برنامه تلویزیونی راز فصل ضیافت یادنامه آیت الله عبدالقائم شوشتری
مهمان: حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق
میزبان: دکتر وحید یامین پور
دکتر یامین پور:
شخصی ۴۰ سال زحمت کشید و دائم در طلب ملاقات حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف بود تا اینکه عاقبت به محضر مقدس محبوب و مطلوبش شرف حضور یافت. او که روزها و سالهای پر از دردِ فراقِ امامش بر وی سخت گذشته بود، در اولین ملاقات از حضرتش گلایه کرد و عرضه داشت آقا جان شما که عاقبت مرا پذیرفتی، ای کاش زودتر توفیق شرفیابی به محضرتان را عنایت میفرمودید، چون در آن چهل سال به آتش فراق شما سوختم!!
حضرت فرمودند:
اگر شما را زودتر میپذیرفتیم از ما نان و سبزی میخواستید، حالا که معطل شدهای میدانید که چه بخواهید.
با دوام استغاثه و استقامت در وادی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف میتوان به قرب خداوند نائل آمد در مسیر خداجویی قرآن کریم میفرماید:
«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ» آیه 30 سوره فصلت
در این آیه سالک پس از اینکه خدای متعال را انتخاب کرد و عملاً گفت رَبُّنَا اللَّهُ، او را نصیحت میکند که در این راه استقامت ورزد.
در وادی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف این چنین است! بنده شخصی را سراغ دارم که تا چند سال پیش زنده بود شاید هنوز هم زنده باشد ایشان در زمان رژیم سابق ارتشی درجه دار بود و به ارتش محمدرضا پهلوی خدمت میکرد وی اهل تبریز بود. همسرش بیحجاب بود و خودش هم نماز نمیخواند و از نیروهای طاغوتی بود ولی اتفاقی افتاد که ایشان توبه کرد و همه روزه چند ساعت در منزل نماز قضا میخواند! همسرش از تغییر حال او متعجب شده و به شدت به شوهرش اعتراض میکرد. ایشان حاضر شد زنش را با همین کیفیت تحمل کند به شرط اینکه او هم ایشان را با چهره جدید تائب و مذهبیاش تحمل کند. ولی زن نپذیرفت و عاقبت در این کشمکش، زن تقاضای طلاق کرد و قبل از اینکه بچهدار بشوند از شوهرش جدا گشت.
ارتش شاهنشاهی هم به جهت همین تغییر وضعیت، وی را از ارتش اخراج کرد. اما او دست از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برنداشت. او با فروش اموالی که داشت، زیارت حرمین شریفین و مشهد مقدس مشرف شد و توبه او توبه واقعی بود. در تمام مدت عمرش به توسلات و زیارات مربوط به حضرت مهدی بود مداومت داشت. ۱۶ سال به همین منوال گذشت تا اینکه روزی در مسجد جمکران در حال قدم زدن و زمزمه یابن الحسن یابن الحسن بود که ناگهان جوانی پیش او آمد و به ایشان گفت تو فلانی هستی!؟
گفت: بله
آن جوان گفت بشارت به شما بدهم که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف الان در فلان گوشه مسجد جمکران با بعضی از حواریون خود حضور دارند و مرا مامور کردهاند که شما را به حضور ایشان ببرم. شماخوب میدانی شخصی که این همه فداکاری کرده بعد این همه سال استقامت و استغاثه به او بشارت ملاقات دهند چه حالی پیدا میکند. ایشان به همراه فرستاده حضرت به آنجا رفتند. وقتی به آن جمع وارد شد سلام داد و حضرت جواب سلامش را داد و فرمودند:
مرحبا فلانی خوب استقامت کردی!!
بعد حضرت بلافاصله بلند شد و به بعضی از افرادی که در خدمتشان بودند گفتند با من بیایید و از دیگران خداحافظی کردند و به او فرمودند:
شما هم میتوانید بیایی!!!
از این قبیل قصهها بسیار است ولی به قول مرحوم امام:
آن را که خبر شد خبرش باز نیامد!!
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در سال آخر عمر امام خدمتشان عرض کرده بودند:
پدر جان من حالا فهمیدم که غیر از تحصیلات ظاهری موجود حقایقی هست که در اختیار همه نیست شما یا خودتان مرا تعلیم بفرمایید یا کسی که وارد باشد راهنماییم کنید.
امام فرمودند:
احمد! آن را که خبر شد خبرش باز نیامد.
پخش صدای امام:
این ضیافت همه اش ترک است، از قبیل خوردنیها، نوشیدنی و جهات دیگری که شهوات انسانی اقتضا میکند خداوند دعوت کرده است ما را به اینکه شما باید وارد بشوید در این مهمانخانه و این ضیافت هم، جز ترک هر چیزی نیست. ترک هواها، ترک منی ها، منیّت ها، اینها همه در این مهمانخانه است.
دکتر یامین پور:
بسم الله الرحمن الرحیم
آقایان و خانمها سلام شبتون بخیر طاعاتتون قبول باشه انشاالله.یک هفته از ماه مبارک رمضان گذشت! امیدوارم بهترین بهرهها، صفا و نورانیت، سلامت و عافیت نصیب همه شما شده باشد. این هم جز توفیقات ماه رمضان امسال است برای ما که شبها بتوانیم مهمان شماها باشیم و دقایقی از معارف اهل بیت و نورانیت قرآن بهره ببریم و یاد کنیم از صلحا و اهل معنا و علما.
ممنون که ما را همراهی میکنید این بخش کوتاهی که خدمتتون قرائت کردم خب زیرنویس هم شد براتون از کتاب غم عشق مرحوم آیت الله عبدالقائم شوشتری بود.
