زادروز: | 9 فروردین 1287 | 26 صفر 1326ه.ق |
محل تولد: | قم |
وفات: | 28 تیر 1376 | 13 ربیع الاول 1418ه.ق |
آرامگاه: | حرم حضرت معصومه (س) |
دین: | اسلام |
مذهب: | تشیع |
آیتالله العظمی حاج سیّد رضا بهاءالدّینی
فقیهِ عارف، حضرت آیتالله العظمی حاج سیّد رضا بهاءالدّینی
حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق:
زندگینامه کوتاه
روز نُهُم فروردین 1287[1] در خانوادهای مذهبی در قم تولّد یافت. پدر ایشان، سیّد صفیالدّین، افتخار خدمتگزاری آستان مقدّس حضرت معصومه سلام الله علیها را داشت. در دو سالگی برای آموختن حمد و سوره به مکتبخانه رفت و در 4 سال دورهی مکتب را به پایان رساند. سپس در مکتب دیگری نصابالصّبیان را آموخت.
در 12 سالگی در امتحان حاج شیخ عبدالکریم حائری - مؤسّس حوزهی علمیّهی قم - شرکت کرد و قبول شد.
وی از محضر استادان گرانقدری در حوزهی علم و عرفان بهره بُرد؛ حضرات آیات عظام: مرحوم مُلّاعلی معصومی همدانی، مرحوم ادیب تهرانی، مرحوم شاهآبادی، میرزا محمّد همدانی، سیّدمحمّد حجّت و مرحوم شیخ ابوالقاسم کبیر در نجف نیز از درس آیتالله سیّدابوالحسن اصفهانی، آیتالله آقا ضیاءالدّین عراقی و آیتالله نایینی استفاده کرد[2].
از ویژگیهای بارز ایشان، برگزاری دروس اخلاق مداوم و منظّم بود و هر هفته، جمعی از شیفتگان، از محضرش بهرهمند میشدند و به پندهای عارفانهاش گوشِ جان میسپردند[3].
شاگردان فراوانی از محضر آیتالله بهاءالدّینی استفاده کردند که از آن گروه میتوان به استاد مطهّری، امام موسی صدر آیتالله جنتی، مرحوم آیتالله احمدی فقیه یزدی، آیتالله شوشتری، استاد فرحزاد، استاد گنجی و... اشاره کرد.
سرانجام آن عالِمِ بزرگ و عارفِ بالله، پس از عمری اطاعتِ محبوب، در جمعه شب 14 ربیعالاوّل 1418 به دیار باقی شتافت. مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی بر پیکر مطهّرش نماز خواند و... در مسجدِ «بالاسر»، بالای سرِ استادش مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به خاک سپرده شد[4].
آغاز آشنائی
اهل دورود کاملاً با نام و یاد مرحوم آیتالله بهاءالدینی آشنا هستند؛ زیرا اوایل جنگ برای اوّلین بار ایشان به دعوت حضرت حجّتالاسلام والمسلمین محمودی بهبهانی، امام جمعهی وقت به این شهر آمده بود. بعد از ایشان نیز در دورهی امامتِ جمعهی عارف فرزانه، حضرت آقای شوشتری بارها تشریف آوردند و قضیّهی بمب باران و دستور ایشان در خصوص حدیث کساء و خَتمِ صلوات که مرحوم حاجآقا حیدری کاشانی در کتاب سیری در آفاق و حاجآقا شفیعی در کتاب آیت بصیرت به آن اشاره کردهاند، مشهور است. بعد از این قضیّه بود که ختمِ صلوات در دورود رونق بسیاری گرفت، تا جایی که ملقّب به «شهر صلوات» شد.
یکبار که خدمتشان بودیم، به طلّابی که برای عِمامهگذاری شدن آمده بودند، فرمود:
خدا شما را فقیهِ عالِم و کامل قرار دهد. سعی کنید فقیه فهمیدهای باشید.
در جلسهی دیگری قبل از رفتن به اعتکاف، به محضر ایشان مُشرّف شدم، بلکه رهتوشهای معنوی مرحمت کنند. ضمن مطالبی فرمود:
عمدهی کارِ نورانیّت، کسب لقمهی حلال است؛ انسان با لقمهی حرام و شُبههناک بعید است به جایی برسد.
در همان جلسه گفتم: آقا! اگر بخواهیم حدّاقل در اعتکاف، غذای طیّب و طاهری بخوریم، چه کنیم؟
آن عارفِ روشن ضمیر، مَبلغی را مرحمت کرد و فرمود: نان و خُرما تهیّه کنید.
لذا به دستور ایشان نان و خرمایی فراهم آوردم و در ایّام اعتکاف از آن غذا استفاده کردم.
در ملاقاتی دیگر فرمود:
راهِ خدا، صدق میخواهد، سادگی میخواهد، بیغَل و غَش بودن میخواهد. به مَردم و و کسانی که میخواهند راهِ خدا بروند، بگویید: با کَلَکبازی، کسی به جایی نمیرسد.
و سفارش میفرمود:
به نماز اوّل وقت، توجّه به معاد و توسّل به امام زمان - روحی له الفدا -.
از محضرشان پرسیدم: اَسمای حُسنی در قرآن، کدام اَسما هستند؟ فرمود:
بعضی قائل به یک سلسله اسم هستند و بعضی که اتّفاقاً آنها دُرُست میگویند، اَسمای حُسنای الهی را ائمّهی معصومین علیهم السلام میدانند و آنها در واقع اسماءالحُسنی هستند.
برای حاجتی از ایشان التماسِ دعا شد، فرمود:
برو سر قبرِ مرحوم میرزای قمی؛ او سفارش شدهی حضرات اهلبیت علیهم السلام است[5].
به ایشان عرض کردم: شما معتقد به معاد جسمانی هستید، یا روحانی، یا هر دو؟
فرمود: معاد، جسمانی هم هست.
میفرمود:
به زیارت ائمّه و امامزادگان و قبور بزرگان، مقیّد باشید؛ آنجا خبرهای خوبی است؛ مثلاً مَشهدِ اَردهال.
منبع: کتاب عطش حضور، تالیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق، صفحه 49 الی 56
پی نوشت ها
[1] . 1327 ق.
[2] . ستارگان سپهر سلوک / 193 - 195؛ با تلخیص و تصرّف.
[3] . زمزم عارفان / 417.
[4] . برابر با 1376/4/28؛ ر.ک: فصلنامهی حوزه؛ آینهی دانشوران و یادنامهی آیتالله بهاءالدّینی.
[5] . آیتالله میرزا ابوالقاسم (1151 - 1231 ق)، اصالتاً اهل جاپلق لرستان مشهور به «میرزای قمی»، «محقّق قمی» و «فاضل قمی»؛ مدفون در قبرستان شیخان قم... با ورود ایشان به قم، رونق حوزهی علمیّه، دو چندان شد و مرجعیّت، در آن اِحیا گردید.