زادروز: | 2 دی 1282 | 5 شوال 1321ه.ق |
محل تولد: | همدان |
وفات: | 1375 | 1417ه.ق |
آرامگاه: | باغ بهشت همدان |
دین: | اسلام |
مذهب: | تشیع |
آیتالله حاج شیخ هادی تألّهی همدانی
آیتالله حاج شیخ هادی تألّهی همدانی
حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق:
زندگینامه کوتاه
در شب جمعه، پنجم شوّال 1321 در خاندانی روحانی در همدان تولّد یافت... مقدّمات و سطح را نزدِ والدِ ماجدِ خود (آیتالله شیخ مرتضی تألّهی[1]) گذراند؛ سپس در مدرسهی زنگنهی همدان، سالیان به تحصیل و تدریس مشغول بود و از بزرگانی که در گوشهوکنار شهر میزیستند، بهره میبُرد. از استادان عمدهی ایشان آیتالله حاج میرزاعلیآقا خلخالی بود که همواره با عظمت از وی یاد میکرد.
در همهی جنبههای زندگی، بسیار قانع بود و هیچ تکلّفی نداشت. مُصِرّاً نمیخواست کسی او را بشناسد و واقعاً هم او را نشناختند. دائم در حال مراقبه بود... علاوه بر اینها فوقالعاده متواضع بود. هر کس وارد میشد، با تمام قد، بلند میشد و احترام میگزارد؛ مخصوصاً برای اهل علم و به ویژه سلسلهی جلیلِ سادات، احترام و اِعزاز بیشتری از خود نشان میداد. برخی سورههای قرآن مجید، فراوانی از روایات و بسیاری اَشعار فارسی و عربی را که در اَوانِ جوانی حفظ کرده بود، تا دوران پیری به یاد داشت.
به خاندان ولایت، ارادت خاصّی میورزید و پیوسته نام آنان را با بزرگی یاد میکرد... آیتالله تألّهی همدانی، شبِ سهشنبه، ششم شعبان 1417 وفات کرد و در باغ بهشت همدان به خاک سپرده شد[2]: «با علی علیه السلامآن رادمَردِ لُبّ و ایمان شد قرین»[3].
آغاز آشنائی
عارف صمدانی، مرحوم حاجشیخمحمّدتقی انصاریهمدانی معمولاً مطالبی از استادانش میفرمود. روزی به ایشان عرض کردیم: عمدهی استفاده را از کدام استادان نمودهاید؟
فرمود: «بسیاری از بزرگان را ملاقات و از محضرشان استفاده کردهام، ولی از این سه بزرگوار بیشتر از بقیّه:
1. مرحوم آیتالله میرزا جواد انصاری همدانی؛
2. آیتالله سیّد عبدالکریم کشمیری؛
3. آیتالله شیخ هادی تألّهی».
لذا به تشویق ایشان و نَفَسِ با برکت آن مرحوم موفّق شدم به زیارت مرحوم آیتالله کشمیری و مرحوم آیتالله تألّهی، که قضیّهی ملاقات با ایشان با حذفِ مقدّماتش - البتّه آن هم در جای خود جالب است - از این قرار است:
یکسال قبل از رحلت عالِمِ ربّانی، آیتالله زاهد متّقی، آقای حاج شیخ هادی تألّهی جولانی همدانی در حالی که از ارومیّه از تبلیغ باز میگشتم، به محضر نورانیاش مُشرّف شدم. هنگامی که قصد داشتم محضرش را ترک کنم، فرمود: بنشین! دوباره نشستم. باز فرمود:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
آخوند به ما گفت: «اَلْحَذَر! اَلْحَذَر! اَلْحَذَر! مِنْ قَواطِع الْاَربَعَة: کَثْرَةُ الکَلام وَ کَثْرَةُ الطَّعامِ وَ کَثْرَة المَنامِ وَ کَثْرَةُ المُعاشرة مَعَ الْاَنام وَ عَلَیْکَ بِتَبْدیلها و تقلیبها بِذِکْرالله الملکِ القُدُّوسِ العَزیزِ الحَکیم؛[4]
دوری کنید، دوری... از چهار چیز:
1. زیاد صحبت کردن؛
2. زیاد خوردن؛
3. زیاد خوابیدن؛
4. و زیاد معاشرت کردن با افرادی که در خواب غفلتند. و بر تو باد که این امور را تبدیل و مُنْقَلب کُنی به ذکر خدایی که مَلِک است و قُدّوس است و عزتمند حکیم».
