پیام آیت الله حجت هاشمی خراسانی به مراسم گرامیداشت هفتاد و نهمین سالگرد رحلت عارف بالله حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی
بسم الله الرحمن الرحیم
و صلی الله علی محمد و آله الطیبین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین
اکنون که در هفتادو نهمین سالگرد عروج ملکوتی عارف واصل حضرت آیت الله آقای حاج شیخ حسنعلی نخودکی (قدس سره) قرار گرفته ایم بر آن شدیم که با دعوت از سبط ارجمند آن مرد الهی یعنی سلاله زهرای مرضیه (سلام الله علیها)، استادناالاعظم حضرت آقای ادیب ابو معین حمیدالدین علی بن الحسین الموسوی مشهور به حاج سید حجت هاشمی خراسانی (دامت افاضاته) در این جمع نورانی، از سخنان رشیق و برکات وجود ارزشمند ایشان بهره مند شویم که مع الاسف این توفیق حاصل نگردید لکن آن جناب محترم به پاس توجه دست اندرکاران حسینیه دارالبکاء با ارسال مرقومه ای چشم و دلمان را روشن کردند که لازم است با قرائت آن همه حاضران مستفیض شوند. ان شاالله
******************************
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد بی مبتدا و ستایش بی منتها، مر خداوندی را لائق است که آفریننده خلایق است. شکر بیعد و مدح بیحد مر پروردگاری را قمین است که رافع سماوات و خافض ارضین است و صلوات مکرر و تحیات موفّر بر انبیاء عظام و رسل کرام بویژه بر خواجه لولاک رسول خاتم و سید ولد آدم حضرت محمدبن عبدالله (صلی الله علیه و آله وسلم) و بر خلفاء اخیار و عترت اطهار بخصوص نفس نفیس و جوهر قدیس فاتح دور وصایت و قطب خلافت، شاه نجف و گوینده لو کشف، وصی مجتبی، علی مرتضی و بر سمیّ و کنیّ وی خاتم کَورِ وصایت و آخرین معدن امانت حضرت مهدی موعود حجت ابن الحسن العسکری (علیه الصوه و السلام) و نفرین ابدی و لعنت سرمدی بر دشمنان آنها تا خورشید درخشنده و ماه تابنده در آسمان است و نجم لامع و نور ساطع واقع در جهان است.
اما بعد، سلام و صلوات خدا و ملائکه به محضر دوستان و ارادتمندان آستان اولیای الهی در حسینیه دارالبکاء که با تشکیل آن انجمن در راستای شناخت و معرفی بزرگ مردان میدان علم و عمل و رجال حقیقی مسیر عرفان گام بر می دارند.
چون آن دوستان مکرم و اصحاب با صفا و طلاب با وفا درخواست حضور این حقیر در آن جمع گرامی را داشته اند با عذر تقصیر از حضور، چند خطی قلمی می کنم باشد که از برکات روحانی آن عزیز بهره مند شویم.
جدّ مادری ما قطب العارفین و کهف الواصلین، حجت الاسلام و زبده الانام، نادره الایام، اعجوبه الدهر مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی (قدس سره)، جنابش از علماء عاملین و عرفاء واصلین، صاحب شریعت کامله و طریقت مستقیمه و حقیقت محققه و از اوتاد بلند پایه و از عبّاد گرانمایه و از اصحاب کشف و کرامت و از ارباب خلسه و شهادت، در رعایت احکام شریعت بی نظیر و در احتیاط و پرهیز از شبهات بی بدیل به کمترین غذا قانع و به پست ترین لباس مکتفی، غذای هرکسی را نخوردی و با هرکسی مراوده نداشتی و صاحب دم عیسوی بود؛ در دفع عاهات و امراض و علاج آفات یگانه و عیسی نفَس زمانه، آب دهانش شفابخش امراض.
دائی و مادر ما گویند که حاج شیخ می گفت: «در سفر حج که پیاده طی مسافت می کردم بسیار تشنه شدم. یک مرتبه جام آبی را حاضر دیدم که شخص او را نمی دیدم. آشامیدم و از آن وقت آب دهانم شفا بخش امراض شد.»
برای همین همیشه منزلش محل ارباب حاجات و اصحاب نیاز بود و از وی کرامات عجیبه نقل شده است.
