زادروز: | 2 شهریور 1295 | 24 شوال 1334ه.ق |
محل تولد: | فومن |
وفات: | 27 اردیبهشت 1388 | 22 جمادی الاول 1430ه.ق |
آرامگاه: | حرم حضرت معصومه (س) |
دین: | اسلام |
مذهب: | تشیع |
آیتالله العظمی حاج شیخ محمّد تقی بَهجت
فقیهِ عارف، حضرت آیتالله العظمی حاج شیخ محمّد تقی بَهجت
حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق:
زندگینامه کوتاه
حضرتش اواخر سال 1334 ق، در شهر «فومن» از اُستان گیلان تولّد یافت و هنوز شانزدهماه از عمرش نگذشته بود که مادر را از دست داد. تحصیلات ابتدایی حوزه را در مکتبخانهی زادبومش به پایان بُرد و پس از تحصیل ادبیّات عرب، در سال 1348 ق[1]، برای تکمیل دروس حوزوی عازم عراق شد و نزدیک 4 سال در کربلای مُعَلاّ اقامت گُزید. او علاوه بر تحصیل علوم رسمی، از محضر استادان بزرگ آن سامان، از جمله مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم خویی[2] بهره برد و در سال 1352[3] عازم نجف اشرف گردید و سطح عالی حوزه را در محضر آیات عظام، همچون حاج شیخ مرتضی طالقانی گذراند و پس از درکِ حاج آقا ضیاء عراقی و میرزای نایینی، در حوزهی درسی آیتالله شیخ محمّدحسین غَرَوی اصفهانی وارد شد.
برخی دیگر استادان ایشان عبارتاند از:
1. آیتالله حاج سیّد ابوالحسن اصفهانی؛
2. آیتالله حاج شیخ محمّدکاظم شیرازی[4]؛
3. آیتالله سیّدحسین بادکوبهای؛
4. علّامه قاضی؛
5. آیتالله شیخ علیمحمّد بروجردی؛
6. حجّتالاسلام کوهکمرهای.
ایشان پس از ورود به قم به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و شاگردان فراوانی تربیت کرد[5].
یک دورهی کامل اصول، حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، دورهی کامل طهارت، دورهی کامل صلات، دورهی کامل زکات، حاشیه بر کتاب ذخيرةالعباد[6]، و حاشیه بر مناسک[7]، عناوین برخی تألیفات آیتالله بهجت است.
سرانجام، این عبدِ صالح خدا، پس از 96 سال زندگی پُربرکت و تربیت هزاران نفر از جویندگان علم و فضیلت، و خدمت خالص به مکتب اهل بیت علیهم السلام عصر یکشنبه 22 اُردیبهشت 1388[8] با روحی پاک و دلی نورانی، ندای «اِرجَعی» را لبّیک گفت[9].
*
مرحوم آیتالله بهجت در اثر وارستگی که داشتند، تعلیمشان برای رضای خدا بود، عمل به آن علم هم برای رضای خدا بود، تعلیم سالیان متمادی هم برای رضای خدا بود. برابرِ این حدیث نورانی که مرحوم کُلینی نَقل کرده است که: اگر کسی برای رضای خدا علم بیاموزد، برای رضای خدا به علمش عمل بکُنَد، و برای رضای خدا علمی را که آموخت و عمل کرد، به دیگران منتقل کُنَد... دُعِیَ فی مَلَکوُتِ السَّماواتِ عَظیماً؛ چنین انسانی را در ملکوتِ عالَم، به عنوانِ «باعظمت» یاد میکُنند» که در حقیقت اینگونه از افرادِ شاخص، آیتالله العُظمای عالَم ملکوت هستند؛ لذا این بزرگوار، آیتاللهالعظمی است[10].