گامهای نخستین در سیر و سلوک که برنامه امشب ما تقدیم به حضور ایشان میشود. به تعبیری یادنامه مرحوم عبدالقائم شوشتری رحمت الله علیه خواهد بود و من برای همین منظور میزبان برادر گرانقدر استادم جناب سید عباس موسوی مطلق عزیز هستم که این شرافت نصیبشون شده در محضر مرحوم آقای شوشتری بودند و شاگردی کردند.
سلام عرض می کنم شبتون بخیر طاعاتتون قبول باشه انشاالله. خیلی خوش آمدین به برنامه خودتون.
استاد موسوی مطلق:
بسم الله الرحمن الرحیم
بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم هم حضرت عالی هم بینندگان عزیز و ارجمند و فرهیخته برنامه راز, برنامهای که به ذکر اولیای الهی و بزرگان پرداخته است.
دکتر یامین پور:
مرحوم آقای شوشتری را آقای موسوی مطلق خیلیها نمیشناسند بالاخره جز علما و عرفای نسبتاً گمنام بودند، کمتری ذکری از ایشان به میان آمده بود و به تازگیها هم مرحوم شده بودند!! چه بسا بعد از ارتحالشون کم و بیش اسم شان را بعضیها به تازگی شنیدند.
رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیتی که به مناسبت ارتحال ایشان دادند تعبیر سالک الی الله برای ایشان به کار بردند!!
من نمیدانم شما با چه تعبیری و از چه نقطهای میخواهید معرفی ایشان را آغاز بکنید. طوریکه با نخستین جملات شما نقش ببندد در ذهن مخاطب ویژگیهای برجسته ایشان.
استاد موسوی مطلق:
به معنای واقعی همین جمله رهبر معظم انقلاب در واقع حیات ایشان را خلاصه کرد. سالک الی الله از آن موقعی که ایشان حتی قبل از سن تکلیفش که آن حس خداجویی و طلب خدا در وجودش به وجود آمده بود تا آن واپسین لحظات عمرشان، بینی و بین الله جز خدا نگفتند، جز خدا نیندیشیدند و جز راه خدا نپیمودند, لذا ایشان به معنای واقعی سالک الی الله بود، منتها این الی الله به اینجا متوقف نمیشود! الی الله به معنای واقعی یعنی اینها همه اش مقدر در آن هست. یعنی چی!؟
یعنی کسی که سالک الی الله است نسبت به حضرت ولی عصر هم، امام هم....
اگر اینجا هم متوقفش بکنیم میشود وَ کفی بِاللّهِ وَ کفی کتاب الله نه سالک الی الله یعنی سالک الی الرسول و الی الامام هم هست!! ایشان باز به معنای حقیقی و واقعی عاشق و دلباخته حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بود. شما اگر سوال کنی هر کسی که خدمت ایشان رسیده توی همین ۱۰ دقیقه چی برداشت کرد؟
میگوید:
یاد خدا، ذکر حضرت ولی عصر و حتماً یک توسعهای به یک دعائی، مناجاتی و یک چنین توصیههایی، این چنینی داشتند.
آقای شوشتری را انسان وقتی میدید، واقعاً یاد خدا و حضرت ولیعصر می افتاد.
چه آنهایی که قبلتر خدمت ایشان بودند یعنی قبل از انقلاب و چه کسانی که بعد از انقلاب و تا این سالهای آخر عمر که یک مقداری محدودتر بود به جهت حال جسمی و کسالت ایشان هم همینطور بودند یاد خدا و حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف.
دکتر یامین پور:
رحمت و غفران الهی بر روح ایشان انشاالله.
شما آقای موسوی مطلق من خبر دارم که استاد کم ندیدید و یکی از ویژگیهای شما این است که زانو زیاد زدید خدمت علما و اهل معنا که علاقه و اشتیاق بالاخره به این موضوع وجود دارد. ولی مطلع هستم که در زمان حیات ایشان در واقع مطلع بود هر کس اخبار شما را پیگیری میکرد این را اذعان میکرد که شما بیش از همه ظاهراً به ایشان ارادت داشتید و خدمتشون مشرف میشدید و میآموختید.
سوالم در واقع این است که چه تفاوتی بین ایشان و سایر شخصیتهای عظیم عرصه عرفان و معنا دیدهاید که در واقع متمایز کرد ایشان را و شما را جذب کرد و شعله ارادت در جان شما شعله ور شد؟
استاد موسوی مطلق:
چند دلیل داشت.
یک دلیل جامعیت ایشان.
خب ما خدمت خیلی از بزرگان که میرسیم شما رسیدید و دیگران رسیدند. کاملاً تفاوتها را احساس میکنند.
خود ایشان هم تعبیرش این بود نسبت به اولیاء خدا که اینها گلهای باغ توحیدند، هر گلی یک بویی یک زیبایی خاص خودش را دارد. اما خود ایشان برای ما یک تفاوتهای جدی داشت که ما نتوانستیم ایشان را با کس دیگری مقایسه بکنیم و در واقع لطف خدا بود که نسبت به ایشان وفادار بودیم تا الان و انشاالله تا قیامت. گرچه این نکته شما را هم ما یک به اصلاحی بکنیم!! اصطلاح که یعنی نه!! چون به خود ما بر می گردد. از این طرف که انسان محشور با اولیای خداوند باشید شرافتی است. از آن طرف هم خوب یک خطراتی هست.
هم فرصت است هم تهدید!!!
