شرح خطبه ی شقشقیه نهج البلاغه توسط حجت الاسلام موسوی مطلق - بخش چهارم
شرح خطبه ی شقشقیه
بسم الله الرحمن الرحیم
در این عبارت : (( وَ اِنَّهُ لَيَعْلَمُ اَنَّ مَحَلّى مِنْها.... تا آخر خطبه دو نکته ی دیگر نیز نهفته است:
یک: بیان فضائل و جایگاه امیرالمؤمنین از زبان خود حضرت.
دو: بیان کنایه و طعن و نقد پسر ابی قحافه و البته در ادامه خطبه این طعن و نقد و محکوم کردن بعضی دیگر از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که اتفاقاً یکی از شبهاتی که پیرامون همین خطبه مطرح می گردد همین موضوع نقد صحابه است که ان شاءالله به آن پرداخته خواهد شد.
و امّا پیرامون نکته ی اول یعنی:
تعریف و بیان فضائل و جایگاه امیرالمؤمنین از زبان مبارک خودشان نکاتی عرض می شود:
۱.وقتی ما معتقد به عصمت امام هستیم یعنی امام وقتی بیان مناقب خود را هم بنماید اغراض دنیویه در او نقش ندارد و اغراضی که دیگران دارند او ندارد.
۲. وقتی یکی از شئون امام هدایت است، هادی باید خود را معرفی کند چنانچه خدای متعال نیز خود را در قرآن و سایر کتب آسمانی معرفی کرده است و انبیاء نیز خود را معرفی می نموده اند و بدانیم که بشر نیازمند این معرفی ها از طرف هادیان می باشد.
۳. اهل بیت عصمت و طهارت خود و فضائل خویش را مستقل نمی دانند و همه این ها را نعمت و فضل الهی می دانند و نعمات الهی را نیز باید بیان کرد : "و أمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فحَدِّثْ"
ترجمه: و اما نعمت پروردگارت را بازگو كن. (امام صادق علیه السّلام :مجمع البيان، جلد 10، صفحه 768)
۴. بیان فضائل و مناقب خود از ناحیه ی معصوم یعنی دفاع از حق. اگر از حق دفاع نشود و مطلب روشن نگردد مردم به گمراهی می افتادند. پس این شیوه دفاع از حق یک نوع اتمام حجّت نیز است.
حضرت یوسف علیه السّلام هم از خود تعریف کرد و گفت من متدیّن و متخصص هستم.
((قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ ))
ترجمه:یوسف گفت: مرا سرپرست خزانه های این سرزمین قرار ده؛ زیرا من نگهبان دانایی هستم ( سوره یوسف/ آیه 55/ ترجمه استاد انصاریان)
۵. امیرالمومنین علیه السلام از تعریف خود به عنوان حاکم اسلامی شخصاً کراهت دارد و لکن تکلیف چیز دیگریست.این کراهت را حضرت بیان کرده اند در خطبه 207 بیان نموده اند:
وَ قَدْ کَرِهْتُ أَنْ یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی أُحِبُّ الْإِطْرَاءَ، وَ اسْتِمَاعَ الثَّنَاءِ؛ وَ لَسْتُ -بِحَمْدِ اللَّهِ- کَذَلِکَ، وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ أَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَةِ وَ الْکِبْرِیَاءِ.
ترجمه: و من میل ندارم که در خاطر شما بگذرد که من به خودستایى علاقه مندم و عاشق شنیدن مدح و ثنایم، به حمد خدا این گونه نیستم، و اگر دوستدار این مسأله بودم باز هم به خاطر خاکسارى در برابر عظمت و کبریایى حق که از همه کس به آن سزاوارتر است آن را رها مى کردم.( ترجمه استاد انصاریان)
ضمن اینکه اگر موانعی نبود که این فضائل و مقامات در برابر داشته های امیرالمؤمنین به حساب نمی آمد در فرازی از نامه ی ۲۸ نهج البلاغه امده است:
«و لولا ما نَهیَ اللّهُ عنه من تَزکیةِ المرءِ نفسَهُ لَذکَر ذاکرٌ فضائلَ جَمّةً تعرفُها قلوبُ المؤمنینَ و لاتَمجُهُّا آذانُ السامعینَ»؛
ترجمه: اگر ستایش از خویش را خداوند نهى نکرده بود، این گوینده فضایل بسیارى را یادآورى مى کرد که قلوب بیدار اهل ایمان به آن معرفت دارد، و گوشهاى شنوندگان شنیدن آنها را کنار نیندازد. (ترجمه استاد انصاریان)
افزودن دیدگاه جدید