ولادت حاج شیخ در 1297 قمری بود و عمر شریفش 82 سال بوده است.
ایشان به دو چیز بسیار اهمیت می داد:
1. غذا
2. بیداری ثلث آخر شب
استاد معرفت جدّ ما یکی از رجال الهی به نام حاج محمدصادق تخته فولادی بوده است که که قبرش در تخته فولاداصفهان است و استاد مرحوم تخته فولادی نیز سیدی بوده به نام بابا رستم از ایل بختیار و در ابتدا لشکری بوده و بعد به وادی سیر و سلوک قدم نهاده و قبر او نیز در شهرضای اصفهان است.
نکته قابل توجه اینکه وجود مرحوم جدّ ما بر اثر دعائی بوده که آقای تخته فولادی به والد ایشان آخوند ملاعلی اکبر داده بوده است.
فوت ایشان در باغ سمزقند نزدیک شهر مشهد و در سال 1361 هجری در نیمه شعبان واقع شده است و بر حسب وصیت در صحن عتیق جنب ایوان عباسی مدفون گردیده و هنوز آثار قبرش پدیدار و ملجاء اهل نیاز و ملاذ اصحاب راز است و بر سنگ قبر نوشته: «تربت کیمیا اثر مقتدای اهل نظر». افاض الله علینا من برکات تربته.
مادربزرگ ما، یعنی زوجه حاج شیخ، علویه بوده و سالی یک مرتبه در عید غدیر از خانه بیرون میرفته تا حرم حضرت رضا (علیه السلام). مرحوم آقای حافظیان می گفت و مبالغه می کرد که «آن مرحومه از حاج شیخ زهد و عبادتش بیشتر بوده است.» از وی چهار دختر و یک پسر باقی مانده است. پسر ایشان مرحوم دائی ما، آقای حجت الاسلام و کهف الانام حاج شیخ علی مقدادی اصفهانی (رضوان الله علیه) در تهران ساکن بودند و همچون پدر بزرگوار خویش قضاء حاجات ذوی الحاجات داشته و نفَسش موثر و دعایش مستجاب بود. ایشان در کتابی با عنوان «نشان از بی نشان ها» شرح حال پدر را نگاشته اند و در فصلی مشبع حالات و کرامات ظاهر شده از آن ولیّ خدا بیان شده است که قابل توجه و خواندنی است.
از مرحوم جد ما کتابی باقی نمانده و آثاری از شعر و نثر نیست جز اندکی که مضبوط است. فرمود:
خوش آنکه دلش ز ذکر پر نور شود
وز پرتو دکر نفس مقهور شود
اندیشه کثرت از میان برخیزد
ذاکر همه ذکر و ذکر مذکور شود
از آن جناب طلسم طلایی که با دست مبارک آیه «سلام قولا من رب رحیم» را که در شرف شمس نقش کرده به یادگار دارم و نیز عقیق سپیدی که «صراط علی حق نمسکه» بر او نقش شده است. همچنین چاقوی دسته سیاهی که به پدرم داده بودند برای شفای سم مار و عقرب با دستور و دوات عجیبی از او دارم که گاهی به نام او دعا می نویسم و موثر واقع می شود. در وقت فوت ایشان سن من به هفت رسیده بوده لذا دستورات و ختوماتی که از ایشان برایم مانده آن زمان قابل استفاده و استضائه نبود لکن آن گنجینه ارزشمند نیز باقی مانده است الحمدلله رب العالمین.
برای حسن ختام خوبست کلامی از آن رجل الهی بیان شود. استاد ادیب نیشابوری نقل فرمودکه جدّ شما می گفت:
«بندگی خدا به نام کسی نوشته نشده. گاهی مثل فضیل بنده خدا می گردد و از اولیاء الله و گاهی چون ابراهیم ادهم!»
و از کلمات اوست: «با هرکه می خواهی رفیق باشی ببین با خدا چگونه است که هرچه دارد از اوست و آنهمه به او نعمت داده. اگر حق او را ملاحظه می کند حق تو را هم مراعات می کند وگرنه رفیق مشو و یار او مباش.»
والسلام علی عباده الله الصاحین
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
ابو معین حمید الدین حجت هاشمی خراسانی
یکشنبه 7 شهریور 1400
20 محرم الحرام 1443
افزودن دیدگاه جدید