا دو روز اعتکاف مستحبی را گذرانده باشد و بخواهد اعتکاف را به هم بزند ، معصیت کرده است » . کاظم طباطبائی یزدی ، العروة الوثقی : شرائط الاعتکاف ، م ۳۹ .

[11] . امام صادق علیه السلام : « لاَ اعتِـکـافَ إلّا بِصَـومٍ فی المَسجِـدِ الجامِعِ » ؛ ( هیچ اعتکافـی [ صحیح ] نیست ، جز همراه روزه گرفتن در مسجد جامع ) . کلینی ، کافی : ج ۴ ، ص ۱۷۶ ، ح ۳ .

[12] . قال الباقر علیه السلام : « المُعتَکِفُ لا یشَمُّ الطِّیبَ و لا یتَلذَّذُ بِالرَّیحان » ؛ ( معتکف نباید بوی خوش ببوید و از گل و ریحان لذت برد ) . ابن بابويه ، من لا یحضره الفقیـه : ج 2 ، ص 186 .

[13] . قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : « كُلُّ جُلوسٍ فِی المَسجِدِ لَغوٌ إلاّ ثَلاثَه : قِراءَه مُصَلٍّ أو ذِكرُ اللّه ِ أوسائلٌ عَن عِلمٍ » ؛ ( هر نشستنى در مسجد بیهوده است ، مگر نشستن سه كس : نمازگزارى كه [ قرآن ] قرائت كند ، كسى كه ذكر خدا بگوید و كسى كه به جست وجوى دانش  است ). مجلسی ، بحار الأنوار : ج 77 ، ص 88 .   

قال الباقر علیه السلام : « المُعتَکِف ... لا یماری و لا یشتَری و لا یبیعُ » ؛ ( معتکف حق ندارد بحث و جدال و مراء کند و نیز وارد معامله شود و بخرد و بفروشد ). ابن بابويه ، من لا یحضره الفقیه : ج 2 ، ص 186 .

[14] . مسأله ۱۰۰۱ : « اگر برای ضرورت ناچار شود از مسجد بیرون رود ، باید از تأخیرهای بی مورد ؛ مانند نشستن یا استراحت زیر سایه و مانند آن اجتناب کند و بیش از مقدار ضرورت بیرون از مسجد نماند» . نگر : سایت www.leader.ir پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری .

[15] . امام سجاد علیه السلام : « صَومُ الإعتکاف واجبٌ » ؛ ( روزه گرفتن [ در ] اعتکاف واجب است ) . نوری ، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل : ج ۷ ، ص ۵۶۱ .

[16] . ر ک  : توضیح المسائل مراجع معظم تقلید .

[17] . بقره : 125.

[18] . صحیفه­ امام خمینی 1 : ج 8 ، ص 527 .

[19] . دیوان حافظ : غزل شماره­ ۱۶۲ .

[20] . دیوان حافظ : غزل شماره­ ۴۲۳ .

[21] . این روایت در منابع چنین است : « یا ابنَ آدَمَ ! أنَا حَىٌّ لا أموتُ . أطِعني فِيما أمَرتُكَ حَتّى أجعَلَكَ حَيّا لا تَموتَ . يَابنَ آدَمَ ! أنَا أقُولُ لِلشَّيءِ : كُن ، فَيَكونُ ، أَطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلكَ تَقولُ لِلشَّيءِ : كُن ، فَيَكُونُ » . نوری ، مستدرك الوسائل : ج ۱۱ ، ص ۲۵۸ ، ح ۱۲۹۲۸ ؛ مجلسی ، بحار الأنوار : ج ۹۳ ، ص ۳۷۶ ، ح ۱۶ .

[22] . امام على علیه السلام : « كُلُّ قَولٍ لَيسَ للّه ِ فيهِ ذِكرٌ فلَغوٌ ، و كلُّ صَمتٍ لَيسَ فيهِ فِكرٌ فسَهوٌ ، و كلُّ نَظَرٍ لَيسَ فيهِ اعتِبارٌ فلَهوٌ » ؛ ( هر سخنى كه در آن ياد خدا نباشد لغو است ، و هر سكوتى كه با انديشيدن همراه نباشد سهو است ، و هر نگاهى كه در آن پند آموزى نباشد لهو است ) . مجلسی ، بحار الأنوار : ج 78  ، ص 92 ، ح 101 .

[23] . نهج البلاغه : حکمت 68 .

[24] . مقیمی ، خطابه زینب کبرى سلام الله علیها پشتوانه­ انقلاب امام حسیـن علیه السلام : ص ۵۵ - ۵۷ ، به نقل از طراز المذهب ، ص ۳۲ و ۲۲ .

[25] . مثنوی معنوی : دفتر اول ، بخش 6 .

 

افزودن دیدگاه جدید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.