*
در پایان، گفتاری منتشرنشده از حجّتالاسلام استاد شیخ تقی قرائتی - دامت برکاته - را، با تلخیص میآوریم، که شامل نکتههایی بدیع و ظریف است:
«آیتالله بهجت، حدود یک قرن، بدون دردسر زندگی کرد؛ چون برای خودش دردسر دُرُست نکرد، و در سرش [فقط] عمل به تکلیف بود.
در هیچ مکانی ظاهر نشد، ولی ظهورش همهجا بود!
قدمی برای خود برنداشت، امّا شخصی پُرقَدَم بود!
خود را در دنیا بیهوده نمیدانست؛ لذا دنیا برایش بیهوده بود!
... چرا راحت نمیرد، کسی که همواره راحت زندگی کرده است![11]».
*
ای خدا! با مهدیام دِه آشتی
چون تو اندر او تجلّی داشتی
فکر کُن گر محضرِ مهدی بُدی
کی جُدا زان مظهرِ حق میشدی
گر خدا گفتی، دگر مَهدی به جاست
مهدی، اَر گفتی، خدایت رهنماست
گفتهام مهدیِّ غایب، حاضر است
بلکه اَحضَر از سمیع و اَبصر است[12]
*
نورباران میکُنَد وقتِ ظهور
عزّتِ ایمان و ذُلِّ قومِ بور
گر نبودی اصلِ اخبارش ز غیب
بود ممکن عُمرِ خضرش، سَلبِ ریب
او بُوَد ایمانیان را دادرس
شیطنت، سفیانیان را دادرس
مُستغیثا! گر بخوانی بایقین
لطفِ او دستت بگیرد راستین
هر زمانی پُر شود از لطف و مِهر
یک کتابی، گر نگویی بود سِحر
غایب است، امّا بَرِ اهلِ یقین
اَحضَرِ حُضّار شد آن مَهجَبین[13]
*
گفت خواجه: این سه دروازه ببند
تا ببینی سرّها، این است پند
چشم و گوش و لب و آن مولودها
خود، رها از دستِ اینها مینما[14]
آغاز آشنائی
منم که شُهرهی شَهرم، به عشقْ ورزیدن
منم که دیده نیالودهام به بَد دیدن[15]
وصف این بزرگمردِ وادیِ علم و عرفان را نیز از حضرت استاد شوشتری شنیده بودم و در حسرت دیدارش ایّام سپری میشد، تا در سال 1369 برای اوّلین بار همراهِ یکی از روحانیان برای اقامهی نماز ظهر و عصر رهسپار مسجد فاطمیّه شدیم. آنجا انسان میفهمید که نماز هم یک حقیقتِ وصفناشدنی دارد و سفرهای مخصوص است. امام و مأموم میگریستند.
... آری، آن روز هم گذشت. صبح روز بعد، دیگر بار در حرم مطهّر بیبی حضرت فاطمهی معصومه سلام الله علیها ایشان را ملاقات کردم. و چون نمیدانستم چه بگویم، تقاضای استخاره کردم. قرآن را باز نمود و با اشارهی دستش فرمود: «میانه». در سال 1372؛ چنان که گذشت، نامهای به همان مضمون که برای مرحوم آیتالله اراکی - اعلیالله مقامه الشّریف - نوشته بودم، برای ایشان هم نوشتم و چون سرچشمهی علم و معرفت هر دو یکسان بود، هر دو در ذیل نامه مرقوم داشته بودند:
باسمهتعالی
«گناه نکنید. نماز اوّل وقت بخوانید.»
هرگاه طالب مرا دیدی ...
دیگر بار محضرشان رسیدیم و عرض کردم: استادی داریم و سؤالی فرموده که از پاسخ آن عاجز شدهایم. ما را یاری میفرمایید؟ با کمال مَحبّت فرمود: اهل کجایی؛ استادتان کیست؟
گفتم: اهل دورودم؛ استادم حاج آقا شوشتری است.
