حاج حسن شرکت
سالِک متّقی، عمدةالاخيار جناب حاج حسن شرکت
حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق:
سخنان پیر فرزانه
در جلسهای، منزل حضرتِ مُستطاب، عُمدَةالاَخيار[1] آقای حاج حسن شرکت بودیم، که به مناسبتی از عالِمِ عارف مرحوم آقای حاج میرزا جواد بیدآبادی سخن به میان آمد؛ از جمله فرمود:
اینها به دَرد نمیخورَد!
از حضرت آیتالله بهجت شنیدم: یکی از بزرگان [ظاهراً سیّد بحرالعلوم] از مرحوم آیتالله بیدآبادی، تقاضای علم کیمیا کرده بودند:
مرحوم بیدآبادی هم ایشان را کنارِ رودخانهای بُرده و تصرّفی کرده بود. به دنبالِ آن اشارهای فرمود: نگاه کُن. آن عالِم گفته بود که تمام رودخانه و اطراف آن طلا شده بود! بَعد مرحوم میرزا فرمود: گیرم که داشتی، آخِر چه؟ اینها به درد نمیخورَد!
کشتی شکستگانیم...
فرمود:
پدرم از فداییان مرحوم آقای بیدآبادی بود و ما از بچّگی خدمت ایشان رسیده بودیم. بَعدها هم دیدیم حضرت استاد مرحوم آیتالله میرزا محمّدجواد انصاری همدانی نیز از ایشان بسیار تمجید میکرد.
بعضی آقایان[2] خدمت مرحوم انصاری رسیده و گفته بودند: شما که این قدر از آقای بیدآبادی تمجید میکنید و با عظمت یاد مینمایید، پس چطور مَردم به ایشان جسارت هم میکنند و او را صوفی هم میخوانند؟
مرحوم آقای انصاری، جوابی دقیق مرحمت کرده بود: «خداوند، بندگان خوب خود را عیبدارمیکُنَد که فقط برای خودش باشند. مثلِ آن کشتی که حضرتِ خضر آنرا سوراخ و عیبدار کرد، تا برای صاحبان اصلیاش بمانَد».
پنج گنج
آن بزرگوار، پنج سفارش مهم داشت و پیوسته میفرمود که افراد به آنها مُلتزم باشند:
1. همواره باطهارت باشید؛
2. نماز اوّل وقت اقامه شود؛
3. بیداریِ سَحَر از دست نرود؛
4. غسلِ جمعه فراموش نشود؛
5. مهمتر از همه: پیوسته خود را در حضور حضرت ولیّ عصر - ارواحنا فداه - ببینید (دائمالحضور بودن).
خطِّ پایان
فرمود:
مرحوم آیتالله آقای انصاری دربارهی یکی از شاگردانش که در خطِّ کشف و کرامات افتاده بود، هشدارهای لازم را ارائه نمود و فرمود: «ایشان دیگر ترقّی معنوی نخواهند داشت».
و دیگر... هیچ
مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ عبّاس هاتف قوچانی&[3] وصیِ رسمی مرحوم آیتالله قاضی در اواخرِ عمر فرموده بود:
فهمیدم که هیچ ندارم. و در جایی فرموده بود: نمیدانم چرا مرحوم قاضی، مرا وصیِّ خود قرار داده است؟
این مطلب تا به سَمعِ مرحوم آیتالله میرزا محمّدجواد آقای انصاری همدانی رسیده بود، فرمود:
به همین دلیل که: فهمیده هیچ چیز ندارد!
خانهی عشق
میفرمود:
از قم به اصفهان میآمدم. وقتی سوار اتوبوس شدم، دیدم جناب آیتالله مرحوم حاج میرزا مهدی آشتیانی - رضوانالله تعالی علیه[4] - نیز در آن هست. بعد از اینکه فهمیدم در اصفهان بر شخص مشخّصی وارد نمیشود، از ایشان تقاضا نمودم با همراهانشان به منزل ما بیایند. قبول نمودند و آمدند. چند روزی که در منزل ما بود، یک روز فرمود: به کلیسا برویم. با دُرُشکه به کلیسا رفتیم. هنگام خروج، کشیش جذبِ مرحوم میرزا مهدی شده بود. دفتری آورد که ایشان چیزی بنویسد. آن بزرگوار هم، بیتی از جناب حافظ مرقوم داشت:
همه کس طالبِ یارند؛ چه هشیار و چه مست
همه جا خانهی عشق است؛ چه مسجد، چه کِنِشْت[5]
رفتن، رسیدن است...
از جناب آقای شرکت در جلسهای سؤال کردم: میشود از این آیهی شریفه {وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتّی یَأتیکَ الْیَقینُ}[6] استفاده کرد که: تنها راه رسیدن به یقین، عبادت است؟
فرمود: بله، همینطور است و راه دیگری نیست.
صاحب نَفَس
میفرمود:
واقعاً مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی)[7] صاحب نَفَس بود. ما ظاهراً دو مرتبه خدمتشان رسیدیم برای حلّ دو مشکل اساسی؛ که هر دو هم به فضلِ حق بهواسطهی ایشان حل شد.
منبع: کتاب عطش حضور، تالیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق، صفحه 91 الی 97
پی نوشت ها
[1] . این لقب را مرحوم آیتالله شهیددستغیب برای ایشان بهکار برده است.
[2] . ظاهراً مرحوم آیتالله شهید دستغیب و مرحوم آیتالله نجابت بودهاند.
[3] . (1333 - 1410 ق)؛ مدفون در نجف اشرف.
[4] . (1306 - 1372 ق)؛ مشهور به «فیلسوف شرق»، مدفون در مسجد بالاسر، حرم حضرت معصومه سلام الله علیها.
[5] . دیوان حافظ.
[6] . حِجر / آیهی آخِر.
[7] . (1279 - 1361 ق)؛ مدفون در آستان قدس رضوی، صحن انقلاب، کنارِ ایوان عبّاسی. پروای الهی، سوز و گدازِ شبانه و سَجدههای طولانی ایشان معروف بود. ر.ک: نشان از بی نشانها