یک وقتی به مرحوم آیت الله فهری زنجانی عرض کردم که آقا! چون یکی دوتا نامه به ایشان نوشته بودیم که از حالات مرحوم آقای قاضی و انصاری برای ما بنویسید. ایشان هم بالاخره جواب داد یکی از نامه ها را، بعد ایشان نوشت معاشرت من با مرحوم آقای قاضی مثل معاشرت ابوجهل ها با پیغمبر بود. حالا ما آن روز نسبت به ایشان عرض کردیم آقا این چه تعبیری است! حالا ولی دیدیم نسبت به خود ما چه بسا صدق هم بکند. اما اینکه عرض بکنم جامعیت ایشان، شما بعضی از بزرگان را میدیدید و این ها دائماً در فضای توسل هستند و خیلی هم خوبه و بعضیها دائماً در فضای تفکر هستند. یا به قول تقسیم بندیها، یکی خراباتی است، یکی مناجاتی است.
یکی اهل تفکر است....
خود من از ایشان سوال کردم آقا بین استادانی که داشتید کدام یک از همه دلربایی بیشتری از شما کرد؟
فرمود: آیت الله بهاءالدینی!!
گفتم: به چه جهت؟
فرمودند: به جهت اینکه ایشان اهل تفکر بود.
اما خود ایشان را ما حالا خواستیم تعریف بکنیم، افرادی که مراجعه میکردند به حسب استعدادِ افراد، بعضی از افراد را هیچ وقت به اینها دستورالعمل ذکر نمیداد اینها باید فکر بکنند. اینها رشدشان در فکور بودنشان هست.
بعضیها باید بنشیند ذکر بگوید، هم با ذکر مراتب را طی بکند. اگر هم خیلی طرف سطحش پایین باشد ذکری
بگوید که شرش به کسی نرسد مشغول باشد این هم یک راه.
یکی اهل تفکر است....
خود من از ایشان سوال کردم آقا بین استادانی که داشتید کدام یک از همه دلربایی بیشتری از شما کرد؟
فرمود: آیت الله بهاءالدینی!!
گفتم: به چه جهت؟
فرمودند: به جهت اینکه ایشان اهل تفکر بود.
اما خود ایشان را ما حالا خواستیم تعریف بکنیم، افرادی که مراجعه میکردند به حسب استعدادِ افراد، بعضی از افراد را هیچ وقت به اینها دستورالعمل ذکر نمیداد اینها باید فکر بکنند. اینها رشدشان در فکور بودنشان هست.
بودن است بعضیها نه، باید بشیند ذکر بگوید. هم با ذکر مراتب را طی بکند، اگر هم طرف خیلی سطحش پایین باشد، ذکری بگوید که شرّش به کسی نرسد مشغول باشد!!! این هم یک راه......
بعضیها باید دائماً توسل پیدا بکنند.
خوب این معلوم بود ایشان یک تفاوتهایی دارد. خود ایشان هم اینطور بود. شما گاهی ایشان را در اوج مسائل عمیق میدیدی که متفکر، گاهی ذکرهای سنگین، گاهی توسلات خیلی فوق العاده، گاهی ریاضتها. یک جامعیتی، این از جهت جامعیت.... از طرف دیگری نسبت به مسائل اجتماعی و نسبت به مسائل سیاسی که بروز و ظهورش برای ما در عصر انقلاب و امام و آقا بوده است. ایشان خیلی ممتاز بود و بهرهگیری از این مسائل عقلی. حواس ایشان به تمام ریزه کاریهای اجتماعی بود.
حالا ممکنه بینندگان عزیز بگویند آقا مثالی بزنید، یک مثال بخواهم بزنم ایشان خیلی مقید بود که مثلاً وقتی فرودگاه میرفتیم سر وقت برویم.... میگفتند: روی بلیط نوشته مثلاً پروازهای خارجی در خدمتشون بودیم . روی بلیط نوشته سه ساعت قبل از پرواز و در پروازهای داخلی دو ساعت!! یه وقت به ایشان به مزاح عرض کردم:
که حاج آقا پروازها معمولاً تاخیر دارد.
حافظه ها کم یادشان می آید پرواز به موقع!!!
ایشا فرمودند:
نه آقای موسوی آنهایی که نوشتن پشت بلیطها، مصوب کردن، اینها متخصصین این امرند! اگر ما اطاعت نکنیم، توهین به شعور عقلا کردهایم!!
اینها یک چیزی مد نظرشان بوده ما باید بریم. چطور اگر حرف ما طلبهها را که از دین میگوئیم قبول نکنند، می گوئیم آقا شما که تخصصی در این امر ندارید.
ببینید به این ریزه کاریها توجه داشت تا بیاد بقیه مسائلی که هر کدام از این عرایضی که محضرتان عرض کردم، شاهد مثالهای فراوانی دارد. خوب سبب شد ایشان دلربایی بکند. وقتی میبینیم که از یک افق دیگری قضایا را نگاه میکند و بعدش بینی و بین الله! محضرش، محضر خدا بود یعنی امکان نداشت شما در محضر ایشان بشینید، حرف بزند همان چیزی که حواریون از حضرت عیسی علیه السلام پرسیدند: من نجالس؟
با کسی که دیدنش شما را یاد خدا میاندازد.
مرحوم استاد آیت الله شوشتری را میدیدی یاد خدا میافتادی، حرف که میزد حتماً یک چیزی گیر انسان میآمد. یعنی این چنین نبود که شما دست خالی بخواهید برگردید. عملش هم واقعا انسان را به آخرت ترغیب میکرد. یعنی آدم یکوقت میدیدی طوری عمل میکند که در اوج رجاء، یک وقت طوری عمل میکند در اوج خوف و کاَنه ایشان داره تربیت میکند.
کونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکمْ
حالا که زبانش زبان موعظه بود اما غیر زبان هم، با همین عملش هم انسان را دعوت به خدا میکرد.