فرمود:
سلامِ مرا به ایشان برسانید. شما که آقای شوشتری [را] دارید، چرا اینجا آمدهای؟ خدمتِ ایشان باشید؛ برای شما مفید است. در حدیث قدسی آمده: «یا داوود اِذا رَأَیْتَ لی طالِباً فکُن لَهُ خادِماً؛[16] یا داوود! هرگاه طالبِ مرا دیدی، خادمِ او باش».
اسم اعظم
به نظرم 13 رجب 1414 یا 1415 برای تبریک به محضر مبارکش همراهِ عالِمِ ربّانی جناب آیتالله مرحوم حاج آقا شیخ محمدتقی انصاری همدانی به منزلشان رفتیم.
جناب آقای انصاری از ایشان سؤال کرد: آقا! اسمِ اعظم، اسمِ خاصّی است یا نَفَسِ خاصّی؟
حضرتش نخست با اشاره فرمود: هر دو. سپس افزود: هم اسمِ خاصّی است و هم نَفَسِ خاصّی میخواهد.
درس اخلاق
همچنین در جلسهای دیگر، آقای انصاری از ایشان پرسید: آقا! شما چرا درس اخلاق نمیگذارید!؟ در جواب فرمود:
من نیز همین سؤال را از محضر مرحوم قاضی[17] نمودم و گفتم: چرا درس اخلاق را زیاد نمیکنید؟!
ایشان فرمود: بِرَوید مسجد سهله و هر چه دیدید، فردا برای من تعریف کنید.
آقای بهجت فرمود: شب رفتم مسجدِ سهله و فردا خدمت مرحوم قاضی رسیدم. ایشان فرمود: دیشب در مسجد چه دیدی؟! عرض کردم: اوّلِ شبْ جمعیّتْ خیلی بود و همه مشغول دعا بودند، امّا نیمهشب عدّهای پیرمرد ماندند که در نمازها، دعاها و سورههای طولانی میخواندند، در قنوت «جوشن کبیر» میخواندند. اینجا آقای قاضی فرمود: در بین آنها چند تا جوان بود؟!
عرض کردم: من بودم؛ لذا مرحوم قاضی فرمود: اگر در بین آنها جوان پیدا کردی، من هم درس اخلاق را زیاد میکنم.
«تو خود حدیث مُفَصَّل بخوان از این مُجمَل»
بی اِقبالی!
یک روز صبح که از حرم به منزل تشریف میبرد، دنبال ایشان راه افتادم. بیرون حرم پرسیدم: قصدِ معتکفشدن را دارم، در اعتکاف چه دستوری مرحمت میفرمایید؟ جوابی ندادند و مشغول خواندن دعا و ذکر خود شدند[18] گاهی که صدایشان بلندتر میشد، گوشم را جلو میبردم به تصوّر اینکه میخواهند جواب مرحمت کنند، حتّا یک بار دیگر سؤال خود را تکرار کردم، به خیال اینکه نشنیدهاند، تا اینکه سر کوچهی اَرک رسید. آنجا برای سلام دادن به بیبی سلام الله علیها، به سمتِ حرم برگشت. بعد از سلام فرمود: آدم وقتی دارد با شاه یا وزیری صحبت میکند، کسی داخل صحبت آنها میپرد؟
گفتم: خیر، آقا!
سرش را پایین انداخت و به راه ادامه داد. در انتهای کوچه دیگربار ایستاد و فرمود: خوب، خدا از شاه یا وزیر کمتر است؟
فهمیدم اشتباه کردهام، سرِ خجلت به زیر افکندم. مجدّداً ادامهی مسیر فرمود تا رسید جلوِ منزلشان. آنجا با لبخندی ملیح فرمود: مگر اقبال نداری؟
بنده که مدهوشِ رفتار ایشان بودم، نفهمیدم منظورشان چه بود. به یکی از آقایان گفتم: مقصودشان چه بود؟
گفت: منظور کتاب اقبالالاعمال سیّدبنطاووس[19] است. همان روز هر سه جلدِ آن را خریدم و از اعمالی که مرحوم سیّدبنطاووس در «ایّامالبیض» نوشته، انشاءالله بهره بُرده باشم و ببرم.
