وفات: | 6 خرداد 1394 | 8 شعبان 1436ه.ق |
آرامگاه: | شهرضا |
دین: | اسلام |
مذهب: | تشیع |
آیت الله حاج آقا مهدی امام
عالمِ ربانی حضرت آیت الله حاج آقا مهدی امام
حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق:
آغاز آشنائی
روزی حضرت استاد، حاج آقا شوشتری فرمود: «حاج آقا مهدیِ امام را ملاقات کردهای؟» عرض کردم: خیر، توفیق نداشتم. فرمود: «حتماً به زیارت ایشان برو. البتّه اندکی به ظاهر تندمزاج، ولی بسیار قابل استفاده است.» عرض کردم: چشم، حتماً خواهم رفت و تندمزاجی ایشان، شراب تلخی است که خواجه گفته:
شرابِ تلخ میخواهم، که مَردافکن بُوَد زورش
که تا یکدَم بیاسایم، زِ دنیا و شر و شورَش
چند صباحی بعد، با یکی از آشنایان، یک روز عصر با یک رنو قُراضه، به سمت شیراز حرکت کردیم. ساعتی قبل از اذان صبح بر یکی از دوستان وارد شدیم. پس از قدری صحبت و استراحتِ کوتاه راننده، به زیارت حضرت احمدبنموسی علیه السلام مُشرّف شدیم و سپس به زیارت جناب خواجه حافظ رفتیم و بیدرنگ به سمت اصفهان حرکت کردیم. خراب شدن خودرو، خود حکایت دیگری دارد. ساعت دَهِ شب به شهرضا رسیدیم. بعد از یارت حضرت امامزاده شاه رضا[1] و زیارت قبر شهید همّت[2]، با حضرت استاد، در تماسی تلفنی اجازهی ملاقات با حاج آقا مهدی امام را گرفتم. جلوِ درِ منزل ایشان، سرِ کوچه به انتظار نشستم تا اذان صبح، که ایشان قصد رفتن به مسجد را داشت، محضرش سلام عرض کردم. جواب مرحمت کرد و فرمود: «کی به شما گفته بیایی اینجا؟» گفتم: حاج آقا شوشتری. گفتند: «خیلیخوب». بعد از اقامهی نماز صبح، فرمود: «اگر اصفهان برمیگردید، بنده هم با شما میآیم.» با خوشحالیِ تمام عرض کردم: با کمالِ منّت در خدمتم. رفت منزل و آمد و گفت: «بِرَویم صبحانه میل کنیم، بَعد میرویم.» ما را به حجره برد. دمِ درِ حجره، عبای ایشان افتاد. خَم شدم عبا را بگیرم، که فرمود: «این پالانِ الاغ را رها کن. لباسِ تقوا نیفتد!»[3]. پس از صرفِ صبحانه فرمود: «حرکت کنیم.» راننده به شدّت خسته بود ولی با هزار زحمت به اصفهان رسیدیم. ابتدای شهر فرمود: «پیاده میشوم. فقط بدانید اگر با شما نمیآمدم، تصادف میکردید»! یک بار هم با حضرت استاد شوشتری به ملاقات ایشان رفتیم و چند دفعهی دیگر هم توفیق، رفیق راه شد تا در مسجدی که اقامهی جماعت میفرمود، محضرش شرفیاب شدم.
عمدهی فرمودههایش، چُنین بود:
1. توقّف عندالشُّبهه[4]؛
2. اهتمام به نافلهی شب[5]؛
3. حشر و نشر نداشتن با اهل دنیا؛
4. جدّیّت در تحصیل علوم دینی؛
5. همّت در یکسانسازی ظاهر و باطن؛
6. دقّت در اینکه دوستی و دشمنی برای رضای خدا باشد؛
7. مواظبت بر حلال و حرام؛
8 . توسّل علیالدّوام به اهلبیت علیهم السلام؛
9. پرداخت صدقه و ترک نکردن آن.
حضرت آیتالله استاد شوشتری میفرمود: «ایشان هر پنجشنبه، از شهرضا به اصفهان میآمد، به منزل آیتالله حاج آقا یحیی هدایت و هر دو با هم میروند قبرستان تخته فولاد، کنار مزار استادشان مرحوم آیتالله حاج آقا رحیم ارباب[6]. این اواخر که حاج آقا هدایتْ مریض احوال بود، فقط تنها میآمد چند لحظهای منزل ایشان و میرفت. علّت اینکه هر هفته، قبل از آنکه کنار مزار استاد برود، منزل آقای هدایت میآمد، این بود که ایشان واسطهی آشناییِاش، با مرحوم ارباب شده بود و این آمدن و رفتنها جهت تشکّر بوده است».