دکتر یامین پور:
یک خصوصیاتی که ایشان و البته خیلی از اهل معنا و علمای دیگر داشتند، نوع ارتباطی بود که با عموم مردم داشتند. مردم خیلیها به مراتب این شخصیتها خوب آگاه نیستند و اصلاً تو وادی نیستند که حالا مباحث معنوی و عرفانی و اینها، ممکنه در این وادی نباشند ولی در همین حد که یک عالم روحانی ملبس به لباس پیغمبر است احترام میکنند. مراجعات دارند بالاخره به این حضرات. نوع مواجهه این شخصیت ها با عوام و عموم مردم که نه طلبه اند، نه سالک اند، نه دنبال دستورالعمل اند، این یک درسهای و یک ظرافتهایی برای ما ها دارد درونش، واجد یک نکات ظریفی است که ما را بیدار میکند. در این خصوص اگر خاطرات و نکاتی دارید، مشتاقیم بشنویم؟
استاد موسوی مطلق:
ایشان در واقع هیچ فاصلهای با مردم نداشتند، چه آن زمانی که امام جمعه بودند، خوب مستحضر هستید که ایشان اول زرند بودند و بعد آمدند در درود، ۱۲ سال اونجا بودند و بعد هم رفتند شاهین شهر. در متن خود مردم زندگی کردند برای ایشان خیلی لذت بخش بود. همه هم میدانستند و مردم هم به سهولت با ایشان در ارتباط بودند. یعنی میتوانستند بیایند، چه در زمان نماز جمعه چه در زمانی که مسجد داشتند ایشان و اقامه جماعت میکردند. خیلی راحت، معمولا این چنین بود اگر کسی مراجعه میکرد تا موضوعش را حل نمیکرد یا اگر نیازمند یک پیگیری بود پیگیری نمیکرد، محال بود دست بردارد و بعد ایشان یک نگاهی داشتند میگفتند که آن نگاه خدمت به خلق است. همیشه ما میشنیدیم که میفرمودند:
حضرت موسی علیه السلام به خدا گفت: خدایا اگر تو بنده میبودی چه میکردی که آن خدا را خوش بیاید!؟
وحی آمد که موسی فرض محالست اما اگر این چنین بود خدمت به خلق! خدمت به خلق! خدمت به خلق!!!
منتها ایشان نگاه دیگری به خدمت به خلق داشتند میفرمودند:
بهترین خدمت به خلق، آشنا کردن آنها با خدا است و حجت خدا است!!!
خدمت به خلق مراحلی دارد و سالک باید این مراحل را طی کند. یعنی وقتی بخواهد برود سیر و سلوک بکند، یک سالک الی الله حتماً باید در یک برههای یک کارهای جهادی بکند. یعنی به مردم یک خدمتی بکند از غذای آنها، از مسکن آنها، از پوشاک آنها، اینها را باید طی بکند اما وقتی رفت بالاتر
که به یک جایی میرسد که با خدا آشنا بکند که آن قبلی اگر رنگ و بوی خدا نداشته باشد فرمودند ماندگار نیست.
حتی در واتیکان که ایشان رفته بود آن مترجمی که ایشان را به اصطلاح همراهی میکردند یک خانمی بودند که آن خانم اتفاقاً خیلی علاقمند به عرفان بوده و بعضی از کتب حضرات امام را هم ترجمه کرده بود و وقتی ایشان متوجه میشود ایشان سبقه عرفانی دارند به هر حال ایشان چهارده، پانزده کشور را رفتند برای تبلیغ. یکی هم واتیکان رفته بود. آن خانم مترجم از من پرسیدند:
که ما در مسیحیت یک سری افراد داریم که اینها به خدا بیشتر توجه دارند. یعنی از دنیا گریزانند شما هم در تشیع دارید؟ گفته بودند: بله و حاج آقا هم این سوال را از ایشان کرده بودکه اتفاقاً افرادی که یک خورده از دنیا فاصله میگیرند به ایشان میگویند عارف. ایشان گفته بود بله.
حاج آقا پرسیده بود شما منازل عرفان شما چطوره؟
ایشان گفته بود بالاترین منزل عرفان ما خدمت به خلق است.
حاج آقا فرمود عجب در عرفان ما این جز ابتداییترین منازل بلکه ابتداییترین نه جزء، پایینترین مرحله است. اصلاً از اینجا آغاز میکنید و بعد برسید به بالاتر که بزرگترین خدمت به خلق آشنایی با خداست. منتها به ایشان گفته بود که او سوال کرده بود که خوب بالاترین مرتبه شما در عرفان چیست؟
آقا فرمود فنا فی الله حالا براش سوال بود که فنا فی الله یعنی چی که آن هم در دسترس ما نیست که بخواهیم راجعش بحث بکنیم. به هر حال نگاه ایشان این نگاه را داشت که با مردم بودن، اما مهمترین خدمت به مردم را آشنا کردن آنها با خدا و امام زمان است. گفت انقدر که ما موظفیم که به جسم مردم برسیم باید به فکر مردم و قلب مردم هم رسیدگی بکنیم.
دکتر یامین پور :
این خودش یک پرسش مهم و کلیدی است حاج آقای موسوی مطلق که چطور میشود که بین فضای سلوکی که خلوت میخواهد، ذکر میخواهد، دوری از خواطر میخواهد، دوری از تشتت فکری و روحی میخواهد با بین مردم بودن ، خدمات اجتماعی دادن، سیاسی بودن، حتی به این معنا که ایشان بالاخره امام جمعه بودن، آنجا معلوم است، امام جمعه مرجع سیاسی اجتماعی دیار است در واقع. چطور میشود بین این دو تا جمع کرد و شخصیتهایی بودند، بالاخره به هر حال در این چهل و چند سال ما عارف انقلابی کم نداشتیم و در واقع شاید اصلاً عارف غیر انقلابی نشود پیدا کنیم. جمع کردن به این دو ساحت که در ظاهر هم از فاصله دارد جز پرسشهای خیلیها هست تقدم تا تاَخرش، نسبت این دو با هم در مرحوم آیت الله شوشتری چطور اینها جمع میشد؟
استاد موسوی مطلق:
پاسخ حضرت عالی
راه آن است که رهروان رفتند...