خدایِ دورود
در ایّامی که بنا بر ادلّهای از قم کوچیده بودم، در یکی از سفرهایم به قم، قصدِ شرکت در نماز ایشان را نمودم و مانندِ سابق به جلوِ منزل آن بزرگوار رفتم که با سایر مشتاقان، ایشان را تا مسجد مشایعت کنیم. در بین راه برگشت و فرمود: اسمت چی بود؟
عرض کردم: سیّد عبّاس.
فرمود: کجایی؟
گفتم: مدّتی است رفتهام دورود و خیلی هم ناراحتم که چرا در قم نیستم. بیدرنگ فرمود: مگر خدای دورود با [خدای] قم فرق دارد؟
در حرم
برای تشرّف به مشهد، محضرشان رسیدم و عرض کردم: چه عملی را در حرم مطهّر انجام دَهَم؟
سفارش فرمود به خواندن زیارت جامعهی کبیره، زیارت امینالله و نماز جعفر طیّار.
شعورِ طلبگی
یکی از دوستان مدّاح میگفت: میخواستم طلبه بشوم؛ لذا از محضر آیتالله بهجت دربارهی این تصمیم سؤال کردم؛ فرمود: انسان، خوب است شعورِ طلبگی داشته باشد، نَه شورِ طلبگی.
تعریف ایشان را از...
زمانی از ایشان دربارهی مرحوم آیتالله میرزا جواد انصاری[20] همدانی سؤال کردم، فرمود: بنده محضر ایشان را درک نکردهام. وقتی که ایشان قم بودند، ما قم نبودیم، ولی تعریفشان را شنیده بودم، آقای خمینی فرمود: ایشان محضرِ آقا میرزا جوادِ ملکی تبریزی[21] را درک نکرده است.
اصول صحیح و مسلّم شیعه
یکی از مروّجان افکار وهّابیّت، فِقرههایی از رسالهی صفات انسان کامل را که در کتاب خرمن معرفت درج شده است، به یکی از آقایان نوشته بود و چون جواب وی غیرکارشناسانه بود؛ لذا همان سؤالها را به محضر مرحوم آیتالله بهجت فرستادم:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
محضر مبارک حضرت آیتاللهالعظمی بهجت - دامت برکاته -
سلام علیکم؛
خواهشمند است نظر مبارکتان را در خصوصِ مطالب ذیل بیان فرمایید.
1. ما اعتقادمان این است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و دوازده امام علیهم السلام صاحب ولایت تکوینیّهی کلّیّهی الهیّه هستند، یعنی فرقی بین ایشان و خدا نیست، اِلّا فرقِ مخلوقیت. «لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ اِلّا انَّهُم عِبادک».[22] این بزرگواران به اِذنِ خدا همهکاره هستند، ولی غالباً استفاده نمیکنند؛
2. انسان کامل، مجریِ اوامر خداست (تشریعاً)؛
3. انسانِ کامل، مجریِ مقدّرات خداست (تکویناً)؛
4. انسانِ کامل، اصلِ قدیم و فرعِ کریم است؛
5. انسان کامل، مَصنوعِ خداست و ماسویالله صنایع ایشان؛[23]
6. انسان کامل، مَثَلِ اَعلایِ خداست. بنابراین، دارای مقامِ «کُن فَیَکُون» است؛
7. انسان کامل، دارای علم غیب است. (عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ اَحَداً * اِلّا مَنِ ارْتَضی)؛[24]
8. انسان کامل، مَظهر ذاتِ خداست: قال رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم: «عَلِیٌّ ممسوس فی ذاتِالله.»