آیتالله شوشتری، باز میفرمود: «یکی از دوستان غیر طلبهی ما، خدمت حضرت آقای امام میرسد. اتّفاقاً یک مسألهی شرعی را نیز میخواست بپرسد، ولی خجالت میکشد. به محض نشستن، ایشان میفرماید: «اِقْضِ ما فاتَ کَما فاتَ؛ آنچه فوت شده، همانگونه به جای بیاور.» به این ترتیب، جوابِ خود را هم میگیرد.
منبع: کتاب جام حضور، تالیف حجت الاسلام سیدعباس موسوی مطلق، صفحه 141 الی 146
پی نوشت ها
[1] . امامزادهی بزرگوار و جلیلالقدر شاه رضا، واقع در قُمشهی اصفهان [شهرستان قمیشه (قُمشه) در سالهای اخیر به مناسبت مدفن جناب شاهرضا، تغییرِ نام داده و به «شاهرضا» (شهرضا) مشهور است]. نَسَب امامزاده: شاه رضابنمحمّدبنابراهیمبنزیدبنحسنبنعلیبنابیطالب علیه السلام؛ ر.ک: مزارات اصفهان / 258 . پس از آنکه جناب شاهرضا را در این محل شهید کردند، سرش را به اصفهان، نزدِ حاکم آن شهر فرستادند. سرِ امامزاده شاهرضا، در مسجد «خواهرانِ» اصفهان [در] دروازهی طوقچی مدفون، و زیارتگاه ارادتمندانِ امامزاده است: تاریخ شاهرضا / 123.
[2] . سردار سرلشکرِ پاسدار، حاج محمّد ابراهیم همّت، متولّد 12 فروردین 1334 در شهرضا است. وی در رَحِم مادرش بود که والدینش عازم کربلا شدند، و مادر با تنفّس شمیم روحبخش کربلا، عطرِ عاشورایی را به این امانت الهی دمید. وی پس از سربازی [در لشکر توپخانهی اصفهان] معلّمی را برگزید و در روستاها تدریس میکرد. او و شهید احمد متوسّلیان را میتوان پایهگذاران تیپ محمّد رسولالله| نامید... سرانجام در عملیّات خیبر، بر اثر تَرکِشِ گلولهی توپ، به تاریخ 24/12/1362 کربلایی شد؛ یاد ایّام (ویژهی بزرگداشت بسیجیان 8 سال دفاع مقدّس)، سال سوم، شمارهی 9، آذر 1375، ص 69 ـ 72؛ با تلخیص و تصرّف نوشتنی است «سردار خیبر»، مُستندی داستانی به کارگردانیِ محمّد درمنش و تهیّهکنندگی حبیب والینژاد، کاری از گروه تلویزیونی «روایت فتح» در 6 قسمت، از شبکهی دو سیما، به زندگی شهید ابراهیم همّت از زبان همسر و همرزمانش، عملیّاتی که شهید در آنها حضور داشته، تصاویری از حاج ابراهیم، سخنانی از وی و... اختصاص داشت؛ ر.ک: 19 دی، سهشنبه 19/6/1387، شمارهی 891 ، ص 6 (خاکریز).
[3] . لباسِ تقوا؛ برگرفته از آیهی {وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَيْرٌ}؛ اَعراف / 26.
[4] . شُبهه: اشتباه و مشابهت. آنچه امرِ آن مُشتبه است و نمیتوان قطع پیدا کرد که حلال است یا حرام، حق است یا باطل. و انواعی دارد: شُبهة العَقْد، شُبهةُ الفِعل، شُبهةٌ فیالمَحَل، شُبهةُ المِلک و...؛ فرهنگ لغات و اصطلاحات فقهی / 273 ـ 274. پرهیز از مُشتبهات (خوردنی، نوشیدنی، پول و مکان) نشانهی پارسایی و تقواست؛ فرهنگ نامهی دینی / 122 ـ 123.
[5] . ر.ک: نماز شب؛ سیّد بهلول سجّادی؛ معراج مؤمن، محمّدجواد بستانیراد، ص 33 ـ 38؛ معراج مؤمن، سیّد ضیاءالدّین تنکابنی، ص 39 ـ 42 و دعا در مکتب اهل بیت علیهم السلام ، ص 96 ـ 113.
[6] . (1297 ـ 1396 ق).