شما وقتی نگاه میکنید انبیاء سیاسی ترین افراد بودند، ائمه سیاسیترین افراد بودند و در طول تاریخ همینطور بوده، خوب اینها یک راه رفتهای است، این چنین نیست ما بخواهیم یک نظریهای را بخواهیم الان تازه نظریه پردازی بکنیم.
و یک راهی را الان طراحی بکنیم، بگوئیم خوب ما رسیدیم به نظام اسلامی پس الان که تشکیل حکومت دادیم باید تمام کارهای ما رنگ و بوی سیاسی هم داشته باشد.
نه خیر! این راه را آن است که رفتهاند ائمه معصومین که «ساسةَالْعِبَاد» بودن، اگر کسی برای خودش برای خدا کار کردند را الگو قرار بدهد و جهانبینیاش این باشد این موضوع حل می شود، لذا سیدالشهدا علیه السلام دعای عرفهاش را که نگاه میکنیم در اوج عرفان هست، در اوج!! یعنی اینکه بالاتر از دعای عرفه نیست. میدان جنگش را شما ملاحظه میکنید. خب چطور امام حسین علیه السلام جمع کرد، ممکنه بگوئید که حالا او معصوم است. خب ما تبعات بعدش را هم داشتیم، بزرگان ما در اوج مسائل به اصطلاح به حَسَب ظاهر دینی یا عرفانی که به تعبیر حضرت عالی نیازمند به خلوت هست در مسائل اجتماعی هم حضور و ظهور و بروز هم داشتهاند. شما سید بحرالعلوم جز این بزرگان عارف مسلک ما هست. نامش به نام حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف عجین شده است. ولی میبینید ایشان در مسائل اجتماعی چطور حضور پیدا میکنند!! خدمات ایشان در نجف اشرف یا خیلی از قضایایی که در نجف مثل مقام صاحب الزمان که الان در مسجد سهله داریم. خیلی از این حدودی که معین شده سید بحرالعلوم معین کرده است. البته در حج هم به همین کیفیت است. در مسائل اجتماعی حضور داشته است. بلکه ایشان در مسائل سیاسی آن زمانی که در مکه بودن طوری بود و ظهور پیدا کرده که اهل سنت سید بحرالعلوم را سنی میدانند. میگویند از ما اهل سنت است. یعنی صبح که مینشستند تا ظهر بر تمام مذاهب درس هم میگفتند. اینطور نبود که یه خلوتی داشته باشد رهبانیت و چیزی که حالا بعضی از فِرَق دارند نه این چنین نبود. بزرگان ما اینطور بودند که در عصر حاضر هم که جامع و خورشید حضرت امام قدس الله سره است که در اوج مسائل اجتماعی و سیاسی بعد میبینید که مسائل عرفانی را هم باز در خود دارد.
در واقع یک سکه دورو است.
دکتر یامین پور:
شاگردان را تنظیم میکردند در این کار؟ یعنی کسانی که پیش ایشان رفت و آمد داشتند از ایشان دستوراتی را به خاطر دارید یا خاطراتی که شاگردانشان را در این مسیر تنظیم کرده باشند. اگر کسی افتاده باشد در این تعادل و توازنی که باید برقرار شده باشد، یکی افتاده باشد توی این وادی، یکی افتاده باشد در یک وادی دیگر اینها را پرهیز بدهند از افراط و تفریط؟
استاد موسوی مطلق:
بله خیلیها را داشتیم!! در زندگی همه اولیا خدا بوده که بعضیها دچار افراط و تفریط می شدند! مثلاً ما یادمان هست که خیلی بچهتر از الان بودیم ایشان میفرمودند:
که عارف آن کسی است که (آن موقع روزنامه عرف بود به خواندنش) روزنامه روزش را بخواند و نماز شبش را هم بخواند.
مقید بود که شما از مسائل مطلع باشید. در دوره جنگ همه شهرهای اطراف شهر ما، خوب ایشان در دوره جنگ تحمیلی در دورود بودند، بخش اعظمی از جنگ را در دورود بودند. ۶۴ آمدند تا ۷۶ هم ماندند. خوب همه آنها یک گردان داشتند. درود ما دو گردان نیرو داشت. یک گردان فقط بچه های جلسه حاج آقا بودند که اینها در جنگ میرفتند. خوب در مسائل دستورالعملهای سلوک شخصی به همین کیفیت در مسائلراجتماعی هم به همین کیفیت. در فتنهها ایشان هشدار میدادند که گاهی سکوت کردند خیانت به حضرت ولی عصر است و تذکر میدادند که کسانی که سکوت میکردند یا احتیاط بیش از حد داشتند نسبت به این گونه مسائل، اما کسانی که دل داده بودند به مکتب ایشان واقعا جامع به نظرم جامع رشد کردند. یعنی آنجایی که قرار است عرفان آنها بدرخشد میدرخشد. خوش می درخشد. آنجایی که باید مسائل سیاسی اجتماعی بدرخشد، می درخشد و خوش می درخشد.ایشان یکی از الگوهاش خود حضرت امام بود. در واقع خودش را فدائی امام معرفی می کردند و همچنین حضرات آقا. خوب امام این چنین بود ایشان هم با همین کیفیت.
دکتر یامین پور:
بسیار عالی یک بخش کوتاهی میبینیم که دوستان آماده کردند و بازگردیم برای ادامه گفتگو.