مقصود از انسان کامل، شخص امام معصوم علیه السلام است و این فقرات از دعاها و آیات قرآن و روایات، مانندِ دعای ماه رجب، زیارت ششم و هفتم امیرالمؤمنین علیه السلام است.
آیا این سخنان صحیح است یا خیر؟
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته
8 ربیعالثّانی 1427
جواب: اینها از اصول صحیحه و مسلّمهی شیعه است.
وجوب جلوگیری از نشر عقاید وهّابیّت
دربارهی اعتقادات شخص استفتاگیرنده[25] که از مروّجان افکار وهّابیّت بود، خدمت ایشان نوشتم، که عینِ پرسش و پاسخ تقدیم میشود.
بسمالله الرّحمن الرّحیم
محضر مبارک حضرت آیتاللهالعظمی بهجت - دامت برکاته -
سلام علیکم؛
با احترام به عرض میرسانَد گاهی در محافل و مجالس و حتّا منبرها و جلساتی که به نامِ قرآن و عترت برقرار میشود، مطالبی که ذیلاً معروض میداریم، ترویج میشوند. خواهشمند است جهتِ تَنویرِ افکارِ عمومی، خصوصاً نسل جوان و مقلّدین محترم، نظرِ مبارک را مرقوم فرمایید.
1. بیان اینکه جامعهی کبیره سند ندارد و بعضاً نسبت به برخی فقرات آن، مانندِ «بِکُمْ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ» ابراز تمسخر میکنند!
2. زیارت عاشورا را بدون سند معرّفی میکنند.
3. بیان این مطلب که «در اذان، جملهی مبارک اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله را نگویید؛ چرا که موجب اختلاف بین شیعه و سُنّی میشود» با توجّه به اینکه چُنین مطالبی در مناطقی مثلِ اُستانِ لرستان ترویج میشود که اصلاً یک نفر سنّی مذهب هم در آنجا وجود ندارد.
4. تبلیغ این مطلب که اهلبیت علیهم السلام دارای ولایت تکوینی و تشریعی نیستند.
5. در موضوعِ شفاعت میگویند: دل را به شفاعتِ اهلبیت خوش نکُنید.
6. بحث توسّل به ائمّه علیهم السلام را مخدوش میکنند و مثلاً میگویند: «توسّلات عوامانهی مَردم به اباالفضل علیه السلام شِرک است» اگر در بین سینهزنی و «حسینْ حسین» گفتن، «یا الله» نگویید، شرک است و کفر است و نجس.
7. دربارهی گریه برای حضرت سیّدالشّهدا علیه السلام میگویند: «گریه فقط در حَدِّ تَباکی باید باشد.»
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته[26]
باسمه تعالی
ج: همگان خصوصاً کسانی که تمکّن و قُدرت دارند، موظّفند که از این مطالب و نشر آنها جلوگیری کنند و حافظِ اعتقادات مذهب تشیّع باشند.[27]
پیام تسلیت مقام معظم رهبری در پیِ درگذشت آیتالله العظمی بهجت
بسمالله الرّحمن الرّحیم
اِنّا لله و انّا اِلَیهَ راجِعُونَ
با دریغ و افسوسِ فراوان، خبر یافتم که عالِم ربّانی، فقیه عالیقدر و عارفِ روشن ضمیر، حضرت آیتالله آقای حاج شیخ محمّد تقی بهجت دارِ فانی را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوسته است.
برای این جانب و همهی ارادتمندان آن مرد بزرگ، این مصیبتی سنگین و ضایعهای جبرانناپذیر است: ثلمَ فِی الاِسْلام ثُلْمَة لا یَسُدّها شَیْء. آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار میرفتند، معلّم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمهی فیوضات معنویِ بی پایان نیز بودند. دل نورانی و مصفّای آن پارسای پرهیزگار، آیینهی روشن و صیقل یافتهی الهام الهی، و کلام معطّر او، راهنمای اندیشه و عملِ رهجویان و سالکان بود.