سپس ادامه داد:
صَمْت و، جوع و، سَهَر و خلوت و، ذکرِ به دوام
ناتمامانِ جهان را کُنَد این پنجْ تمام[5]
جناب عارف رَبّانی، حضرت آقای حاج شیخ عبدالقائم شوشتری از قولِ حضرت آقای تألّهی فرموده بود:
روزههای ماه شعبان و صلوات ماه شعبان و مناجات شعبانیّه را فراموش نکنید.
و در مشکلات بگویید:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
...لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ العَظیم، اَللّهُمَّ اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین.
و بدانید هیچ حجابی بین انسان و خدای متعال بدتر از نَفْس نیست، و راه برطرف کردنش، فقیرانه به خداوند متعال التماس کردن است.
عالِمِ بزرگوار، شیخ محمّد تقی انصاری همدانی از قولِ شاگردان آن مرحوم میفرمود: با حضرت علّامه حسنزاده آملی قبل از رفتن به همدان برای برگزاری کنگرهی مرحوم آخوند ملّاحسینقلی - اَعلَیاللهمقامَه - تماس گرفتم و عَرضه داشتم:
«اگر همدان بِرَوید و به دیدن آیتالله تألّهی نروید، مثلِ این است که مشهد بِرَوید و حرم نَرَوید.»
جناب آقای حسنزادهآملی فرمود: عَجَب! و خیلی تعجّب کرد؛ لذا وقتی به همدان رفت، بعد از سخنرانی به دیدن ایشان میرود. با اینکه تا آن تاریخ ایشان را ملاقات نکرده بود، در همان دیدار اوّل میخواست پایشان را ببوسد، که حضرتش نگذاشته بود.
دیدهای خواهم که باشد شَهشناس
تا شناسد شاه را در هر لباس
و چه خوب گفته:
جانِ گُرگان و سگان هر یک جُداست
متّحد جانهای شیرانِ خداست[6]
جناب انصاری همدانی نیز فرمود: علّامه حسنزاده در مراسم سالگرد ایشان فرمود: «هیهات که حوزهی قم مثلِ ایشان تحویل بدهد.» و در دومین سالگرد فرمود: «منْ فانی در تألّهی شدم.» این عالِمِ ربّانی و مَردِ خدا، شبِ سهشنبه، ششمِ شعبانِ 1417 از دارِ غرور به دارِ سُرور سفر کرد.
منبع: کتاب عطش حضور، تالیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق، صفحه 113 الی 120
پی نوشت ها
[1] . از بزرگان عصر خویش، که در تقوا و فقاهت و حِکمت و فلسفه و عرفان، صاحبنظر و کمنظیر بود. وی به سال 1285 ق، در همدان متولّد گردید و در پنجم رجب 1348 وفات کرد و در وادیالسّلام نجف دفن گردید؛ یادنامهی عالِم عارف و سالِک ربّانی، مرحوم حضرت آیتالله حاج شیخ محمّدهادی تألّهی همدانی / 17 - 18؛ با تلخیص و تصرّف.
[2] . همان.
[3] . شعر از حاج علیاصغر سپهری (پدر شهیدِ بزرگوار ابوالفضل سپهری) در رثای آیتالله تألّهی، که به حسابِ اَبجد، برابر با 1417 قَمَری است.
[4] . منظور از آخوند، شاید آخوند ملّا علی معصومی همدانی (1312 - 1398 ق) باشد، که آیتالله تألّهی محضر ایشان را درک کرده و بر پیکر مطهّرش نماز گزارد... از شاگردان مرحوم آخوند، میتوان به: آیتالله حاج سیّد رضا بهاءالدّینی، دکتر محمّد مفتّح، آیتالله سیّد محمود طالقانی و... اشاره کرد. از سجایای بسیار ظریف مرحوم آخوند - که در دیگران کمتر دیده میشود - لطایف علمی و ادبی وی بود. علّامه طباطبایی فرمود: جا دارد مردم از اطراف و اکناف و نقاط دوردست مهاجرت نمایند به همدان، به قصد زیارت آقای آخوند. البته این دستورالعمل از آخوند ملّاحسینقلی همدانی است که به سیّد علیآقا ایروانی داده است و در آخر تذکرةالمتقین چاپ مصطفوی منتشر شده است احتمالاً این دستورالعمل با واسطه به مرحوم تألهی رسیده است.
[5] . البتّه ناتمامانِ جهان را «ولایت» تمام میکند!
[6] . مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 414.