پخش صحبتهای مرحوم آیت الله شوشتری:
خدا را بجویید که خواهید یافت. تمام جهان را بجویید که خواهید رسید. دنبال یافتن خط ارتباط با خدا باشید که خواهید یافت. خدا از همه کس نزدیکتر است.
یار نزدیکتر از من به من است
وین عجب بین که من از وی دورم
از آقای بهجت خیلی بهره ها بردم. یک شبی ایشان از مسجدشان می رفتند طرف منزل. فاصله کم بود. من همراهشان پشت سرشان میرفتم.
گفتم آقا من عجولم! دوست دارم زودتر برسم. چه کار کنم؟
ایشان فرمودند که:
من راهی جز این نمی دام که باید یحیی صفت باید بیابانی شد.
و دیگر اینکه شما سعی کنید که عاشق بشوید!
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سر آید
ناخوانده درس مقصود در کارگاه هستی
دکتر یامین پور :
رحمت ودرضوان خدا بر مرحوم آیت الله شوشتری. خدمت شما هستیم گفت و گو میکنیم با آقای موسوی مطلق درباره سبک و شیوه تربیتی سالک الی الله مرحوم آیت الله شوشتری. یک مقداری حالا اگر موافق باشید آقای موسوی مطلق برویم کاربردیتر ما از شما بشنویم درباره شاخصههای تربیتی که ایشان داشتند برای تربیت نفوس. کسی که به ایشان مراجعه میکردند به خصوص با ذکر خاطره ایشان معمولاً از کجا شروع میکرد؟ چطور پرورش میداد با چه دستوراتی، با چه کیفیتی؟
استاد موسوی مطلق:
ایشان مقید بود که باید حتماً استاد داشته باشید یعنی:
بی پیر مرو تو در خرابات
هرچند سکندر زمانی
و خود ایشان هم در این راه خیلی متحمل زحمات شد چرا به ایشان میگویند دفتر الاولیاء!!
واقعا مردی از مردان الهی نبود در این چند دهه که ایشان نرفته باشد و ندیده باشد و به زحمت هم. ضمن اینکه در پاسخ باز بیربط هم نگفته باشیم، تو این مسائل همت را خیلی کاربردی میدانست. میگفت شما وقتی استاد معلوم شد در خدمت استاد قرار گرفتی چه استاد عام و چه استاد خاص و تحت تعالیم او جلو رفتید. باید همت داشته باشید و واقعاً همت خود ایشان در همه عرصهها قابل ستایش بود.
من یکدخاطره ای عرض کنم همین چند روز پیش ما رفتیم دامغان برای پیش همایش به اصطلاح رونمایی تفسیر حضرت آیت الله جوادی آملی. آن مدرسه علمیهای که ما می خواستیم برویم تا بعد برویم دنبال آن جلسه، دیدیم کاشیهای قدیمی اینجا زدند، قبل از اینکه وارد مدرسه بشویم تا در را باز کنند. من حواسم به این کاشیها پرت شد!
یک بیتش را خواندم افتادم یاد یک خاطرهای از حاج آقا.
حاج آقا میفرمودند: یک آقایی برای من یک بیت شعر خواند، آن بیت عبارت از این بود که:
این نه کعبه است که بی پا و سر آیی به طواف
یا نه مسجد که در آن بی ادب آیی به خروش
این خرابات مغان است و در او مستاناند
از دم صبح ازل تا به قیامت مدهوش
گفتم:
آقا این مال کیست؟
گفت: نمیدونم!
گفتم: کجا خواندید؟
گفت: نمیدونم!
فقط سردر یک مدرسه علمیه ای در دامغان، قبل از انقلاب. آنجا این را دیدم! ایشان گفتند:
از قم من رفتم دامغان و مدرسه را پیدا کردم و مثل امروز که نبود هر چیزی خواستی جستجو کنی.
شعر را نوشتم،؛ که البته آن کاشیها خیلی هاش خراب شده بودند،: آن مدرسه را هم خراب کرده بودند، فقط همین سردر مدرسه که باستانی است،؛ نگاه داشتند متاسفانه!
شعر مال عصمت بخارایی است.
میگفت:
اتفاقاً یک آقایی رد شد فهمید من غریبه هستم گفت آقا شما ظاهرا اهل اینجا نیستید!؟
گفتم: بله.
گفت: به چه کار آمده اید؟
گفتم: آمدم این شعر را بنویسم و برگردم قم....
آن آقا هم یک نگاه عاقل اندر سفیه به ما کرد!!
اینکه ما مثلاً برای طلب یک شعر که کمکش میکرده این همه راه بیاید، حالا دیگه مردان الهی که جای خودش...
ایشان همت را خیلی شرط میدانست. نظم در امور را جز شرایط خاص میدانست. یعنی دستورالعملهایی عملی ایشان این بود. لذا میبینید که ۱۲ سال ایشان در دورود خطبه خوانده و در این ۱۲ سال هیچ خطبهای از ۱۰ دقیقه تجاوز نکرد. ۱۰ دقیقه خطبه اول و ۱۰ دقیقه خطبه دوم! نماز هم چند دقیقه!
خوب اینها داشت در واقع تربیت میکرد. منظم بودن کار را.... هیچ وقت کسی از ایشان خلف وعده ای نشنیده، تاخیری از ایشان ندیده. دستورالعملهای عملی این چنین، در دستورالعملهای عبادی ایشان تاکید داشتند که وقتی میخواهی شروع بکنی کار را....
شست و شویی بکن و آنگه به خرابات درآر
فرمودند؛ استغفار و توبه دائماً نیاز هست.
در باب استغفار و توبه هم دو تا دستورالعمل خیلی خوب و متعدد هم سفارش میکردند.