اینجانب، تسلیت صمیمانهی خود را به پیشگاه حضرت بقیّةالله ـ ارواحنا فداه ـ تقدیم میدارم و به حضرات علمای اَعلام و مراجع عِظام و شاگردان و ارادتمندان و مُستفیضان از نَفَسِ گرم او و به ویژه به خاندان مُکرّم و آقازادگانِ ارجمند ایشان تسلیت عرض میکنم و برای خود و دیگر داغداران ازخداوند متعال درخواست تسلاّ و برای روح مطهّر آن بزرگوار، طلب رحمت و مغفرت میکنم.
والسّلام علیه و رحمة الله - سیّد علی خامنهای
27 اردیبهشت 1388 - 22 جمادی الاوّل 1430
منبع: کتاب عطش حضور، تالیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق، صفحه 85 الی 102
پی نوشت ها
[1] . حدود 14 سالگی و قبل از سنِّ تکلیف (1308 شمسی)!
[2] . غیر از آیتالله خوییِ معروف.
[3] . 1312 شمسی.
[4] . صاحبِ حاشیه بر مکاسب.
[5] . محلّ تدریس آیتالله بهجت، ابتدا در حجرههای مدارس، سپس در منزل شخصی خود، و سرانجام در مسجد فاطمیّه (واقع در گذرِخان) بود. محلّ اقامهی نماز جماعت و مراجعات عمومی ایشان نیز همین مسجد بود.
[6] . کتابی از مرحوم شیخ محمّدحسین غَرَوی (استادِ آیتالله بهجت).
[7] . کتابی از شیخ انصاری.
[8] . 22 جمادیالاّول 1430.
[9] . جلوهی مهر و کرامت / 77 - 80؛ با تلخیص و تصرّف.
[10] . نشریّهی 19 دی، پنجشنبه 30 اُردیبهشت 1389، ش 1123، ص 4؛ «گفتار منتشر نشدهای از علّامه جوادی آملی دربارهی آیتاللهالعظمی بهجت».
[11] . دستنوشتِ حجّتالاسلام قرائتی.
[12] . العبد / 258.
[13] . النّورالسّاطع والبرهانالقاطع؛ برگرفته از: العبد / 249 - 250.
[14] . همان / 120.
[15] . جناب حافظ.
[16] . محجّةالبیضاء، ج1، ص131.
[17] . آیتالله سیّد علیآقا قاضی طباطبایی (1285 - 1366 ق)؛ استادِ علّامه طباطبایی، آیتالله بهجت، سیّد عبدالکریم کشمیری، شیخ عبّاس قوچانی و...؛ مدفون در وادیالسّلامِ نجف اشرف.
[18] . صبحها که از حرم به منزل میآمدند، دعای صباح امیرالمؤمنین علیه السلام را قرائت میکردند.
[19] . سیّد رضیالدّین عبدالکریم علیبنموسیبنجعفربن طاووس (589 - 664 ق).
[20] . ر.ک: «سوخته» و «در کوی بینشان»
[21] . آیتالله میرزا جواد ملکی تبریزی (؟ - 1343 ق)؛ مدفون در قبرستان شیخان قم. آن بهشتی روان، از بُکائونِ زمان خویش محسوب میشد.
[22] . زیارت رجبیّه.
[23] . ر.ک: بیان امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه و عبارتِ توقیع حضرت ولیّعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف.
[24] . جن / 26 - 27.
[25] . مقصود همان کسی است که سؤالهای قبلی را از برخی آقایان پرسیده بود و ما عین آنها را از مرحوم آیتالله بهجت پرسیده بودیم و ایشان فرموده بود: از اصول صحیحه و مسلّمهی شیعه است.
[26] . به تاریخ 8 ربیعالثّانی 1427.
[27] . نامهی شمارهی 1900/85، مورَّخ 14 اُردیبهشت 1385.