یکی دستور نماز یکشنبه اول ذیقعده، که میفرمودند همه یکشنبهها و در همه ماهها مطلوبیت دارد ودخواندنش اشکال ندارد.
یکی خود استغفرالله ربی و اتوب الیه یا به همین عبارت یا میفرمودند که این استغفار هفتاد بند امیرالمومنین علیه السلام را حداقل سالی یک بار انسان بخواند چون اونجا یک سری چیزهایی را گناه میشمارند.
دکتر یامین پور:
آدرس بدین حاج آقا پیدا کنند مردم.
استاد موسوی مطلق:
اگر جستجو(در اینترنت) بکنند میآید... خود ایشان هم در کتاب غم عشق آورده و ترجمه هم کرده این کار را.
یک کسی مراجعه کرد به امیرالمومنین علیه السلام حضرت دستورالعملی دادند و اتفاقاً برای امور مادی دستورالعمل را خواست. منتها مضامین، مضامین بلندی است.
ایشان میفرمودند:
اول مطالعه بکنید، بعد بخوانید این استغفار را.
یک سری چیزهایی که ما اصلاً فکر نمیکنیم گناه هست در آنجا گناه شمرده میشود. پس ایشان توبه و استغفار را با این ویژگیهایی که عرض شد یعنی هم لسانی و هم به اصطلاح قلبی و گناهشناسی را، همین استغفار هفتاد بند امیرالمومنین علیه السلام را فرمودند: در واقع دوره گناه شناسی است. یکی از اشکالات این است که ما در این باب اول باید گناه را بشناسیم بعد از او میتوانیم منزجر بشویم. بعضیها اصلاً گناه را نمیشناسند، چطور باید از گناه منزجر بشوند!؟
دکتر یامین پور:
خیلیها آلوده به گناهانی هستند که مطلع نیستید که اینهاداصلاً گناه است!! عمده اش هم گناهان اجتماعی و زبانی در ارتباط با مردم است. یک کتابی را یه مدتی است منتشر شده به نام احکام گناهان مورد ابتلا زیر نظر استاد محمدتقی فیاضبخش تدوین شده با تاکید بر رساله مراجع معاصر. حالا من این را توسعه و پیشنهاد میکنم جوانترها حتماً این کتاب را تهیه کنند، واقع ش اینکه من با این نگاهها که حالا من اینها را بلدم، یک دور بخوانم، اینجوری کتاب را باز کردم و فهرستی،همینجوری، یک بخش کوتاهی از این کتاب را خواندم. دیدم خود من مورد ابتلایم، خود ما مبتلایم یعنی مواجه شدم با فهرستی از چیزهایی که خیلی به راحتی آدم گرفتاری هست، به خصوص در روابط اجتماعی
استاد موسوی مطلق:
گناه را باید شناخت. ایشان میفرمودند: گناهان کبیره شهید دستغیب. عرض کنم به حضور شما گناه شناسی استاد قرائتی و این استغفار هفتاد بند امیرالمومنین علیه السلام.
در گناه شناسی خیلی موثر است و حالا این کتاب را که حضرتعالی از استاد فیاض بخش فرمودید اضافه بر همین چند کتاب برای شناخت گناهان.
بعد ایشان به شدت تاکید به نماز اول وقت داشتند. یعنی از آن دوران که ما بچهتر از الان بودیم تا این اواخر، ایشان دائماً تاَکید بر نماز اول وقت و خودش هم مقید به این معنا بود.
نکته بعدی که خیلی تاکید داشتند فرمودند: نماز شب. حالا اگر نماز شب هم قضا شد، قضایش را به جا بیاورید میگفت: بعضی از مواقع در بعضی از حالات، قضای نماز شب، اثرش از خود نماز شب بیشتر است!! چون اولاً واجب نیست. دوم انکساری است، یعنی خسارتی احساس میکنی بر شما وارد شده و دارید انجام میدهید که ردپای این سخن در اخبار و روایات هم فراوان است.
فرمودند:
از اینها هم خسته نشوید
والذین جاهدو فینال نحن الناس و من.
مفتی مفتی خدا چیزی به کسی نمیدهد. این چنین چیزهایی که اگر البته طالب مقامات بالا باشید و الا خدا همه چیزها را مفتی مفتی به ما داده است. این بیت را متعدد میخواند اگر شما به من بگوئید آقا در این خلاصه چند دهه که در خدمت ایشان بودید مثلاً ۲۰ تا بیت شعر را که متعدد شنیدید یکی همین بود می فرمود:
رنج راحت دادن چو شد مقصد بزرگ
گرد گله توتیایهای چشم گرگ
یا می فرمود:
اوحدی شصت سال سختی دید
تا شبی روی نیکبختی دید
خسته نباید شد از نماز شب.
آب کم تشنگی آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
یک وقتی خدمتشان عرض کردم که آقا این:
آب کم جو تشنگی آور به دست!!
تشنگی را چطور باید به دست بیاوریم!؟
فرمودند: تشنگی با عمل به دست می آید!
گفتم: آقا با عمل یعنی چطور؟
فرمود: شما تصور بکنید یک کسی که روزه دار است، نشسته داخل خانه، فضای خنک، هیچ کاری هم نمیکند. بخشی از روز را هم خواب بوده این تشنهاش میشود!؟
نه! اما اگر آمد بیرون کار و تلاش کرد این تشنگی ایجاد میشود.
فرمود: خیلی از این دستورالعملها برای اینکه ما انجام بدهیم تشنه خدا بشویم و وقتی تشنه خدای متعال شدیم او ساقی است.
وسقا ربهم شراب طهورا او شما را سیراب میکند. غرض اینکه در دستورات فرمودند که نماز شب جز لوازمات است. به شدت هم.
مرحوم آیت الله کشمیری فرمودند: که ظاهرا از قول آقای قاضی هم در جای دیگری ایشان نقل کرده که:
ما ندیدیم کسی به جایی برسه به غیر از نماز شب. یعنی تاکید به نماز شب و نکته بعدی که ایشان باز تاکید داشتند این توسل و خصوصاً توسل به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و این عبارت را متعدد من از ایشان شنیدم میفرمودند:
سالک هر روز باید دو تماس و دو ارتباط داشته باشند حداقل یکی با حضرت ولیعصر و یکی با وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام.
فرمودند:
برای ارتباط با حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خوب است که مثلاً زیارت آل یاسین، نماز استغاثه. و برای ارتباط با سیدالشهدا علیه السلام بهترین کانال و بهترین خط زیارت عاشورا است. که خودش مقید به خواندن زیارت عاشورا بودند. باز یکی از توصیههای مهم ایشان زیارت عاشورا بود که یه وقتی من به ایشان عرض کردم یک نکتهای را، که بعد شروع کرد به گریه کردن گفتم حاج آقا شما دائماً نسبت به زیارت عاشورا تاکید می فرمودید ولی من اخیراً کسی را دیدم گفت من یک ۲۰ سالی از عمرم را تا ۲۰ سالگی مقید نبودم به زیارت عاشورا اما شروع کردم غذای آن زیارت عاشورا راها را، یعنی ۲۰ سال زیارت عاشورا را، ۲۰ تا ۳۶۵ روز را عاشورا، حساب کنید. دیدم ایشان دارد گریه میکنند چقدر کار قشنگی که فردایرقیامت نامه عمل را که باز کردند هر روز ما در آن یک زیارت عاشورا بوده باشد. این زیارت عاشورا هرچه هست ما نمیدانیم که در توصیه تمام اولیای خدا بوده است. چیز دیگری که باز ایشان میفرمودند:
که برای سالک ضروری می داتست خدمت به اولیای خدا. هم به خدمتشون رسیدن هم خدمت به آنها کردن و واقعاً خود ایشان سیرهاش همینطور بود.
بعد میفرمودند برای خدا بروید حرف خداییش را بشنوید. شماما کاسبید یک وقت هایی مثال میزد که دیدید؟
تو تشییع جنازه دارند جنازه را میبرند می گویند به حق شرف لا اله الا الله دو تا تاجر هم دارند با هم راه میروند میگویند آهن چنده؟ دلار چنده،؟ کارش کاسبی است. تو تشییع جنازه هم کاسبیاش را میکند، عروسی هم که رفتن کاسبیاش را میکند. شما کار را بکنید.
اگر اجازه بدید من یک خاطره درس آموزی عرض بکنم یه وقتی ما در مشهد خدمت یکی از آقای رسیدیم.
دکتر یامین پور:
ظاهرا یکی دو دقیقه وقت داریم.
استاد موسوی مطلق:
بله، به توصیه ایشان رفتیم خدمت اولیای الهی. رفتیم یک آقایی را هم دیدیم. آن آقا نسبت به عرفا و اولیای خدا خیلی واکنش منفی داشت. اتفاق تا ما رفتیم نشستیم گفت: فلسفه که نمی خوانی!؟
گفتم: نه آقا همین مقدار که طلبه ها می خوانند. شروع کرد مثلاً یک نکاتی، یک جسارتهایی متاسفانه به بعضی از اولیای الهی کرد مثلاً، من معذرت میخواهم ببخشید، اما فرمودند:
این حسنزاده ملعون نجس،
این جوادی ملعون نجس، با همین عبارات این طباطبایی، چند نفری رو نام برد یکی هم حاج آقا بود. وقتی فهمید ما با ایشان هم مرتبط هستیم،خب دیگه حالا گذشت آن جلسه وقت نیست.
ما با پرواز رفتیم اصفهان خدمت حاج آقا، ایشان آن زمان میخواستند بروند دانشگاه یک جلسهای هم داشتند. همراهشان رفتیم، تو راه گفتم حاج آقا مشهد هم به توصیه شما هنوز میرویم یه جایی خدمت بعضی از اولیا میرویم حالا در مشهد باز اگر کسی هست؟ میخواستم بروم سر خاطره حالا باید با یک مقدماتی میرفتم. ایشان فرمودند: دیروز کجاها رفتی؟
گفتم: فلان جا هم رفتم.
گفت: عجب! او از دوستان قدیم ماست. بسیار آدم با تقوایی است. حرفهایی را میزند ایشان که در قوطی هیچ عطاری نیست. حرفهای ناب! هر وقت میروید از آن حرفاهاش استفاده کنید. خوب من با خودم گفتم او این طایفهای را که نجس و فلان و اینها.... اما ایشان میگوید متقی است.
ایشان میگفت که برای ما آن سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ مهم است اغراض شخصی و علمی را هم نباید دید. این سِلْمٌ است با امیرالمومنین و اهل بیت هست یا نه؟ اگر هست خوب ما هم هستیم؟ اختلافات همیشه وجود داشته. یک نگاه با محبت این چنینی داشتند لذا خودشان میرفت خدمت اولیای خدا با وفا هم بود این را هم سفارش میکرد حالا در این مقداری که ایشون گفته.
دکتر یامین پور:
رحمت خدا بر ایشان خیلی ممنونم آقای موسوی خیلی زود تمام شد این گفتگو سپاسگزارم از شما البته ما انشالله فردا شب و توفیق باشد شبهای دیگر در واقع به یاد علمای دیگر در خدمت آقای موسوی مطلق انشاالله به شرط حیات و توفیق خواهیم بود ممنونم التماس دعا دارم از همه شما بزرگواران، به خدا میسپارمتان ما را هم فراموش نکنید.